یادم هست وقتی در جام جهانی 2006 همه علی دائی را به باد نقد گرفتند و سخت علی دائی را کوبیدند و گفتند که دوره ی این آقا به پایان رسیده ( حتی اگر اشتباه نکنم شما هم آن وقت ها عکس روی جلدتان را اعلامیه ی ترحیمش را زده بودید) دوباره علی دائی خودش را اثبات کرد. بازی های درخشانی در لیگ برتر از خودش به معرض نمایش گذاشت هیچ، حتی تیم سایپا را به مقام قهرمانی رساند. نقادهای که نقدشان کرده بودند انتظار چنین عملکردی را از آقای دائی نداشتند. آنجا که فردوسی پور در برنامه ی نود گفت : " هر وقت دائی را نقد کرده اند و سخت به او تاخته اند دوباره دائی به پا خواسته و روی دو پای خود ایستاده و بعد جواب همه ی نقدها را داده است" . آن وقت بود که دانستند علی دائی را پایانی نیست.
وقتی تیم ملی ایران در ورزشگاه آزادی مقابل عربستان باخت و کار برای صعود به جام جهانی 2010 سخت تر شد همه ی فوتبالی های این مرز و بوم کمر همت بستند و تیغ تیز نقد را در دست گرفتند و به علی دائی تاختند. چقدر دلم به حال این اسطوره سوخت. حتی کسانی که به قول خود دائی " با شورت ورزشی عکسی نداشتند" سخت عرصه را برایش تنگ کردند. با خود گفتم " آری افتاده را توان زد". صحبت های اکثر کارشناسان فوتبال را شنیده بودم. بجز آقای حاج رضائی.
نود آن هفته رضائی میهمان برنامه بود و نظرش شنیدنی . یک دفاع جانانه ازعلی دائی کرد. آنجا معلوم شد که " قدر زر ، زرگر شناسد قدر گوهر گوهری" . به غیر از حاج رضایی و تعداد انگشت شماری از اهالی فوتبال در آن زمان همه از پشت به دائی خنجر می زدند.
این مثال ها و مثالهایی زیادی که می توانستم بیاروم همه نشان از این است که قدر علی دائی را آنهایی دانسته و می دانند که این فوتبالیست محبوب اردبیلی را شناخته باشند.
دائی در فوتبال این مملکت خودش را به کرات اثبات کرده است و این نکته بر هیچ کس پوشیده نیست. در خارج از میدان مستطیل سبز نیز در رفتار و کردار خود همین طور بوده و هست. آیا می توان کتمانش شد؟ از کارهای خیرانه گرفته تا کمک به مستمندان.
دائی از معدود بازیکنان فوتبال ایران است که بارها امتحان پس داده است. چه در زمین بازی و چه در خارج از زمین سبزش.
آری دائی عصبانی می شود و زود از کوره در می رود اما آیا بعد از دلیل عصبانی شدنش این حق را به این مربی داده ایم؟ دائی یکبار هم نشده که بی خود و بی جهت عصبانی شود. آنجایی که خواسته از خویش دفاع کند و نه تنها حق خود بلکه حق فوتبال این کشور را بنا به فرموده ی مولای متقیان " از دهان شیر " درآورد عصبانی شده است. دفاع کردن از خود و گرفتن حق خویش را هرگز نباید به پای عصبانیت نوشت .
دائی بزرگ فوتبال ایران است. نگذاریم دستهایی برای تخریب کردنش همت گمارند. فوتبال این مرز و بوم را در جهان با علی دائی شناخته اند ، نگذاریم با دستهای خودمان چهره ی جهانی مان را مخدوش کنیم. چرا در این مملکت به داشته هایمان نباید افتخار کرد؟سخن زیاد است و مجال اندک.
اما در آخر از شما سوالی می پرسم که جوابش را قرار نیست بدهید. خودتان قاضی وجدانتان باشید. اگر علی دائی در کشورهای عربی به چنین افتخاراتی دست پیدا می کرد چه می کردند؟ زیاد دورنشویم همین در گوشمان، کشورهای عربی. از فوتبال اروپا حرفی نمی زنم . همین عرب هایی که زیاد ازشان خوشمان نمی آید. ما چه کردیم برای علی دائی و امثال دائی ها ...؟
قدر داشته هایمان را بدانیم دوستان عزیز.
(مطلب فوق به تاریخ بیست و هفتم مهر ماه سال نود و دو در مجله همشهری جوان چاپ شده)