طرفداری- مهمترین بازی هفته گذشته رقابت های بوندس لیگا، بزرگترین دیدار در فوتبال آلمان بود. بروسیا دورتموند که با هدایت لوسین فاوره، همچنان ثبات لازم را پیدا نکرده در ورزشگاه خالی از تماشاگر سیگنال ایدونا پارک میزبان بایرن مونیخ هانسی فلیک بود. پس از تعطیلی رقابتهای بوندس لیگا، هر دو تیم با ارائه دو نمایش قانع کننده به استقبال این دیدار آمده بودند. این دیدار، دیداری بود که میتوانست امیدهای بروسیا دورتموند برای قهرمانی را با خسارتی جدی مواجه کند. هر دو تیم بار دیگر کیفیتهای همیشگی خود در بازیسازی از عقب زمین و نحوه مواجه با پرس سنگین را به معرض نمایش گذاشتند گرچه بایرن مونیخ هوشیاری و زیرکی خود را بار دیگر اثبات کرد.
ترکیبهای دو تیم
هر دو تیم دقیقاً همان گونه که انتظار میرفت پای به این دیدار گذاشتند. بروسیا دورتموند بار دیگر 3-4-3 خود را انتخاب کرده بود که به محض از دست رفتن توپ، تبدیل به 1-4-5 میشد. در همین حال بایرن مونیخ با 1-3-2-4 خود پای به این دیدار گذاشت در حالی که توماس مولر مانند همیشه نقشی آزادتر داشت. شکل سیستم بایرن مونیخ با توجه به پرس این تیم، اندکی دستخوش تغییر میشد که در ادامه آن را مرور خواهیم کرد.
پرس بایرن مونیخ
نرخ PPDA (اقدام دفاعی به ازای هر پاس حریف: به این معنی که تیم دارای توپ تا لحظه اقدام تدافعی تیم حریف موفق به ثبت چند پاس شده است) بایرن مونیخ در این دیدار برابر 10.44 بود. آنها پرس سنگینی به ویژه در نیمه اول اجرا کردند. نقشه بایرن مونیخ برای تخریب بازیسازی دورتموند از عقب زمین، یک پرس پرخاشگرانه با شکلی خاص بود که به خوبی موفق به اجرای این نقشه شدند. ایده آل ترین حالت ممکن برای پرس بایرن مونیخ را در تصویر زیر مشاهده می کنیم. با 1-3-2-4 بایرن، که در بعضی از مواقع به 2-4-4 تغییر حالت می داد. در این حالت، توماس مولر تبدیل به مهاجم دوم تیم می شد تا نزدیک ترین مدافع میانی دورتموند را پرس کند. سپس، نزدیک ترین وینگر می توانست وینگ بک دورتموند را پرس کند در حالی که هافبک های میانی بایرن، داهود و دلینی را به محض دریافت توپ پرس می کردند. هافبکی که نزدیک تر به توپ بود، با بستن روزنه های پاس، مهاجم تیم دورتموند که به داخل زده بود را اصطلاحاً به صورت سایه پوشش می داد. چیزی که در ادامه این یادداشت به مرور آن را مشاهده خواهیم کرد.
در تصویر زیر، می توانیم ببینیم که مولر برای پرس مدافع میانی دورتموند که در دفاع سه نفره در عرض زمین قرار دارد، هجوم می برد. وینگر بایرن مونیخ یعنی گنابری، از Half space مراقبت می کند و در عین حال، آماده است تا در صورت رسیدن توپ به اشرف حکیمی در پست وینگ بک، این بازیکن مراکشی را پرس کند. هافبک های میانی بایرن مونیخ همتایان خود در دورتموند را یارگیری کرده اند و برانت به اندازه کافی در عمق زمین قرار نگرفته است تا برای کیمیش مشکل ایجاد کند.
