طرفداری – محمد علی کشاورز، یکی از بازیگران موفق و ماندگار تاریخ سینما و تئاتر و تلویزیون ایران بود که شاید نوشتن مطلبی درباره او در این رسانه محلی از اعراب نداشته باشد اما یک نکته باعث می شود تا رسانه طرفداری نیز به وسیله آن ادای دینی داشته باشد به سال ها تلاش مرحوم محمدعلی کشاورز برای فرهنگ و هنر ایران و آن اجرای فوتبالی ترین دیالوگ تاریخ سینمای ایران در سکانسی دیدنی از فیلم ماندگار مادر، ساخته زنده یاد علی حاتمی است.
در یکی از سکانس های دیدنی فیلم مادر که شرح آن می رود محمد ابراهیم(زنده یاد محمد علی کشاورز)، جلال الدین(امین تارخ)، غلامرضا(اکبر عبدی)، ماه منیر(فریماه فرجامی) و ماه طلعت(اکرم محمدی)، برادران و خواهرانی که علیرغم مشکلات و اختلافاتی که با یکدیگر دارند، دور حوض واقع در حیاط خانه قدیمی پدری کنار یکدیگر جمع شده اند و مادر (مرحومه رقیه چهره آزاد) را نیز در میان دارند و مشغول خوردن هندوانه هستند و البته تک تک آنها که از بیماری مادر خبر دارند با توصیه های او خود را آماده از دنیا رفتن وی می کنند.
در این میان محمد ابراهیم که بزرگترین فرزند و به نوعی با رفتار قلدر مآبانه خود همیشه در صدر اتفاقات خانه است رشته کلام را بدون توجه به حال مادر و سایر فرزندان در دست می گیرد و با دیالوگی به دنبال ربط پایان زندگی مادر و یک فوتبال دیدنی است. او تلاش می کند با بازی استثنایی مرحوم کشاورز با همان لحن قلدرمآبانه کمی هم طنز به حرف های خود اضافه کند.
(دیالوگ ها با همان نوع بیان محاوره ای نوشته می شود)
محمد ابراهیم: حال و وضع ترنجبین بانو عینهو وقت اضافه بازی فیناله، آجیل مشکل گشاش هم پنالتیه. گیرم این این جور وقتها موتورشون رولز رویسه و سربالایی زندگی رو هم تخت گاز هم نرفتن، دینامشون وصله به برق توکل، اینه که حکمتش پنالتیه، یک شوت سنگین گله، گلش هم تاج گله، قرررررمزته! (رو به برادر دیگر با بازی تارخ که گویا استقلالی است) آبی آبلیموجات!
پس از محمد ابراهیم، غلامرضا، برادر کوچتر و عقب افتاده او (اکبر عبدی) بر حسب عادت و به صورت رگباری اقدام به گزارش یک مسابقه فوتبال می کند. دیداری که هم در آن پروین و مظلومی حضور دارند و هم جدیکار!
غلامرضا: حالا توپ رو عابدزاده می فرسته وسط میدون، سانتر توسط پروین روی سر مظلومی، مظلومی به قلیچ، قلیچ به دهداری، دهداری به جدیکار، جدیکار از پشت هجده قدم و یه خطای پشت محوطه جریمه و گللللللللللللللللللللللل!
پس از این گزارش فوق العاده، غلامرضا فورا شعاری را به صورت استادیومی و با دست زدن های خاص به اجرا در می آورد که باعث می شود برادر بزرگتر از خنده ریسه برود و البته تک تک نفرات حاضر در حیاط نیز هر کدام به نوعی ناراحتی خود را از شرایط موجود نشان دهند.
غلامرضا: ریگان به من گفت، چی گفت؟ در گوش من گفت، چی گفت؟ من از ایران می ترسم، من از ایران می ترسم، من از ایران می ترسم.
رسانه طرفداری با یادآوری این سکانس دیدنی ضمن ادای دین به زنده یاد محمد علی کشاورز و تسلیت به هواداران او، برای وی از خداوند متعال طلب مغفرت و رحمت دارد.