سپهر حیدری، مهمان بخش ملاقات با چهره های طرفداری بود و در یک گفتگوی مفصل ناگفته های جالبی را به زبان آورد. قسمت اول این برنامه امروز تقدیم شما شد و حالا کاپیتان سابق پرسپولیس در این قسمت از مهم ترین لحظه زندگی فوتبالی خود می گوید. حیدری از گل دقیقه 96 برابر سپاهان و تاثیرات آن بر زندگی فوتبالی و شخصی خود می گوید. این گفت و گوی جذاب بین سامان خدائی و سپهر حیدری را از دست ندهید.
چند اتفاق مهم در زندگی شما هست که می توان درمورد آن ها صحبت کرد که مهم ترین آن ها، گل قهرمانی شما بود. حاضرید آن گل را با چه چیزی در زندگی عوض کنید؟
حاضرم آن گل را با سلامتی تمام کسانی که اکنون درحال دست و پا زدن به خاطر کرونا هستند یا جان خود را از دست داده اند، اگر خدا آن ها را برگرداند، حاضرم با گلم عوض کنم. سلامتی خودم و خانواده و همچنین مردم برایم خیلی ارزشمند است. آن فوتبال است و گاهی گلی دقیقه 5 زده می شود و گاهی هم دقیقه 96 زده می شود. وقتی می بینم هموطنم که سال ها زحمت کشیده تا بهره برداری کند ولی حالا گوشه تخت بیمارستان است و درحال دست و پنجه نرم کردن با کرونا است یا خیلی ها بودند که جان خود را مفت مفت از دست دادند. بعضی از دوستان نزدیکم گرفتار شده بودند درحالی که فکر می کردند ممکن است برای بقیه اتفاق بیفتد. حاضرم گلم را درصورتی که سلامتی به آن ها برگردد، عوض کنم.
اگر بخواهید با اتفاقی فوتبال عوض کنید چطور؟ حاضرید با در جام جهانی عوض کنید؟
نه، تیم ملی که واقعا افتخاری است و شاید تعداد بازی های ملی ام به چند تا بیشتر نرسید. اتفاقات زیادی رخ داد که مقداری از آن تقصیر خودم بودم و مقداری هم واقعا قسمت نبود. دو سه نمونه آن ها را می گویم که شاید جالب باشد. تیم ملی ایران با تیم ملی مالی در کیش بازی داشت. آقای ابراهیم زاده بودند و آن بازی به من بازی می رسید و به یکباره در کیش باران گرفت و هلیکوپتر هم به وسط زمین آمد تا آن را خشک کند ولی نتوانست و آن بازی را از دست دادم. چون وقتی کادری روی شما نظر دارد، خیلی سخت است که دوباره کادر دیگری هم روی شما نظر داشته باشد. دوبار دیگر زمانی که من دانشجو بودم، باید خروج از کشور می گرفتم که یکی از آن ها زمان آقای قلعه نویی بود و با اردن بازی داشتیم و همه آمدیم ساعت 4 صبح به فرودگاه برویم و فردا هم در اردن بازی داشتیم. دیدم مسئول فدراسیون برایم خروج از کشور نگرفته و من باید می ایستادم. درست قبل بازی رسیدم که آقای قلعه نویی گفت استراحت نکرده ای. خیلی مهم است که اول تایمی که یک مربی می آید، خیلی مهم است که نظر او را جلب کنید به خصوص در خط دفاعی، ممکن است شصت یا هفتاد بازی ملی انجام دهید. خیلی ها به این شکل هستند. مثلا آقای بداوی و کاملی مفرد را نگاه کنید، پنجاه یا شصت بازی ملی فقط در زمان آقای برانکو به دست آوردند. خیلی در زمان کی روش بازی ملی شان زیاد شد. یک بار هم آمدیم برویم که برف آمد و نظام وظیفه بسته بود. تیم ملی ایران