برای درک بهتر از پرس بایرن مونیخ و روان بودن این تیم از لحاظ تغییر سیستم، تصویر زیر را مشاهده کنید. آن ها ابتدا در حالت 1-4-1-4 قرار داشتند. کیمیش در عمق زمین و جلوی خط دفاعی تیمش قرار دارد تا مراقب حرکات برانت باشد، در حالی که مولر یک خط به عقب آمده و در خط هافبک قرار می گیرد. در حالی که مولر توپ را در نزدیکی مدافع میانی دورتموند دنبال می کند، این قابلیت به گورتسکا می رسد که مدافع عرضی دورتموند را پرس کند. با اضافه شدن کیمیش به خط هافبک، شکل 2-4-4 آن ها بار دیگر بازیابی می شود.
تلاش دورتموند برای بازیسازی از عقب زمین
کلید روشی که دورتموند به وسیله آن سعی داشت که از عقب زمین بازیسازی خود را آغاز کند، ایجاد برتری عددی (overload) در میان هافبکان مرکزی بود. در این روش، برانت یا سایر بازیکنان خط هجومی، به عقب می آمدند. در این جور مواقع، فضای ایجاد شده توسط دورتموند آن ها را در شکل 2-5-3 قرار می داد. در تصویر زیر دو محور (double pivot) بروسیا دورتموند را مشاهده می کنید که با سایر نفرات، تشکیل مثلث می داد. انعطاف پذیری در ترکیب دورتموند نیز وجود داشت و نمونه آن را اینجا شاهد هستیم. داهود در بالاترین نقطه مثلث قرار می گرفت در حالی که گوئررو جای او را به عنوان محور سمت چپ پر می کرد. برانت نیز با پر کردن جای گوئررو، در پست وینک-بک قرار می گرفت.
مسلماً سوالی که اکنون از خود می پرسید این است که چگونه این موضوع به کمک دورتموند می آید تا از زیر پرس بایرن مونیخ خارج شود؟ خب، جوابش ساده است. اساساً ایجاد یک فضای overload یا برتری عددی، برای این است که تیم حریف در یک دو راهی قرار بگیرد. در تصویر زیر بار دیگر هافبک سه نفره دورتموند را مشاهده می کنیم در حالی که کیمیش نزدیک به برانت است. کیمیش نمی تواند داهود را پرس کند یا یک فضای بزرگ در اختیار برانت قرار بدهد. اگر هم به برانت زیاد نزدیک شود، به واسطه فضای ایجاد شده در پشت سرش جا می ماند. بنابراین، پرس کردن دورتموند سخت می شود و در عوض، بایرن مونیخ باید در لحظات حساس تصمیم های مشخصی اتخاذ کند.
مثلث میانه میدان دورتموند را می توانیم بار دیگر در تصویر زیر ببینیم. داهود توپ را در اختیار دارد و از پشت توسط هافبک میانی بایرن، گورتسکا پرس می شود، بنابراین او تصمیم می گیرد که با وینگ بک تیم بازی می کند. موقعیت ایجاد شده کیمیش را بار دیگر در یک دو راهی قرار می دهد. او 2 بازیکن دارد که باید یارگیری یا پرس کند.
یکی دیگر از روش های خلاقانه برای فرار از پرس سنگین تیم حریف، مثال زیر است. برانت و دلینی به سرعت جای خود را عوض می کنند؛ دلینی به عمق می زند و برانت، در عمق زمین قرار می گیرد. این تغییر پست این اجازه را به دورتموندی ها می دهد تا از یار مستقیم خود فاصله بگیرند و زمینه ایجاد فضای overload تشکیل می شود.
با رسیدن توپ به برانت، او با وینگ بک تیم بازی را ادامه می دهد. وینگ بک نیز توپ را به دلینی می سپارد که در بین خطوط قرار گرفته است. دورتموند هافبک میانی و وینگ بک خود را طعمه قرار می دهد تا در اثر فضای overload ایجاد شده، دلینی صاحب توپ شود. او فضای خالی مانده از وینگ بک تیم را مقابل خود می بیند و با او بازی می کند.
