مطلب ارسالی کاربران
🔴🔴🔴معرفی کتاب:گلستان🔴🔴🔴
پادشاهی با غلام عجمی در کشتی نشست و غلام که تاکنون الت در مقعدش و دریا در منظرش نیفتاده بود خایه فنگ و زرد رنگ شد و بیقراری نمود و عیشو نوش ملک را به گا داد.
چندان که با محبت انگشتش کردند کارساز نبود حکیم دیوثی در کشتی بود،ملک را گفت:اگر فرمان دهی من به طریقی دکمه او را خواهم فشرد ملک گفت: دستم به خایتت که این غایتت نهایت لطف و کرم باشد.حکیم دستور داد تا غلام را از کون مورد گایش قرار دهند و غلامان دیگر این کردند چون مقعدش فراخ شد فراغ حاصل شد و در گوشه ای سیکتیر کرد
ملک را عجیب آمد، پرسید:در این چه حکمت بود؟گفت:اول محنت غرقه شدن داشت و قدر عافیت ندانست و حال محنت گاییده شدن
ای پسر کیر تو را کون جوین خوش ننماید
معجوق منست انکه به نزدیک تو زشت است
همیشه که نباید اثار خارجی باشه چه گنج هایی در همین خاک داریم و ازشون غافلیم