ایکاش بیشتر شعر بخوانیم. ایکاش گذشتگان بیشتر شعر میخواندند. شاید به این روز دچار نمیشدیم. دعوتتون میکنم که جرعهای اندک از شراب حافظ بنوشید :)
.
راز درون پرده ز رندان مست پرس
کاین حال نیست زاهد عالی مقام را
.
من نخواهم کرد ترک لعل یار و جام می
زاهدان معذور داریدم که اینم مذهب است
.
زاهد شراب کوثر و حافظ پیاله خواست
تا در میانه خواسته کردگار چیست
.
در صومعه زاهد و در خلوت صوفی
جز گوشه ابروی تو محراب دعا نیست
.
زاهد ظاهرپرست از حال ما آگاه نیست
در حق ما هر چه گوید جای هیچ اکراه نیست
.
بنده پیر خراباتم که لطفش دایم است
ور نه لطف شیخ و زاهد گاه هست و گاه نیست
.
عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت
که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت
.
زاهد خام که انکار می و جام کند
پخته گردد چو نظر بر می خام اندازد
.
زاهد و عجب و نماز و من و مستی و نیاز
تا تو را خود ز میان با که عنایت باشد
.
زاهد از ما به سلامت بگذر کاین می لعل
دل و دین میبرد از دست بدان سان که مپرس
.
زاهد چو از نماز تو کاری نمیرود
هم مستی شبانه و راز و نیاز من
.
به خلدم دعوت ای زاهد مفرما
که این سیب زنخ زان بوستان به
.
بر تو گر جلوه کند شاهد ما ای زاهد
از خدا جز می و معشوق تمنا نکنی
.
واعظان کاین جلوه در محراب و منبر میکنند
چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند
.
حافظ آراسته کن بزم و بگو واعظ را
که ببین مجلسم و ترک سر منبر گیر
.
دور شو از برم ای واعظ و بیهوده مگوی
من نه آنم که دگر گوش به تزویر کنم
.
واعظ مکن نصیحت شوریدگان که ما
با خاک کوی دوست به فردوس ننگریم
.
ما شیخ و واعظ کمتر شناسیم
یا جام باده یا قصه کوتاه
.
پند پیرانه دهد واعظ شهرم لیکن
من نه آنم که دگر پند کسی بپذیرم
.
صوفیان جمله حریفند و نظرباز ولی
زین میان حافظ دلسوخته بدنام افتاد
.
من ترک عشق شاهد و ساغر نمیکنم
صد بار توبه کردم و دیگر نمیکنم
باغ بهشت و سایه طوبی و قصر و حور
با خاک کوی دوست برابر نمیکنم
.
مرید پیر مغانم ز من مرنج ای شیخ
چرا که وعده تو کردی و او به جا آورد
.
بیا ای شیخ و از خمخانه ما
شرابی خور که در کوثر نباشد
.
می خور که شیخ و حافظ و مفتی و محتسب
چون نیک بنگری همه تزویر میکنند
.