روز جهانی کارگر رو خدمت تمام کارگران زحمتکش و با شرافت،، تبریک عرض میکنم ♥
امیدوارم همیشه سلامت باشن و هرگز شرمنده خانوادشون نشن
فدای
✔ مظلومیتشون
✔ فداکاریشون
✔ دستهای پینه بستهشون
✔ اهمیت ندادن به سلامتیشون بخاطر رفاه خانوادشون
✔ نخریدن لباس نو بخاطر خانوادهشون
✔ حقوق کمشون
✔ عرق جبینشون
✔ خوردن حقشون
✔ و....
★★★
یه عرض کوچیک که تقاضا دارم بخونید ⇩
من خودم با افتخار پدرم کارگره ،،، اونم کارگر سنگبری
اونایی که به این شغل آشنایی دارن میدونن حتی نشستن توی کارخونه هم عذابه و صدای دستگاههای مختلف آدمو دیوونه میکنه و این شغل ۱۰ سال سختیه کار داره
یعنی هرکی ۲۰ سال کار کنه بازنشست میشه
پدر من اختلاف سنیش باهام ۱۸ ساله و مادرم ۱۶ سال
از ۱۵ سالگی تا الان که ۴۵ سالشه داره کارگری میکنه و تو سنگبری باید دوسال پیش بازنشسته میشد ولی بیمه رو کامل براش نریختن و با کلی زحمت ۱۹ سال سابقه جمع کردیم واسش که امسال بازنشسته بشه
بارها دست و پاش داغون شده و بارها تا یک قدمی مرگ رفته ولی خدا رحم کرده
فکرشو کنید ماهی ۶۰۰ تومن از حقوقش رو بخاطر بیمه کسر میکنن و وقتی ازش استفاده کرده ،،، مدت نقاهتش رو جز بیمه نزدن :((((
اگه شکایت میکرد دیه کلانی واسش میبریدن
خیلی از کارگرا این رفتار باهاشون میشه مثل بابای دوستم که سنگ افتاد رو پاش و با سیم فلزی بخیهش زدن و صاحبکارش گفت شکایت نکن خودم بهت یه پولی میدم ولی نه پولی بهش داد نه تو مخارج بیمارستان کمکش کرد نه حتی بیمه واسش ریخت
مجلس وقتی میخاد حداقل حقوق کارگرا رو تعیین کنه کللللی جروبحث میکنن ک افزایش حقوق باعث تورم میشه :|
آخه یه کارگر با چندغاز حقوق ،،، مگه چقدر میخاد خرید کنه ک تورم ایجاد کنه ؟؟ حقوقای نجومی ک خیلیا میگیرن ، تورم ایجاد نمیکنه ؟؟
آخرین باری که بابام واسه خودش لباس خرید ، واسه عروسی خواهرم بود (شهریور ۹۴)
اما من چون خودم مستقلم و درآمدم خداروشکر خوبه ، همیشه واسش لباس میخرم البته با کلی دنگ و فنگ
صاحبکار بابام خیلی بهش اعتماد داره و آدم خرپولیه
تمام کلیدای کارخونه دست بابامه
جریان این اعتماد برمیگرده به سال ۸۰
بابام میگه ظهر بود و همه رفته بودن خونه واسه نهار و استراحت ولی چون واسمون بار اومده بود من مجبور بودم بمونم و قلوه سنگهای غولپیکر (هرکدوم ۵۰ تن هستن) رو با دستگاه برش بدم و نهار آوردم با خودم
میگفت صاحب کارخونه رو دیدم با عجله سوار ماشین شد و رفت
داخل کارخونه دوتا اتاق دارن که یکیش مال مدیره و یکیش واسه کارگرا
میگه دیدم یه کیف دم در اتاق مدیریته و رفتم درشو وا کردم و دیدم پره پول هست که حدود ۴۰۰ میلیون پول توشه(اینو بعدا متوجه شده)
کیف رو میاره تو اتاقک کنترل دستگاه "قلوهبُر"
حدود یک ساعت بعد صاحبکار میاد با قیافه داغون و میگه بدبخت شدم و کلی آه و ناله
بابام هم قضیه رو متوجه میشه و میره کیف رو میذاره جلوش
سال ۸۰ چهارصد میلیون پول خیلی بوده ،،، پول ۸۰تا پراید یا حداقل ۲۰تا خونه تو محل خودمون و خلاصه اگه اون پول رو میخابوند رو حساب تا آخر عمر لازم نبود کار کنه ولی کار درست رو انجام داد که وظیفه هر آدمیه چون اون پول حلال نبود و زندگی رو داغون میکرد
میگفت انگار مرده بوده و زنده شده و از خوشحالی گریه میکنه و از همون موقع بابام یجورایی خودش صاحبکارخونهاس و از اونموقع بالای ۲۰۰ کارگر اومدن و رفتن و الانم تمام کلیدای کارخونه دست بابامه و میبینی ساعت ۱۰ شب صاحبکار زنگ میزنه ک یه تریلی سنگ اومده برو با جرثقیل خالیش کن
(کلا ۳تا سنگ هستن ولی پیاده کردنشون بشدت سخته چون باید کابلهای جرثقیل رو جوری کار بذاری که سنگ درنره وگرنه ماشین له میشه)
من خیلی چیزا از بابام یاد گرفتم
زحمت و تلاش ، فداکاری ، حلالخوری ، پاکدامنی و نظر نداشتن به ناموس مردم و...
الانم که خودم کارم آزاده و سرکارگرم ،،، حداقل ۱۰۰ تا کارگر دارم ، پیر و جوون ، زن و مرد
هرگز نذاشتم یه قرون از حق کسی خورده بشه و پارسال که ضرر کردم میتونستم بگم ضرر کردم و پولشونو ندم تا وقتیکه شکایتم به نتیجه برسه ولی کسی که زن و دخترشو میاره سرکار حتما ناچاره و پول لازم داره و من ماشین و ۳تا از گوشیامو فروختم و یه مقدار از طلبشونو دادم بعلاوه یه چک معتبر که پول نقد حساب میشد
★★★
ببخشید سرتونو درد آوردم ،،، امیدوارم به این قشر زحمتکش توجه بیشتری بشه
چاکر همگی ♥