نقش حیاتی کیمیش
نبرد کلیدی در این جنبه از بازی، یاشوا کیمیش و بازیکن پشت سر او بود. کیمیش می بایست این تهدید را به خوبی کنترل کند در حالی که به نقش خود در پرس کردن هافبک های میانی مقابلش نیز وفادار بماند. مسئولیتی که نتیجه بازی نشان می دهد او به خوبی انجام داده است. به عنوان مثال، در تصویر زیر می توانیم وظایف کیمیش را مشاهده کنیم که با یکدیگر تداخل دارند؛ برانت در فضای Half-space پشت سر او قرار دارد و دلینی مقابل او. کیمیش قبل از اینکه دلینی را پرس کند، وضعیت و نحوه جاگیری برانت را بررسی می کند.
در موقعیتی مشابه از بازی، کیمیش پس از پرس هافبک میانی دورتموند که مجبور شد توپ را به عقب پاس بدهد، فوراً وضعیت و جاگیری برانت را بررسی می کند. این موضوع به کیمیش کمک می کند که با بهبود جاگیری، روزنه های پاس به برانت را ببندد. شاید حرکت هوشمندانه تر از سوی برانت در حالی که کیمیش نفرات جلویی را پرس می کرد یا بالا بردن سرعت انتقال توپ، می توانست نتیجه بهتری برای دورتموند در پی داشته باشد.
در انتهای این نبرد کیمیش-برانت، اگر برانت تصمیم می گرفت که در بالای زمین بازی کند، کیمیش او را یارگیری می کرد و 1-4-1-4 بایرن که پیش از این در خصوصش صحبت کردیم، ایجاد می شد. در تصویر زیر می توانیم ببینیم که این موضوع اثرات مثبتی برای دورتموندی ها به همراه داشت. دورتموند بازی را با دروازه بان آغاز می کند و کیمیش برای محافظت از فضای پشت سر خود، در عقب زمین باقی می ماند. در نتیجه، پرس بایرن مونیخ یک نفر کم دارد و نبودن کیمیش در جریان پرس، به دورتموند اجازه می دهد تا به سادگی پیشروی کند.
همانطور که پیش از این گفتیم، بایرن مونیخ واکنش مناسبی نسبت به بازیسازی دورتموند از عقب زمین داشت. در تصویر زیر نیز مشاهده می کنیم که با عقب آمدن برانت به خط هافبک، بار دیگر مثلث برانت- داهود- دلینی تشکیل شده است. در فضا های overload بازیکنان در یک زمان هم باید شرایط را سبک و سنگین کنند و هم برای خنثی کردن این برتری عددی به هر نحو ممکن، تلاش کنند. در دفاع کردن در شرایط 2 برابر 1، شخص اقدامی نمی کند تا زمانی که بتواند و سعی می کند فضای بین دو بازیکن را تا جایی که ممکن است، اشغال کند. در همین تصویر به عنوان مثال، گورتسکا اقدام به پوشش سایه برای بستن روزنه پاس به برانت می کند و در همین حال، هافبک میانی مقابل خود را پرس می کند. کیمیش می تواند به یار خود نزدیک بماند و دیویس فاصله نزدیک خود به موقعیت را حفظ می کند.
استفاده از فضای Half-Space محور حملات بایرن مونیخ بود
اگر به تماشای بایرن مونیخ هانسی فلیک نشسته باشید، متعجب نخواهید شد که این تیم برای پیشبرد حملات خود از فضای Half-Space استفاده می کند. باواریایی ها در این بازی، چندین بار در این فضاها نسبت به ایجاد برتری عددی (overload) اقدام کردند. در تصویر زیر می توانیم ببینیم که کیمیش در عمق زمین قرار می گیرد و با تشکیل خط دفاعی 3 نفره، به مدافعان کناری این اجازه را می دهد که پیشروی کنند و با این کار، عرض لازم تهیه می شود. بایرن مونیخ 4 بازیکن در فضای half-space یا اطراف آن دارد، زاویه ها و بازیکنان مختلفی برای ادامه بازی پیش روی کیمیش است و فراموش نکنید که این بازیکنان برای بازی در چنین فضای بسته ای، عملکرد بسیار خوبی دارند.
