سریال نقطه چین ... از مجموعه های روتین ۹۰ شبی هست که پس از موفقیت پاورچین تقریبا با همان گروه تولید به روی آنتن رفت البته در ابتدا قرار بود این مجموعه ۳۰ قسمت ۳۰ دقیقه ای و ترکیبی از پلاتو و نمایش باشد یعنی گفت و گو هایی با مردم انجام شود و در بین آن نمایش هایی پخش شود اما گفتگو ها بسیار تلخ از آب درآمد و همچنین به هم نمچسبید بنابراین این طرح کنار گذاشته شد.
نقطه چین در ابتدا کاملا متفاوت از پاورچین بود و نوید نو آوری و خلاقیت تازه ای را میداد در یک سطح متفاوت با داستان و روابط جدید، الگوی کارآگاهی برای قصه ها انتخاب شده بود که در آن مهران مدیری در نقش کارآگاه و ساعد دستیار او بود آن ها پرونده های عجیب و غریب را پیگیری میکردند و اتفاقاتی هم گاهی در مجتمع مسکونی شان میفتاد ایده ای که با وجود تازگی که داشت پس از گذشت چند قسمت نویسندگان و طراحان آن به طرز عجیب و نامعلومی به آن (در واقع به برگ برنده خود) پشت کردند و با انطباق کامل مجموعه بر پاورچین آن را در تکراری ناخوشایند و تلخ قرار دادند لابد فکر میکردند خیالشان راحت میشود که این کار همان موفقیت پاورچین را به سادگی تجربه میکنند.
در فاز اول سریال الگویی کارآگاهی که ارتباطی بین کارآگاه پشندی و دستیارش ساعد بود شکل گرفت آنها مکمل یکدیگر بودند و کاراکتری پلیسی-طنز داشتند که برای ترفیع درجه از قزوین به تهران آمدند و در خانه پدر کارآگاه (مستاجر آقای پیردوست) مستقر شدند و در اداره کشفیات مشغول به کار شدند و همانطور که در ابتدای مقاله گفته شد پرونده های عجیب را پیگیری میکردند و به ماموریت هایی میرفتند؛ ۲ خانوم دانشجو (مستاجر دوم پیردوست) نیز همسایه شان بودند و اتفاقاتی جالب میان آنها میفتاد، آقای پیردوست نیز در مغازه لوازم صوتی تصویری خود شیر و کیک میفروخت که دستمایه طنز شده بود.
به همین ترتیب که در چند پاراگراف قبلی گفته شد با داستان تازه ای که سریال داشت هر بار سوژه های بامزه و خنده داری رخ میداد که برای مخاطب تازگی داشتند؛ اما متاسفانه این طرح کنار گذاشته شد (روایتی هست که چون با پلیس شوخی میشد مهران مدیری برای تغییر داستان سریال تحت فشار قرار گرفت) به هر ترتیب شخصیت ها وارد خانه و خانواده شدند (مانند پاورچین) و بازیگران جدیدی به مجموعه اضافه شدند، بعضی بازیگرانی هم که در ابتدای سریال نامشان در تیتراژ دیده میشد به دلیل تغییر قصه (احتمالا) حذف شدند مانند شقایق جودت، شیوا بلوریان و وحید مهین دوست. برخی ها نیز حذف نشدند اما کمرنگ شدند مثل ساعد هدایتی و یوسف پشندی.
پس از این اتفاقات و تغییر قصه نویسندگان همان فرمول قدیمی را پیاده کردند، یعنی آن چه که موجب موفقیت پاورچین شده بود مو به مو در نقطه چین تکرار کردند که البته در واقع صرفا یک تقلید سطحی از روابط و داستان است اما از قوی ترین عنصر پاورچین بی بهره است آن هم فیلمنامه قدرتمند و نویسنده حرفه ای که قصه ها و روابط را با دقت و خلاقیت کامل طراحی کند برای همین است که در پاورچین روح داستانی دیده میشود و با گذشت هر قسمت و اتفاقات جدید سریال پخته تر میشود و هیچگاه برای مخاطب خسته کننده نمیشود چیزی که نقطه چین از آن بهره ای ندارد و این بزرگترین ضعف آن است به همین دلیل هر چقدر که از سریال میگذرد افت آن بیشتر میشود و به قول معروف کفگیر نویسندگان به ته دیگ میخورد.