با قطر در قطر بازی داشت و دوباره این بازی را هم از دست دادم. آخرین آن ها هم زمان آقای کی روش بود که خیلی هم روی من نظر داشت. بازی پرسپولیس و استیل آذین هم نگاه کرد که دو پاس گل دادم. آن بازی جنجالی بود که آن اوت بلند را انداختم و دقیقه 94 اشپیتیم گلزنی کرد. در آن بازی به عنوان دفاع وسط دو پاس گل دادم و همچنین کاپیتان پرسپولیس بودم. خیلی برایش مهم بود و تا آنجا که خبر داشتم خیلی هم خوشش آمده بود چون یازده نفر از پرسپولیس دعوت کرد و حتی از روی نیمکت ما هم بازیکن دعوت کرد ولی خب بازی بعد به عمد یا غیر عمد دروازه بان ما به کمرم رفت و پنج دنده خود را از دست دادم و عملا تیم ملی هم از دست دادم. بعد از آن قهرمانی از پرسپولیس هم جدا شدم و کارم سخت تر شد. یادم است کسانی را از نیمکت پرسپولیس دعوت کرد که شاید دو بازی هم انجام نداده بودند. یکبار هم ایشان را در بازی ذوب آهن و سپاهان در اصفهان دیدم که ایشان جویای حالم شدند و گفتند در آن زمان روی تو نظر داشتم و حیف شد و گفتند چه اتفاقی برایت رخ داد. یک مصدومیت ممکن است شما را دور کند ولی این که شما می گویید جام جهانی، عقیده ام این است با وجود علاقه زیاد به تیم ملی، بازی کردن و محبوب شدن در پرسپولیس به مراتب سخت تر است. خیلی ها به همراه تیم ملی به جام جهانی رفتند و اکنون تیم ندارند. اسم نمی آورم اما خیلی ها با تیم ملی به جام جهانی رفتند و جزء 18 نفر بودند و روی نیمکت نشستند ولی الان تیم ندارند. فرشاد پیوس، علی پروین، علی کریمی، کریم باقری، علی دایی، عابدزاده و... شما وقتی به اسطوره های پرسپولیس نگاه کنید، همیشه محبوبیت خود را دارند. هیچوقت خودم را اندازه آن ها نیستم ولی خداروشکر می کنم خدا به من گلی را داد که خیلی ها آرزو دارند آن را داشته باشند و دیگر فوتبال بازی نکنند ولی این جای کوچک را در دل هواداران داشته باشند.
آن گل را تا حالا چند بار دیدید؟
نمی دانم. N بار دیدم. هرگاه دایرکت پیجم را چک می کنم، دوتا در میان یا سه تا در میان بازهم آن گل را برایم می فرستند همینکه شما یک حس خوب در دل مردم ایجاد کردید و همه خوشحال هستند و خاطره هایشان را می گویند و هرچه از این گل بیشتر می گذرد، عزت آن هم بیشتر می شود. آن سالی که گل قهرمانی را زدم، یکی از لیدرهای پرسپولیس که فکر می کنم در آن زمان آقای عباس اسماعیل بیگی بود که به من گفت سپر گلی که تو زدی را 30 سال بعد همه درموردش صحبت می کنند. گفتم انشاالله که بگویند. الان هرچه بیشتر از آن گل می گذرد، به هر بهانه ای وجود دارد، آن گل را کار می کنند. تولدم باشد کار می کنند. بازی سپاهان پرسپولیس باشد کار می کنند. کری باشد کار می کنند. این خیلی با ارزش است که همه در گوشی خود دارند و به عنوان یک دفاع وسط وقتی از گل این چنین می گویند، برایم خیلی ارزشمند است. ضمن اینکه افتخار می کنم در تیم پرسپولیس تبدیل به گلزن ترین مدافع تاریخ لیگ برتر شدم که خیلی برایم با ارزش است.
