نوای کاروان، استاد نادر گلچین
شعر: ابراهیم صفایی
آهنگ: عباس خوشدل
--------------------------------------------
نوای کاروان امشب زند آتش به جانم
خدایا بر ملا شد برملا راز نهانم
مران محمل مران ، ای کاروان آهسته تر رو
که من دل خسته ای وامانده از این کاروانم
سراپا سوز و آهم سرشک من گواهم
به جایی من نجویم که من گم کرده راهم
نسیم غمش مرا می برد به شهر بی نشانها
من آن آتشم که وامانده ام به جا از کاروانها
غم دل را با که گویم چه آتشها من به جان دارم
نشانی از او نجویم که من یاری بی نشان دارم
کجا رفتی ای کبوتر زیبا که دل ز فراغت اسیر جنون شد
خبر نداری که از غم عشقت فسانه شدم من ، وفای تو چون شد