اختصاصی طرفداری - حمید استیلی که 22 سال پیش در چنین روزی دروازه کیسی کلر و تیم ملی آمریکا را فرو ریخته بود، 31 خرداد امسال به طرفداری آمد تا با هم آن شب رویایی و آن گل قرن را مرور کنیم.
طرفداری - نوستالژی این هفته طرفداری با توجه به تقویم و فرا رسیدن آخرین روز خرداد ماه، مرور گل قرن بود. به همین بهانه حمید استیلی زننده گل قرن رو به روی سامان خدایی نشست.
حمید آقا، این شما و این رسانه طرفداری...
من هم خدمت شما و همه مردم ایران و رسانه طرفداری سلام و عرض ادب دارم و خیلی خوشحالم که در خدمت شما هستم.
امروز 31 خرداد است و نیاز به مقدمه نیز ندارد. 31 خرداد چه روزی است؟
سالروز بازی ایران و آمریکا، سال 1998 که یکی از خاطره انگیزترین بازی های تیم ملی ما در جام جهانی که با برد همراه بود. آمریکا تیمی بود که بازی با آن یک بازی ورزشی، سیاسی و اقتصادی و در کل همه چی بود. خوشبختانه نتیجه آن به سود ما رقم خود که باعث خوشحالی مردم مان شد که این خوشحالی مردم برای ما خیلی مهم بود. برد ما حاصل تلاش تمام بازیکنان چه آنهایی که بازی می کردند و چه آن هایی که روی نیمکت بودند، مربیان عزیز ما و از همه مهم تر دعای مردم بود که باعث شد ما بازی به آن حساسی را بتوانیم ببریم. در شروع بازی، توپ و میدان بیشتر دست تیم ملی آمریکا بود و دو تا توپ نیز به تیر دروازه ما برخورد کرد، اما هر چه بیشتر از زمان بازی می گذشت، ما بیشتر سوار بر بازی شدیم که در اواخر نیمه اول توانستیم اولین گل بازی را بزنیم. در نیمه دوم نیز ما گل دوم را زدیم و اواخر آن نیمه، ما یک گل را دریافت کردیم ولی خوشبختانه توانستیم بازی را ببریم که اولین برد ما در جام جهانی محسوب می شد.
یک کشور دوست داشتند که ایران، آمریکا را ببرد، اما خیلی از مردم فکر می کردند که خداداد عزیزی یا علی دایی و یا حتی کریم باقری بخاطر شوت هایش گل بزند اما شما آن گل را زدید در حالیکه شما یک جورایی موتور تیم ملی بودید و روی دوندگی و قدرت شما حساب می کردند...
همان موقع هم که از آن 22 سال می گذرد گفتم لطف خدا بود. قطعا همانطور که شما گفتید در تیم ما که از سال 96 با آن ترکیب تشکیل شده بود و همه مکمل یکدیگر بودیم و کسانی که در خط حمله ما بازی می کردند هم در ایران و هم در آسیا از بهترین ها بودند. بازیکنانی نظیر خداد عزیزی، علی دایی، کریم باقری را در خط حمله داشتیم و بازیکنان خوبی نیز مانند بهنام سراج، ابراهیم تهامی و علی اصغر مدیر روستا که چندین سال آقای گل لیگ ایران بود نیز روی نیمکت قرار داشتند. من از بچگی وقتی که در جام جهانی 1978 گل آقای دانایی فر را دیدم همیشه آرزوی بازی در جام جهانی و گل زدن در آن را داشتم که به این آرزو رسیدم که لطف خدا و تلاش همه بچه ها مخصوصا سانتر قشنگ آقای زرینچه بود.
می توانید صحنه آن گل را بازسازی کنید؟ اینکه چه کسی به زرینچه پاس داد و آن چیزی که زمانی که توپ در اختیار زرینچه بود در ذهنتان آمد ، فکر می کردید سانتر برای چه کسی ارسال می شود؟
من در پستی که بازی می کردم بیشتر حالت تدافعی و بازیسازی داشتم. یعنی همیشه جلوی دفاع بازی می کردم و جنگ های جلوی دفاع را انجام می دادم و کریم بیشتر به جلو اضافه می شد. در آن صحنه اما کریم در عقب ماند و نرفت و من جای کریم باقری به جلو حرکت کردم و چند دفعه سمت راست مهدی کیا توپ را به دایی داد و دایی به زرینچه، بعد باز مهدوی کیا به زرینچه داد که آن سانتر خوبی که کرد، همه شرایط زدن گل را فراهم کرد و من پرشی کردم که خودمم هم انتظار آن پرش را نداشتم. هم پرش و هم ضربه سر و هم قوسی که به توپ دادم خوب بود. دروازه بان تیم ملی آمریکا، کیسی کلر نیز جلوتر بود که در نهایت توپ وارد دروازه شد و یکی از گل های زیبای آن جام جهانی نیز به ثبت رسید. بعد از گل نیز حرکاتی که انجام شد - که حتی خودم نمی دانستم چه حرکاتی را انجام می دهم - خنده و گریه با یکدیگر مخلوط شد و آن صحنه خیلی خوب بوجود آمد.
