طرفداری/ برای یک دورتموندی، هیچ چیز جذاب تر از نگاه کردن به وست فالن نیست. خانه. خانه من. خانه ما. خانه تمام دورتموندی ها. می خواهیم نگاهی بیندازیم. به اعماق دورتموند. شهر دورتموند. در آلمان. در ایالت نوردراین وستفالیا. کنار شهرک های صنعتی و زمین های ساختمانی، کمی دور تر از وستفالن پارک، می توان قلب تپنده دورتموند را دید. وستفالن اشتادیون که این روزها به دلیل قرارداد های تجاری با نام سیگنال ایدونا پارک شناخته می شود. ابتدا بیایید ببینیم این بهشت و در عین حال جهنم کی و چطور ساخته شد؟
معبد ما کی ساخته شد؟
استادیوم سیگنال ایدونا پارک که تا قبل از سال ۲۰۰۵، وست فالن استادیون نامیده میشد، به عنوان یکی از محلهای برگزاری مسابقات جام جهانی ۱۹۷۴ ساخته شد.
تا آن زمان دورتموند بازیهای خانگی خود را در استادیوم روته ارده (Stadion Rote Erde) برگزار میکرد، زمانی ابتدا طرح توسعهی همان استادیوم مطرح شد اما در نهایت تصمیم بر این شد که یک استادیوم جدید ساخته شود. وست فالن استادیون به صورت رسمی در نیمهی دوم آوریل سال ۱۹۷۴ با یک بازی دوستانه بین دورتموند و شالکه ۰۴ افتتاح شد. استادیوم تنها دارای یک طبقه بود که برای جای دادن ۵۴ هزار تماشاچی (۳۷ هزار نفر ایستاده) مناسب بود.
استادیوم به دلیل فرم مستطیلیاش در زمانی که استادیومهای دیگر هنوز به صورت کاسه مانند ساخته میشدند و البته به دلیل جایگاههای مجزایش نوع متفاوتی بود و نوید نسل جدیدی از استادیومها را میداد. به عنوان مثال، استادیوم Lb Rox که در اواخر دههی ۶۰ ساخته شد بسیار شبیه به این استادیوم ساخته شده بود.البته زیادی هم شبیه نبود. پایه های آن از جنس آهن و بتن بود ولی وست فالن را عشق و اشک تشکیل می دادند!
در طول جام جهانی ۱۹۷۴، وست فالن استادیون میزبان سه بازی از مرحلهی گروهی و بازی مرحلهی دوم بین هلند و برزیل بود(۲-۰) بود. استادیوم تا اوایل دههی ۱۹۹۰ بدون تغییرات اساسی باقی ماند، اما زمانی که موفقیتهای دورتموند افزایش یافت نیاز به توسعهی آن هم احساس شد.
تغییرات از تبدیل بخشی از جایگاه ایستادن تماشاچیان به صندلیهایی برای نشستن شروع شد که طبیعتا ظرفیت آن را هم کاهش میداد. اما در سال ۱۹۹۵ ساخت طبقهی دوم در بالای جایگاههای شرقی و غربی مطرح شد. مدت کوتاهی پس از آن هم ساخت طبقهی دوم در جایگاههای شمالی و جنوبی آغاز شد و در سال ۱۹۹۹ پروژه تکمیل شد. استادیوم میتوانست ۶۸ هزار تماشاگر را در خود جای دهد و جایگاه جنوبی با ظرفیت ۲۵ هزار نفر ایستاده آن را به بزرگترین تراس در اروپا تبدیل کرده است.
توسعهی بیشتر استادیوم در بین سالهای ۲۰۰۲ تا ۲۰۰۳ انجام شد، زمانی که چهارگوشه با جایگاهها به هم نزدیک شدند. دو سال بعد و در سال ۲۰۰۵، نام استادیوم به سیگنال ایدونا پارک تغییر کرد به دلیل اسپانسر آن. ظرفیت کنونی آن ۸۱,۳۵۹ نفر است (۲۵ هزار نفر ایستاده).
در سال ۲۰۰۱، وست فالن میزبان فینال جام یوفا بین دو تیم لیورپول و دیپورتیو آلاوز بود که با برتری لیورپول خاتمه یافت. در سال ۲۰۰۶، استادیوم سیگنال ایدونا پارک یکی از محلهای برگزاری مسابقات جام جهانی ۲۰۰۶ آلمان بود. استادیومی که به طور موقت نامش تغییر کرد و با کاهش ظرفیتش به ۶۷ هزار صندلی، میزبان چهار بازی گروهی، یک بازی از مرحلهی یک شانزدهم و نیمه نهایی بین آلمان و ایتالیا (۰-۲ ) بود.