در این مثال، توماس مولر و لواندوفسکی هر دو پشت به دروازه حریف، در فضای half-space قرار گرفته اند و از جایگاه معمول خود در زمین، بسیار فاصله دارند. کیمیش در دفاع 3 نفره است و با اشغال فضای half-space توسط لواندوفسکی و مولر، 1-4-5 دورتموند باریک تر می شود، حضور لواندوفسکی این اجازه را به برانت نمی دهد که در عرض زمین و موقعیت خود قرار بگیرد.
بایرنی ها معتاقباً توپ را به عرض زمین می برند و مسیر half-space در حال باز شدن است. بنجامین پاوار با پاسی عالی مولر را پیدا می کند، بازیکنی که اکنون نه تنها رو به دروازه حریف است، که در جایگاهی بالاتر نسبت به تصویر فوق قرار دارد. این مثال، دقیقاً نشان دهنده مزیت های half-space است. مولر می تواند با کنترل توپ، بازی مستقیم را در دستور کار خود قرار بدهد و لواندوفسکی را صاحب توپ کند که در حال حرکت به سوی فضای ایجاد شده است. گنابری نیز در همان منطقه حضور دارد اما در این مورد آن ها موفق به بازی کردن با او نمی شوند. این حرکت تمرین شده از سوی بایرن مونیخ، بار ها در این فصل اجرا شده است.
یک مثال دیگر از زیرکی و هوشمندی بایرن مونیخ در فضا های half-space، تصویر زیر است. کومان با زدن به فضای خالی نقش طعمه را ایفا می کند، این نقشه بیشتر در بسکتبال با عنوان «حرکت و ضربه» شناخته می شود. در نتیجه آن و با توجه به موقعیتی که مولر در آن قرار دارد، او می تواند به راحتی با سایر بازیکنان بازی کند.
یک موقعیت مشابه این بار بدون طعمه را در تصویر زیر شاهد هستیم؛ همان «حرکت و ضربه». کومان در ابتدا به جلو حرکت می کند، کاری که واکنش برانت را به همراه دارد، او به صورت غریزی سعی در بستن روزنه ایجاد شده می کند. کومان سپس به فضای عقب تر می آید و بلافاصله دو بازیکن دارد که می تواند در عرض با آن ها بازی کند.
قابلیت بایرن مونیخ در «ضد ضد حمله» به کنترل آن ها بر بازی کمک کرد
Counter pressing واژگان ساده ای است که برای تعریف پرس کردن تیم حریف هنگام ضد حمله به صورت پرخاشگرانه. یکی از جنبه های کلیدی در بین قابلیت های بایرن مونیخ، کنترل بازی هنگام ضد حمله بود. کسی نیست که از خطر دورتموند در ضد حملات آگاه نباشد. اگر به بخش «استفاده بایرن مونیخ از half-space» بازگردیم، می توانیم ببینیم که قابلیت بایرن مونیخ در ضد ضد حملات خصوصاً در مناطق بالایی زمین، چگونه در اکثر مواقع اثربخش بود. در مثال قبل می توانیم ببینیم که لواندوفسکی توپ را از دیگر مهاجم تیم می گیرد و نفر سوم، در حال حرکت است. حالا، باید جایگاه ابتدایی هر بازیکن هنگام این حمله را در نظر بگیریم با این تفاوت که بایرن مونیخ در نهایت توپ را از دست می دهد. بازگشت به فاز تدافعی برای کنترل ضد حمله، بسیار حیاتی است. اگر آن ها در این شرایط توپ را از دست بدهند، با توجه به جاگیری کیمیش در دفاع سه نفره وضعیت خطرناکی ایجاد می شود.