آن گل را گزارش می کنید؟
دیگه فکر می کنم شاید همه حفظ باشند. این شاید آخرین بخت پرسپولیس باشد. فرزاد آشوبی، حالا خلیلی، در دهانه دروازه و توپی که توی دروازه قرار می گیرد. چه فوتبالی شده این بازی و دقیقه 96 قهرمان لیگ عوض می شود. فکر می کنم جملاتش را همه هواداران حفظ هستند و این خیلی با ارزش است. فکر کنید بازیکنی مثل پژمان نوری که برای انزلی است، به ملوان انزلی چنین گلی بزند و بعد بخواهد در انزلی راه برود، چقدر برای این بازیکن سخت است. برای آن گل تاوان های زیادی دادم ولی ارزشش را داشت. فکر می کنم پاداش عشق من به پرسپولیس از دوران کودکی بود. دوستان شما در رسانه طرفداری مثل آقای وفائی در جریان هستند که من از لحاظ مالی فوق العاده قرارداد پایین تری را نسبت به قراردادی که می توانستم ببندم بستم. سال قبلم در ذوب آهن، تقریبا یک برابر و نیم قراردادم بود ولی دلی با پرسپولیس سفید امضاء کردم. خیلی در اصفهان برایم هجمه ایجاد شد که اصفهان را رها کردی و پیش پرسپولیس رفتی. یک هفته قبل پیشنهاد سپاهان را رد کردم. پیشنهاد استقلال را رد کردم که مرحوم ناصر حجازی به من لطف داشت. ساعت چهار با استقلال قرار داشتم و ساعت شش با حاج حبیب کاشانی که من به مدیر برنامه هایم گفتم که اگر رگ خون مرا بزنید، خونم قرمز است و برای تیمی که عاشق آن هستم، بازار گرمی نمی کنم. خیلی احترام ویژه ای برای ناصرخان حجازی که مربی من در ذوب آهن هم بودند، قائل هستم و خیلی هم به گردن من حق دارند. یکبار در دربی، زمانی که سالگرد ناصر حجازی بود، زیر پیراهنم عکس ناصر حجازی را زده بودم. می خواستم بگویم ما پرسپولیسی ها این مرام را داریم که به اسطوره های فوتبالمان احترام بگذاریم ولی آمدم بزنم، هوار ملا محمد توپ را از جلوی من بیرون زد و فکر می کنم آقا کریم از نزدیکای کاشان آن گل قشنگ را زد.
آن گل به شکل خاصی هم به ثمر رسید. در آن صحنه، توپ به سر خورد یا سر به توپ؟
مهم بود آن توپ گل شود. یک سال انتظار آن گل را داشتم. به قول سهراب بختیاری زاده که می گفت من از بچگی عاشق صبا باتری بودم درحالی که اصلا صبا باتری ای نبود. خدا شاهده از بچگی برای خودم شعر سپهر سر طلایی را می خواندم چون در نوجوانان هم خیلی خوب سر می زدم اما همیشه برای خودم می خواندم و می گفتم وقتی به ورزشگاه آزادی بروم، اینگونه مرا تشویق می کنند. زمانی که پرسپولیس سال قبل 4 بر 1 از سپاهان در جام حذفی باخت و آن اشتباه محسن قهرمانی عزیز که عمدی نبود ولی آن خطای پژمان نوری را گرفت، در اردوی تیم ملی برای بازی های غرب آسیا در کمپ تیم های ملی بودم، دقیقا پس از اینکه بازی تمام شد، هواداران پرسپولیس گریه کنان از بغل فنس ها رد می شدند و سرشان را به آن ها می زدند. خیلی صحنه های تکان دهنده ای بود. آنموقع کاپیتان ذوب آهن بودم و خیلی ناراحت شدم. با خودم گفتم یعنی می شود یک ماه دیگر به این تیم بیایم، با همین تیم قرارداد ببندم بعد با همین تیم روز آخر بازی داشته باشیم من یک گل بزنم که آن ها خوشحال بیرون آیند. خدا شاهده این اتفاق عین واقعیت است. فرزاد آشوبی که با او در تیم هم اتاق بودم شاهد است که با پرسپولیس قرارداد بستم و فقط دنبال قرعه کشی مسابقات بودم. نگاه کردم که بازی آخر برابر سپاهان است، برای مردم اصفهان هم خیلی احترام قائل هستم ولی فوتبال است. امامزاده صالح می رفتم، شاه عبدالعظیم می رفتم، هرکسی اعتقاداتی دارد. یک سال از خدا می خواستم و می گفتم با وجود اینکه سه بار به استقلال گل زده بودم و حتی رفت و برگشت هم زده بودم، گل دربی را نمی خواهم بلکه این گل را می خواهم ولی فکر نمی کردم خدا آنقدر مرا دوست داشته باشد که دقیقه 96 آن گل را به من بدهد و دقیقا یادم است دقیقه 94 که حسین بادامکی می