مطلب ارسالی کاربران
زندگی های دیروز و زندگی های امروز_بخش سوم
سلام...
من سعید هستم و اینجا بخش سوم از سرفصل "زندگی های دیروز و زندگی های امروز"...
یکی از چیزهایی که زمان کودکی و حتی نوجوانی ما و البته برای بعضیا حتی در جوانی و بزرگسالی وجود نداشت یا لااقل با سرعت بسیار کمی در جریان بود،وجود "تکنولوژی و فن آوری" بود...
من در این بخش میخوام به یک موضوع بسیار بسیار و بسیار بزرگ و مهمی اشاره کنم که شاید ادامه ی این موضوع حتی چند بخش از این سرفصل رو به خودش اختصاص بده...و اون موضوع تربیت فرزندان توسط پدر و مادره...در اصل میخوام به تفاوت نوع تربیت پدر و مادرای دیروز و امروز بپردازم که خب هم میتونه خیلی جالب باشه و هم میتونه جای بحث زیادی داشته باشه...
اما تربیت های پدران و مادران دیروز و امروز چه ربطی به وجود تکنولوژی و فن آوری و عدم وجود اونها داره؟!!...الان میگم بهتون...
دیروز که ما بچه بودیم و داشتیم به دوران نوجوونی و جوانی میرسیدیم شاید تو بعضی از خوونه ها تلوزیون نبود...اگرم بود،خیلی تلوزیون رنگی نبود(که البته رنگی بودن و نبودنش هیچ ربطی به محتویاتی که ازش پخش میشد نداره)...کلا دوتا شبکه بود و اکثر فیلمها و سریال ها و حتی انیمیشن هایی که ازش پخش میشد خلاصه بود تو موضوعات حماسی و جنگی و پلیسی و تاریخی و خانوادگی (که اگر کمدی بودن یا جدی خیلی به چالش هایی که امروزه باهاشون درگیر هستیم نمی پرداختن)...که البته همه ی اینها با چاشنیه سانسور همراه بودن...البته ویدئو هم بود که خب هر کسی نداشت و تهیه ی فیلمهاش هم که یادتونه...تازه فیلمهاشم که گیر میومد قسمتهای صحنه دارش یا توسط مونتاژ کارش سانسور میشد یا توسط پدر و مادر خودمون...(تو بهترین حالت از رویpause فیلم میزدن جلو و تو بدترین حالت هاشم یا از روی stop صفحه ی فیلم رو خاموش میکردن و فیلم رو جلو میبردن که خب هیچی نمیدیدیم یا از فنون دیگه مثل برو زیر پتو و چشماتو ببند و سرتو بنداز پایین و پاشو برو بیرون و غیره استفاده میکردن).
پس میبینیم که برای یه فیلم دیدن اونم تو اون جو حاکم باید خیلی امکانات رو در اختیار میداشتیم...
این از فیلم و تلوزیون...بعد میرسیم به تلفن که خب واقعا این یکی توی معدود منازل پیدا میشد...کامپیوتر هم که اصلا حرفشو نزن...میموند چی؟!!...مدرسه،کوچه و بازار و محله،خوونه ی اقوام،خوندن کتابهای غیر درسی و مجله و روزنامه...میخوام بگم برای دست یابی به اطلاعات مختلف همه مون یه جورایی شده بودیم دانشجو(البته به معنای واقعیه کلمه)...یعنی برای بدست آوردن هر نوع اطلاعاتی باید از ابتدایی ترین راهها دنبالش میرفتیم...
البته اصلا نمیخوام بگم که واقعا پدر و مادرای دیروز برای تربیت فرزند یا فرزندانشون مثلا آپولو هوا میکردن یا کارهای محیرالعقولی انجام میدادن...اصلا و ابدا
فقط میخوام بگم اتفاقا پدر و مادرای امروز هستن که باید این کارهارو واقعا برای تربیت فرزند یا فرزندانشون انجام بدن...
لپ کلام رو بگم بهتون...اگر میبینیم که نه همه بلکه اکثر کودکان و نوجوانان و جوانان دیروز،از لحاظ جسمانی،روحی و روانی،نگرش و تفکر تفاوتهای زیادی با همین قشر امروز دارن خیلی دنبال نوع تربیت پدر و مادرا نگردین...این دنیای پیرامونمون بود که با هم متفاوت بود...چه بسیار همون کودکان و نوجوونا و جوونای دیروز که واقعا تا چند سال پیش خیلی چیزها براشون ارزش بود و هنجار،امروز که دنیای پیرامونشون پر شده از سرعت بالا و حجم زیاد اخبار و اطلاعات(که متاسفانه و متاسفانه و بدبختانه،اکثرا پوچ و بی اساس و حتی به معنای واقعی ارزش سرگمی رو هم ندارن)،جای ارزش و هنجارها و بی ارزشی و ناهنجاری هم تو ذهن و تفکر و نگرششون عوض شده و عمق فاجعه جاییه که با همین ذهنیت هاست که دارن زندگی میکنن،کار میکنن،ازدواج میکنن،بچه دار میشن و بچه هاشونو تربیت میکنن...
.
.
.
آخخخخخخ........آخ که چقدر کوریم
ولی اصلا فکر نکنین که این بحث رو تموم کردم و ول میکنم...اتفاقا میخوام زوایای مختلف بدبختیه ذهنیمونو براتون روشن کنم که تا چه حد میتونیم "هیولا" باشیم...
پس تا بخش بعد...مرسی که هستین