دیوار زرد شگفت انگیز؛ بهشت تمام دورتموندی های جهان
تاجی بر سر بوندسلیگا. دیوار زرد شگفت انگیز
ممکن است وقتی روی ماه نشسته اید و فنجانی قهوه در دست دارید و به زمین خیره شده اید دیوار زرد را نبینید، اما حتما صدای آن را خواهید شنید. صدایی دلهره آور. خبر از عشق می دهد. عشق چندین هزار دورتموندی که بدون وقفه در حال فوران است.
یکی از باشکوه ترین مکان های فوتبال جهان با طول 328 فوت و ارتفاع 131 فوت ، تعداد افراد کافی برای تشکیل یک شهر را در خود جای داده است. شهری با شکوه، دلهره آور و غرور آمیز برای دورتموندی ها که باعث تخریب حریف و شکوفایی دورتموند می شود. این همان چیزی است که ما به آن افتخار می کنیم و دوست داریم جزئی از این جایگاه شگفت انگیز باشیم.
رومن وایدنفلر افسانه ای که حمایت دیوار زرد را بیشتر از خانواده اش دیده است در مورد شگفت انگیز ترین جایگاه فوتبال اروپا می گوید:
اگر شما دشمن باشید، این شما را خرد میکند اما اگر دورتموندی باشید حمایت فوق العاده ای احساس خواهید کرد و این حس ویژه ای دارد. مهم نیست اهل چه قشری باشید. بچه مدرسه ای، پزشک، معلم یا پدربزرگ. قطعا با خود میگویید ما باید این حمله حریف را ناکام بگذاریم و مانع از گل خوردن تیممان بشویم.
دیوار زرد با ارزش تر از جایگاه vip است. بودن در نزدیکی تسورک، سامر، ریکن، وایدنفلر، زیگی هلد، ریدله و واتسکه حس شگفت انگیزی دارد اما تمامی دورتموندی ها آرزوی حضور در دیوار زرد را دارند. حس فوق العاده ای خواهد داشت.
کسانی که در بزرگترین جایگاه اروپا ایستاده اند، می توانند احساس کنند که این سازه در زیر پاهای آنها حرکت می کند، در حالی که برای کسانی که به آن نگاه می کنند، به همان اندازه احساس فوق العاده دیگری نیز دارد. یورگن کلوپ ، مربی سابق دورتموند، کسی که بارها دیوار زرد را به نهایت جنون رسانده است، در مورد تجربه دیدن تیم سابق خود در زمین گفت:
وقتی در تونل استادیوم در حال حرکت هستید مشتاق رسیدن به آخر آن هستید. وقی بیرون می آیید، ناگهان دوباره متولد می شوید. همه چیز منفجر خواهد شد. گویی 150 هزار نفر در حال تشویق و دیوانه شدن هستند.
این استادیوم دیوانه وار است. 80 هزار نفر بدون وقفه درحال تشویق عشق ابدی. احساسات زیادی در این خانه خلق شده است. از دلبری های یاکوب بلاژیکوفسکی جوان، پسر بچه ای که در وست فالن بزرگمردی شد تا نمایش های شگفت انگیز روبرت لواندوفسکی لهستانی دیگر دورتموند. از پیوند عاشقانه مارکو رویس و دیوار زرد، تا آتش زدن پیراهن های خیانتکارانی چون ماریو گوتزه. این استادیوم و دیوار زردش برای ما یک بهشت است، اما برای دشمنان دورتموند یک جهنم واقعی است.
دورتموند و وستفالن با زندگی مردم دورتموند پیوندی جدایی ناپذیر دارند. احساسی ترین روزهای یک دورتموندی زمانی است که بروسیا دورتموند نیز چنین شرایطی را داشته باشد. تصور من از یک روز زندگی یک پیرمرد شصت یا هفتاد ساله در دورتموند این است که هر صبح با شوق و ذوق بیدار می شود. ابتدا به وستفالن پارک می رود و روزنامه ای در دست می گیرد. همراه با هم سن و سال های خود. منتظر است. منتظر شروع نمایش. وستفالن را می بیند. از ساعت ها قبل رویا پردازی می کند. و سپس شروع بازی. به دیوار زرد می رود. ایستاده در حال تشویق. ترسی از هیجان ندارد. عشق او را به وست فالن کشیده است. دقیقا مثل بقیه وست فالنی هایی که در ورزشگاه هستند. اگر کمی خوش شانس باشد شبی به یاد ماندنی خواهد بود. شاید شبی چون انفجار جنون در بازی با مالاگا یا شبی چون ناکام ماندن در کامبک مقابل رئال مادرید و در نهایت این پیرمرد وست فالنی منتظر روزی دیگر و بازی دیگری می ماند. در دورتموند هدفی جز دورتموندی بودن ندارند. برای دورتموندی بودن متولد شده اند. دین ما و آنها دورتموند است و هر دورتموندی با رفتن به وست فالن کبیر باید دَین خود را ادا کند.