خواست به محسن خلیلی پاس دهد که توپش به اوت رفت. دقیقا 100 هزار نفر آه از نهادشان بلند شد. یک لحظه سرم را بلند کردم و گفتم خدایا دوباره هم که درحال گریه کردن هستند. به خدا عین واقعیت است. احساس کردم قرار است اتفاقی رخ دهد. همان موقع اوت شد و وقتی آمدم توپ را بلند بیندازم، 100 هزار نفر یا زهرا گفتند. شاید آن اوت، بلندترین اوت زندگیم بود. فکر می کنم هفت یا هشت گل پرسپولیس از روی اوت های من زد ولی این اوت گل نشد ولی خطا شد. وقتی می خواستم اوت را پرتاب کنم، من هم به همراه آن صد هزار نفر یا زهرا گفتم. آن اوت را پرتاب کردم که بازیکن عراقی آن ها که درست اسمش را به یاد ندارم، روی نوری خطا کرد و می دانستم که آن توپ را گل می کنم منتها اخلاقم به شکلی است که اگر بگویم، آن اتفاق رخ نمی دهد. در تصویر هم ببینید به فرزاد آشوبی و محسن خلیلی می گویم که جان مادرتان فقط توپ را در چارچوب بزنید. اگر نگاه کنید در آن صحنه اصلا انتظار آن توپ را می کشم. کسی به من پاس گل را داد که همه جا گفتم، از بچگی پیراهن آقا کریم را جمع می کردم. ارادت زیادی به ایشان دارم و هم با ایشان در پرسپولیس هم اتاق شدم و هم اولین روز سر تمرین دو به دو با ایشان بود. این ها آرزوهایی هستند که از بچگی دارید و می بینید که به آن ها می رسید. آدم می فهمد که باید از خدا آرزوهای بزرگتر کند. پاس آقا کریم هم قشنگ بود ولی سختی آن این بود که هی ارتفاع می گرفت و وقتی توپی ارتفاع می گیرد و می خواهید سر بزنید، کار سخت می شود. همه آن معجزه بود و خدا توپ را در گل قرار داد. اگر من از 100 توپ به آن شکل ضربه سر می زدم، شاید 5 تای آن ها گل می شد چون ارتفاع می گرفت. درحالت عادی اگر تیز توپ می آمد شاید از 100 توپ، 90 تای آن گل می شد. لطف خدا بود که به یکباره آدم را در دل هواداران پرسپولیس قرار داد و خیلی برایم با ارزش است.
پس از آنکه بعدها دوباره به ذوب آهن پیوستید، به خاطر این گل اذیت نمی شدید؟
دروغ نمی توانم بگویم. خیلی اذیت شدم. مگر می شود اذیت نشوید؟ مثلا بچه یک شهر باشید، به آن شهر گل بزنید و بعد بخواهید در آن شهر قدم بزنید. هیچوقت نتواستم کنار زاینده روز که بسیار زیبا است و اتفاقا خانه مان هم نزدیک رودخانه است، چه با خانمم و چه با بچه ام قدم بزنیم چون یک سری تماشاگرنما که ممکن بود بی احترامی کنند. من هم دوست ندارم همشهری هایم را ناراحت کنم. خیلی ها این درک را دارند چون مردم اصفهان بسیار فهیم هستند و این را در تاریخ هم نشان دادند. آدم های بسیار با شعور و باهوشی هستند و همه چیز را سریع درک می کنند. ولی یک سری همه جا افراطی و تماشاگرنما هستند. یک سری می گویند تو نباید این گل را می زدی. مگر می شود در فوتبال برای تیمی که عاشق آن بودم و پیراهنش تنم بوده چنین کاری نکنم. می گویند اگر آن گل را هم زدی نباید خوشحالی می کردی. مگر می شود؟ شما دقیقه 96 جلوی 100 هزار نفر گل بزنید، همان جا سکته می کنید. هرکسی به نحوی خوشحالی می کرد. در آن صحنه ببینید کریم باقری عزیز چطوری خوشحالی می کند. من تاحالا ندیدم کریم باقری به این شکل خوشحالی کند. یک نفر از اینور می رود، ماساژور درحال سجده کردن وسط زمین مسابقه است. انگار همه منفجر می شوند و مثل گریز از مرکز می روند. فکر می کنم فقط نیکبخت و حمید استیلی به سمت من آمدند. همه رفتند به آن سمت و پخش شدند. می گویند چرا به سمت ما آمدی. من اصلا یادم نمی آید در آن لحظه کجای استادیوم نشسته اید. این ها حساسیت هایی است که یک سری دوستان می گویند. من همیشه برای مردم شهرم احترام قائلم ولی خداروشکر می کنم که وسیله ای برای شادی 40 یا 50 میلیون پرسپولیسی بودم.
همچنین بخوانید:
سپهر حیدری: قطبی دوست داشت به پرسپولیس بیاید، صحبتی با او نشد