حمید خان ما اینجا گل را آماده کرده ایم. با هم ببینیم... خاطرتان هست اولین بازیکنی که سمت شما آمد کدام بازیکن بود؟
بچه ها همه با هم رسیدند، فکر می کنم سمت چپ میناوند بود، از دیگر بچه ها فکر می کنم خداداد عزیزی بود و بچه ها همه شان آمدند و همه خوشحال بودیم چون اولین گل را هم زدیم که فکر می کنم دقیقه 41 و انتهای نیمه اول بود. در همانجا من سجده شکر را به جای آوردم و از خدا بابت زدن آن گل تشکر کردم. با جان و دلمان از آن گل محافظت کردیم و بچه ها با تمام وجودشان کار می کردند. از همه مهمتر از خود گذشتگی بچه ها برای یکدیگر بود. همانطور که شما هم می توانید ببینید، با آنکه 22 سال از آن بازی گذشته است، مردم کماکان آن تیم را دوست دارند. این فقط بخاطر عشقی است که هم بین ما و هم مردم بود و ما با تمام وجود برای کشور و مردم مان بازی می کردیم. به همین خاطر مردم از آن تیم به نیکی یاد می کنند و بازیکنان آن زمان نیز همیشه از مردم یاد می کنند. هیچوقت یادمان نمی رود که مردم چه کوچک و چه بزرگ به خیابان ها ریخته بودند و خوشحال بودند و جناحی در کار نبود، همه چیز تیم ملی بود.
خاطرتان هست اولین چیزی که بعد از زدن گل به ذهنتان آمد چه بود؟ به عنوان مثال برخی بازیکنان تصویر خانواده هایشان در ذهنشان می آید...
من بچگی هایم به ذهنم آمد، اینکه در دوران کودکی چه حسی داشتم و می خواستم در جام جهانی گلزنی کنم، به علاوه خانواده نیز در ذهنم آمد. مادرم نیز چه در کودکی و چه در زمانی که بازی می کردیم خیلی زحمت کشید و یک روز قبل از بازی نیز زنگ زد و گفت خواب دیده است که بازی را 2 بر 1 می بریم، اما ما شاید خیلی جدی نگرفتیم ولی من خواب را به بچه ها گفتم و همه استقبال کردند و گفتند انشاالله 2 بر 1 می بریم که این اتفاق هم افتاد.
از این گل معروف تر شاید آن اشک و خنده بعد از گل بود، کلا آدم احساسی هستید، درسته؟
بله آدم احساسی هستم. قبلش هم بازی با استرالیا بود... هم احساسی هستم و هم خیلی اعتقادی هستم. وقتی این دو با هم قاطی می شود، خیلی این قضیه بیشتر می شود. هر چه بیشتر می گذرد سعی می کنم بیشتر منطقی باشم و منطق را جایگزین احساس کنم اما به هر حال احساس در بعضی جاها در ذات آدم است.
من خودم تا به حال این گل را با گزارش آمریکایی دیدم، با گزارش انگلیسی دیدم، با گزارش فرانسوی دیدم و همه ما گزارش فارسی را نیز بارها دیده ایم، خود شما این گل را چند بار دیدید؟
من هم خیلی دیدم. اتفاقا چند وقت پیش باز هم داشتم آن را نگاه می کردم. بعضی از گل ها تازگی دارد، یعنی هر دفعه آدم می بیند برایش تازه و نو است. مثلا گل خداداد را هر دفعه می بینم برایم تازگی دارد. بازی خودمان با آمریکا را نیز هر دفعه می بینم برایم تازگی دارد و فکر می کنم این هم لطف خدا باشد، من در بازی های ملی گل های زیادی نزدم و فکر می کنم در 83 یا 84 بازی 15 گل را زده ام اما این با ارزش ترین گلی بود که زدم چون در پستی که بازی می کردم بیشتر گل سازی می کردم تا گلزنی، و این گل شاید بهترین گل زندگی ام باشد و از خدا می خواهم بخاطر آن گل دچار غرور نشوم و در این مدت سعی کرده ام بیشتر به مردم احترام بگذارم.