ترکیبی از قدرت و طراحی فن، جایگاهی که در 2005 ساخته شد را به منظره چشم نوازی تبدیل کرده است. وست فالن که پیش از جام جهانی فیفا 1974 ساخته شده است، از آن زمان پس از انجام یک سری توسعه ها، این استادیوم را با ظرفیت حدود 81000 نفر به بزرگترین استادیوم امروز آلمان تبدیل کرده است. جایگاه جنوبی -که ابتدا 12000 نفر ظرفیت داشت- اندکی پس از موفقیت دورتموند در لیگ قهرمانان اروپا در سال 1997، دو برابر شد. اگرچه دورتموند را وارد بحران مالی کرد اما ارزشش را داشت. چون در حال حاضر وست فالن و دیوار زرد نمادهای دورتموند به حساب می آیند. شاید اگر دورتموندی باشید با شنیدن اسم این تیم احساساتی شوید و به عشقی که با دورتموند دارید فکر کنید اما دیگران و افرادی که طرفدار این تیم نیستند بدون شک با شنیدن اسم دروتموند می گویند؛ تماشاگران شگفت انگیزی دارد.
نشریه آلمانی اشپیگل دیوار زرد را اینگونه توصیف کرد:
وقتی در پست ترین نقطه جایگاه هستید، تقریبا با دروازه بان همسطح هستید اما هنگامی که به بالاترین نقطه میرسید، یعنی زیر سقف، همانجایی که زاویه 37 درجه دارد، انگار در ابتدای یک پیست اسکی قرار دارید. بهتر است به پایین نگاه نکنید!
پیتر اشتوگر، سرمربی سابق دورتموند نیز بارها از دیوار زرد تمجید کرده است:
قطعا این غیر عادی است.این یک کلاس متفاوت است. شما واقعا در انرژی مثبت غرق خواهید شد.
توماس توخل سرمربی کنونی پاریس سنت ژرمن و سرمربی سابق دورتموند نیز گفت:
وقتی برای اولین بار دیوار زرد را دیدم، در چند دقیقه ابتدایی نمی توانستم تکان بخورم. واقعا فلج شده بودم. حس فوق العاده ای داشت.
هنگامی که خبرنگار از باستین شواینشتایگر پرسید که بزرگترین ترس تو در فوتبال چیست او جواب داد:
بدون شک از دیوار زرد دورتموند بیشتر از هرچیزی می ترسم
قبل از شروع بازی، طرفداران دورتموند متحد می شوند و نمایشی خارق العاده از خود به جای میگذارند. بعد از گل زدن سرود معروف "هرگز تنها قدم نخواهی زد" را میخوانند و لیوان های خود را به آسمان پرتاب می کنند و ترکیبی از عشق و جنون را به همگان نشان می دهند و در همان لحظه همه دورتموندی ها به دورتموندی بودنشان افتخار می کنند.
هر دورتموندی آرزو دارد روزی به وستفالن برود. روزی یکی از آن 80 هزار نفر باشد. شاید اولین بازی که به آنجا می رویم، با توجه به شدت احساساتی شدن، نصف بازی را به دلیل گریه کردن از دست بدهیم اما بدون شک بعد از رفتن به وست فالن، می توانیم به دورتموندی بودن مان افتخار کنیم.
و در نهایت، طبق همان سنت همیشگی دورتموند به تماشاگرانش تعظیم می کند. بازیکنان ایستاده آنها را تشویق می کنند. تنها خدایی که بندگانش را می پرستد. افسوس که در این ایام مسافت بین یک دورتموندی و عشقش افزایش یافته. اما دل هایمان هنوز هم برای یکدیگر می تپند. و این همان رابطه فراتر از عاشقانه دورتموند و تماشاگرانش است...