طرفداری | وقتی اولین بار مربیگری در اینتر را آغاز کردم، لیگ برتر انگلیس در روزهای ابتدایی و معمولی خود قرار داشت. سال 1995، به خوبی به یاد دارم که برترین بازیکنان جهان به ایتالیا می آمدند و واقعا هم می شد پول خوبی در این کشور به دست آورد. در آن زمان بازیکنانِ با حقوق 1 میلیون پوندی در انگلیس نبودند بلکه در ایتالیا بازی می کردند و اوضاع کاملا عالی بود. اختلاف میان لیگ ها هم در بالاترین حد قرار داشت.
از ستاره های کشور هلند بگیرید تا برزیل، خود ایتالیا و حتی کشور آلمان، سری آ را به عنوان مقصد نهایی خود می شناختند. لیگی شگفت انگیز که مدهوشتان می کرد. هرکجا که صحبت از برترین سطح بازی بود، از سری آ نام می بردند. بهتر است بگویم شبیه لیگ برتر انگلیس این روزها بود. شما دست روی هر تیمی می گذاشتید، حداقل سه بازیکن خارجی فوق العاده می دیدید که آماده درخشیدن بودند.
شور و شوق در ایتالیا، چیزی بود که بیشتر به چشم می خورد. باشگاه ها برای هواداران معنای خاصی داشتند و سعی می کردند در کوچکترین بازی فصل هم تیمشان را تنها نگذارند چون هر بازی، حکم مرگ و زندگی را داشت. این حجم از جدیت و علاقه به باشگاه، برای من شوکه کننده بود. تا قبل از آن چنین چیزی ندیده بودم. من در مالمو و سوئد هم حضور داشتم اما جو حاکم بر آنجا، حتی نزدیک ایتالیا هم نبود. روزهایی که پیروز از زمین خارج می شدید، زندگی برای شما زیباتر می شد.
مربیگری در اینترِ آن روزها، بشخصه برای من خارق العاده بود اما می توانم به راحتی اعتراف کنم که آماده رویارویی با عظمت این باشگاه نبودم. البته منظورم این نیست که جوان بودم؛ نه. از لحاظ ذهنیتی، واقعا جوان و خام بودم. مسئولیت بزرگی قبول کرده بودم و باید طوری وانمود می کردم که همه چیز را می دانم و قرار است تغییرات بزرگی ایجاد کنم. ماسیمو موراتی و جاچینتو فاکتی دائما پشت من ایستاده بودند و حمایت می کردند. واقعا لحظاتی بود که می توانستند از شر من خلاص شوند اما اعتماد کردن را انتخاب کردند.
آن روزها اینتر و یوونتوس بزرگترین تیم های لیگ بودند و دربی اصلی ایتالیا میلان-اینتر نبود، بلکه یوونتوس و اینتر بود. در کل کشور طرفداران زیادی داشتیم و اینطور نبود که بگوییم نصف شهر میلان از ما هواداری می کردند. جاچینتو یک روز به من گفت: «این شدت و کیفیت به انگلیس هم خواهد آمد. در حال پیشرفت هستیم و این به کشور شما هم خواهد رسید. شاید حتی نه تنها به ما برسید، بلکه ما را هم رد کنید. تعجب نخواهم کرد اگر از ما جلو بزنید.»
آن روزها در ایتالیا برای سنجش ارزش یک مربی، می گفتند باید ببینیم پَنتونه (نان مخصوص کریسمس) را خواهد خورد یا نه. گاهی عادت داشتم در مورد فوتبال ایتالیا و معضلاتش شکوه و گلایه کنم. یکی از این مشکلات، این بود که کانال های تلویزیونی پس از بازی می توانستند به راحتی یک تیم را نابود کنند. آن ها از مالک شروع می کردند و با انتقاد از طرفداران و تیم، نابودمان می کردند. پس از اینکه اینتر را ترک کردم به بلکبرن رفتم، با جانلوکا ویالی و رود گولیت همکاری کردم. با آن ها متفق القول روی این موضوع توافق داشتیم که جو لیگ برتر انگلیس نسبت به سری آ بهتر است.
فوتبال انگلیس جو آرامتری داشت و هنوز شور و شوق آنطور که باید، داخل هواداران نفوذ نکرده بود. خلاصه تر بگویم مثل ایتالیا پر حرارت نبودیم. آن روزها اینطور نبود که اگر شنبه گل نمی زدید، آب خوش از گلویتان پایین نمی رفت. هر روز در نشست های مطبوعاتی اینتر، همین مشکلات را داشتیم و دائما سوال های حاشیه ای می پرسیدند که نمی توانستم جواب بدهم.
آن ها می توانستند شما را برابر هواداران قرار دهند و آن موقع کارتان به معنای واقعی کلمه ساخته بود. باید بگویم در ابتدا با اعتماد به نفس خاصی وارد میلان شدم چون در سوئد و مالمو هم موفق بودم. حتی کارنامه ام در سوئیس هم درخشان بود. به هرحال فکر نمی کردم در ایتالیا تا این حد به مشکل بخورم چون آنجا، استیج و سکوی نمایش بزرگترین مربیان بود. از همان روزهای اول فهمیدم در کنار آمدن با مطبوعات ایتالیایی کار سختی دارم. شاید اگر به زبان ایتالیایی مسلط بودم، چنین مشکلاتی به وجود نمی آمد.
در هر بازی، 16 تا 22 بازیکن ایتالیایی در زمین حضور داشتند. روزنامه های گاتزتا دلو اسپورت و توتو اسپورت، چیزهای حاشیه ای می نوشتند. هاله و جو عجیبی پیرامون باشگاه حاکم بود. در انگلیس چنین نیست. شما وقتی سرمربی می شوید، این سوال را می پرسند که «آیا این مرد مناسبی برای هدایت باشگاه است؟» در واقع تنها سوالی که در ذهن رسانه ها و هواداران ایجاد می شد، همین بود. تمامی این جریان ها برای مربیان انگلیسی صدق می کند مگر اینکه نامتان پپ گواردیولا و یا یورگن کلوپ باشد.
در طول دوران مربیگری من، میلان تیمی بود که خیلی زود از شر مربیانش خلاصه می شد. حتی آریگو ساکی و فابیو کاپلو هم در میلان دوام نمی آوردند اما افسانه باشگاه بودند. از شانس من، در اینتر موراتی به خوبی حمایت می کرد. در آن سال ها مربی خارجی در سری آ نبود و اگر هم بود، زیر ذره بین قرار می گرفت. ایتالیا کشوری فرهنگی و کاملا متفاوت با انگلیس است.
اگر نمی خواستید با هواداران روبرو شوید، نباید به خیابان ها می رفتید. گرچه 9-10 نفر می آمدند و این دل پذیر بود اما واقعا نمی خواستید این همه حواشی را تحمل کنید. اینتر واقعا باشگاه خاصی بود و برای این، همیشه آن ها را به یاد خواهم داشت.
بیشتر بخوانید: حرفهای ناگفته ژوزه مورینیو در The Coaches Voice؛ برای بردن بازی کن (بخش اول)