وارد زمین می شود، زمین سبز که در مقابل دیدگانش پدیدار می شود، صدایی آشنا به گوشش می رسد. عده ای در حال صدا زدنش هستند و هر چقدر به زمین نزدیک تر می شود شدت این تشویق ها بیشتر می شود. به سمت قسمت پشت دروازه حرکت می کند تا دستی برای هوادارانی که از اعماق وجود تشویقش می کنند تکان دهد، در حین گرم کردن باز هم مجبور می شود چند قدمی از میانه زمین فاصله بگیرد تا جواب ابراز محبت هواداران را بدهد......
فوتبالیستی که سال های سال عادت دارد هر هفته چنین جوی را تجربه کند به این عادت می کند که همواره در کانون توجهات باشد. اما مهم ترین نکته اینجاست که آن بازیکن الان عنوان پیشکسوت را با خود به یدک می کشد و همین عنوان او را ملزم به رعایت یکسری ارزش ها می کند.
"تئاتر رویاها" در فرهنگ لغت اهالی فوتبال این عبارت مترادف استادیوم اولدترافورد است، برای اولین بار رابرت بابی چارلتون هافبک مهاجم تیم منچستر یونایتد این عبارت را در وصف فضای این ورزشگاه به کار برد. اما واقعا چه چیزی بر چارلتون در این استادیوم گذشته بود که با ذوق و خلاقیت بسیار با یک کلمه جو و فضای این استادیوم را توصیف کرد.
انگلیس ها که خود را صاحبان فوتبال می دانند به دلیل سبک بازی خود که بر پایه توپ های بلند با حضور مهاجمان کلاسیک و فیزیکی بوده همواره از فقدان حضور یک هافبک خلاق و گل زن رنج می بردند، بازیکنی که ارزشی همچون پلاتینی در فرانسه، باجو در ایتالیا و یا حتی گونتر نتسر برای آلمان را داشته باشد، یک 10 واقعی به تمام معنا.......
جوانک کم مویی از شهرک اشینگتون، از آن دست بازیکنانی بود که روی آن ها برچسب Busby Babes خورده، شگردش استفاده از کوچک ترین فضا ها برای بازیسازی بود، آنقدر نوع بازیش به عنوان یک بازیکن انگلیسی نو و تازه بود که برای هواداران فوتبال بریتانیا یک قدیس به حساب می آمد.
در سال 1956 یعنی در 19 سالگی اولین بازی اش برای منچستریونایتد را برگزار کرد و در همان بازی هم دو بار دروازه چارلتون را گشود. چالتون مجموعا در 758 بازی برای شیاطین سرخ 249 گل به ثمر رساند که از نظر تعداد بازی پس از گیگز و از نظر تعداد گل پس از وین رونی بهترین آمار در تاریخ این تیم است. در سال 1968 او همراه یونایتد قهرمان اروپا شد و دو گل در فینال به ثمر رساند. ده سال پس از حادثه تلخ سقوط هواپیمای منچستری ها در مونیخ، چارلتون بازنشسته شد. او در 106 بازی برای تیم ملی انگلیس 49 بار گلزنی کرد و تنها جام جهانی تاریخ این کشور را در سال 1966 بالای سر برد.
در جام جهانی 1966 انگلیس را مقابل آلمان و بکن باوئر قهرمان کرد، به طوریکه پس از بازی اسطوره فوتبال آلمان در وصف او گفت:
انگلیس جام را بالای سر برد چون بابی چارلتون بهتر از من بود.
با این تفاسیر شاید مقداری توانسته باشید جایگاه بابی چارلتون در انگلیس بین هواداران را درک کنید اما به عقیده بسیاری از کارشناسان چیزی که سربابی چارلتون را از دیگران متمایز کرده، شخصیت بزرگ او است، چنین سابقه ای می تواند هر بازیکنی را وسوسه کند که به دنبال سهم خواهی باشد که کوچک ترین بخش آن می تواند نشستن بر روی اولین صندلی نیمکت ورزشگاه الدترافورد باشد.
سهم خواهی، عبارتی که شاید به گوش ما آشنا باشد زیرا خیلی از اهالی فوتبال ایران این کلمه را به پیشکسوتانی که به دنبال هر راهی برای خود نمایی هستند نسبت می دهند اما بابی چارلتون یک نقل قول معروف دارد که اگر معنای آن برای پیشکسوتان هر باشگاهی قابل درک شود خیلی از مشکل ها خود به خود حل می شود چرا که بخشی از مشکلات یک تیم مربوط به فشار رسانه ها است فشاری که بخش عظیمی از آن توسط بازیکنان سابق باشگاه به تیم و مربی تزریق می شود. سر بابی چارلتون می گوید:
میراث من، مستند من و تمام خاطرات مربوط به من روی سکوها در هر بازی حضور دارد، درست در میان مردم، درست جایی که به آن تعلق دارم. آنجاست که خاطرات روایت میشود و جایی ست که باید.
بسیاری از اوقات شاهد یکسری تحلیل های نادرست از سوی موی سپیدان فوتبال ایران هستیم که برای مطرح شدن دوباره نامشان در رسانه ها یا یک بازیکن و مربی را به عرش می رسانند ویا وی را زیر تازیانه های نقد خود می گیرند اما آن ها باید این را بدانند که گاهی اوقات سکوت بزرگ ترین کمک را به تیم محبوبشان می کند.
زمانی که سِر بابی روی شانه شما می زند و آفرین میگوید، یعنی کارتان را به خوبی انجام دادید و جزو معدود انسانهایی هستید که مورد تحسین اسطوره قرار گرفتهاید. از آن لحظه به بعد شما از سایرین جدا میشوید و یک پله بالا میآیید، شما بعد از آن یک فرد خاص هستید که سر بابی از شما تمجید کرده است.
نقل قول بالا انگاره ایست از یک ژورنالیست بریتانیایی که ارزش کلام یک اسطوره و پیشکسوت را نشان می دهد.
این روزها فضایی که بین پیشکسوت های دو تیم بزرگ پایتخت وجود دارد اصلا حال و هوای خوبی نیست، بخشی از آن ها در حال کری خواندن هستند، کری هایی که ادبیاتی استادیومی دارد. برخی نیز که سالخورده تر شده اند به جای حمایت از باشگاه به انتقاد و کوبیدن سرمربی تیم پرداخته اند اتفاقی که سال ها پیش در پرسپولیس و این روز ها در استقلال می افتد و ای کاش پیشکسوتان فوتبال ما می دانستند که چگونه بابی چارلتون باشند....