عجیب است به چه دلیل نویسندگان و طراحان تقریبا تمام ایده هایی که در پاورچین به کار گرفته شده بود در نقطه چین به کار بردند مگر این ها را مخاطب در پاورچین ندیده بود؟ مگر این روابط برای آنها تکراری نشده بود؟ پس چرا مجموعه نقطه جین را کاملا برپاورچین انطباق دادند آن هم با سطحی ضعیفتر؟
چه فرقی میکند که همسر نقشی که مهران مدیری بازی میکند مهتاب شاعر باشد یا منیژه دندون پزشک؟
باجناق او در پاورچین داوود بود که در شرکت ساختمانی با هم همکار بودند و رقابت داشتند و حالا چه فرقی میکنه با آن که حالا باجناق او بامشاد بدجنس باشد و دقیقا همان رقابت ها در همینجا تکرار شود؟
در پاورچین یک شرکت ساختمانی وجود داشت در نقطه چین هم منچولبا تقریبا با همان ویژگی ها که اینبار فقط محل رقابت های اردل و بامشاد و بدجنسی آن ها هست که بارها تکرار میشود و کسالت آور میشود، در پاورچین داوود و فرهاد به زو بازی و بز اندازی میرفتن حالا در نقطه چین مردان برای تفریح به ماهیگیری میروند.
بسیاری از نکات دیگه ای هم که در پاورچین موفق بودند در نقطه چین به شکلی سطحی استفاده شدند مانند: اتحاد زن ها علیه مرد ها، بدجنسی ها و رقابت ها، زیر آب زنی های شخصیت ها علیه یکدیگر، قاطی کردن پشت صحنه و خوندن دیالوگ ها با سریال و...
در نقطه چین برخی روابط ها نیز ضعیف است علل خصوص روابط منیژه و مژده که ۲ خواهر هستند که به یکدیگر حسادت میکنند حقیقتا بنظرم روابط آن ها و بازی شان در سریال بی مزه و تکراری است.
روابط بین اردلان و بامشاد و کل کل هایشان خیلی زود تکراری میشود (روابطی که بین کارآگاه -اردلان- و دستیارش که در ابتدای سریال وجود داشت خیلی بامزه تر بود و تازگی داشت)
از همه مسخره تر در سریال شخصیتی به نام ددی می آید که هر بار منتظر است نویسنده به او اشاره کند تا وارد خانه شود تا حساب داماد هایش را برسد اتفاقی که بارها و بارها افتاد.
من فکر میکنم بامشاد نیز که گاهی باعث خنده تماشاچی میشود شخصیتی تک بعدی دارد و با وجود تیپ نامتعارفی که دارد به خوبی دراماتیزه نشده است, حرف ها و لحن گفتار او نیز پس از مدتی تکراری میشوند همچنین حجم زیادی از زمان سریال را اِشغال میکند؛ برعکس او کاراکتر ساعد در عین اینکه بسیار بامزه و دلنشین است احساسات و عواطف عمیق تری دارد که قابل همذات پنداری است.
روابط مرد ها با همسرانشان نیز تعریفی ندارد و فقط تقلیدی ظاهری و ضعیف از پاورچین هست. در این بین البته روابطی که بین پیردوست و پسرش (کوروش) است تازه تر و بهتر است به خصوص در قصه هایی مانند رقابت انتخاباتی و...
نقطه چین همینطور که در تیتر گفتم قربانی تغییراتی شد که در ابتدای مجموعه صورت گرفت که آن الگوی کارآگاهی که در ابتدا از آن استفاده شد و تازگی زیادی داشت و میتوانست مثل پاورچین مسیر موفقیت و نوآوری رو طی کند کنار گذاشته شد و در دام انطباقی سطحی و ضعیف برپاورچین افتاد که باعث شکست این مجموعه شد.
در آخر بنظرم خوب است بگویم خودم شخصا فاز اول نقطه چین را بسیار دوست دارم و برایم محبوب است اما بعد از تغییر قصه که احتمالا به نویسندگان سریال تحمیل شد به بیراهه میرود و به مرور کلیشه ای میشود، نقطه چین را به دو نیمه تقسیم میکنم نیمه اولی با شروعی عالی و امیدوار کننده و نیمه دومی که به مرور کسالت آور و تکراری میشود.