محکوم 420خری را گر افسارش از زر كنی
لجامش ز یاقوت ابهر كنی
***
به پهلو زنی از طلایش ركاب
به زینش نشیند یكی آفتاب
***
به جای خصیلش دهی نیشكر
بجای جو اش مغز بادام تر
***
گرش جبرئیلش كند مهتری
بماند همان در مقام خری
***
خریت نه تنها علف خوردن است
خریت قواعد ندانستن است