اما با این حال، بایرن مونیخ معمولاً برای قرار گیری در ساختار counter-pressing بسیار سریع و منضبط عمل کرد. آن ها شدیداً در پرس خود پرخاشگرانه عمل کردند و همانطور که در تصویر زیر مشاهده می کنید، با ساخت یک قفس در اطراف توپ و تنگ کردن فضا، نفرات مقابل خود را یارگیری کردند.
در این لحظه از بازی، بایرن مونیخ فوراً counter-pressing را در دستور کار خود قرار می دهد. آن ها علاوه بر احاطه توپ، نفرات دورتموند را نیز یارگیری می کنند. پاوار سریعاً به وینگ بک دورتموند نزدیک می شود و کیمیش نیز برانت را یارگیری می کند.
در آخرین مثال خود، در تصویر زیر می توانیم ببینیم که چگونه بازیکنن بایرن مونیخ برای پیاده سازی نقشه شان، به سمت بازیکنان دورتموند یورش می برند. گورتسکا و مولر، سریعاً به سمت نزدیک ترین بازیکن می روند و این دقیقاً همان پرس پرخاشگرانه ای است که در طول یادداشت در خصوص آن صحبت کردیم. کیمیش نیز فاصله خود با هافبک دورتموند که در این تصویر هوملس است را کم می کند.
تلاش نافرجام دورتموند برای گل تساوی
تلاش دورتموند برای گل تساوی بخش در این دیدار، باعث شد تا آن ها غالباً جناح بازی را عوض کنند. اتفاقی که به واسطه فضای overload، تا حدی موفق به انجامش شدند. برای تعویض جناح بازی، ابتدا باید به بازیکنی که بتواند جناح را عوض کند، دسترسی داشته باشید. سپس به فضای لازم در جناح مخالف نیاز دارید. در نتیجهِ ایجاد فضای overload و با توجه به برتری عددی، دورتموند توانست از تعویض جناحین در برخی لحظات بازی بهره ببرد. منتهی کیفیت لازم در یک سوم تهاجمی، مانند همیشه نبود و باعث ناامیدی هواداران این تیم شد. تصویر زیر، مثالی بارز از برتری عددی دورتموندی ها و بهره برداری از این موضوع است. کیمیش که پیش از این در جناح مخالف هافبک مرکزی دورتموند را پرس کرده بود، دیگر نمی تواند برای پرس کردن دیگر بازیکن دورتموند اقدام کند.
همانطور که پیش از این اشاره شد، کلیدی ترین فضای ممکن برای دورتموند فضای ایجاد شده در پشت هافبک های میانی بایرن مونیخ بود. آن ها نتوانستند مثل همیشه از این گونه فضا ها نهایت بهره را ببرند. در تصویر زیر می توانید فضای ایجاد شده را مشاهده کنید که برخلاف انتظار، توپ به آنجا نرسید.
دورتموندی ها در تصویر زیر بار دیگر به این فضا به خوبی دست یافتند. اما تعداد نفرات آن ها در فضای half-space کافی نیست. این تصویر را با ساختار بایرن مونیخ در فضای half-space مقایسه کنید؛ باواریایی ها چهار بازیکن در این فضا داشتند. در نتیجه وقتی دورتموندی به فضای مورد نیاز خود نیز می رسیدند، قادر به ایجاد موقعیت نبودند.
نتیجه گیری
در مجموع، شاهد یک دیدار بسیار خوب از لحاظ تاکتیکی بودیم و هر دو تیم به طور نسبی نمایش خوبی داشتند. بایرن مونیخ به لطف کنترلی که بر بازی داشت، موفق شد تا تفاوت را رقم بزند. به لطف سبک بازی هانسی فلیک که تلفیقی از پرس پرخاشگرانه و بازی مالکانه است، بایرن مونیخ بار دیگر در آستانه فتح بوندس لیگا قرار گرفته است.