ارنستو:خب سلام. امروز قراره بوکس بازی کنید. راکی جونم هم تماشاگره.برای یادگیری شما اول ویدال و اومتیتی بازی می کنن
(بعد از مسابقه ویدال به کما و اومتیتی به سونا ی بخار می رود)
ارنستو:خب پیکه با لنگه می جنگد
لنگله:آقا اسم من لنگلست
ارنستو:خفه شو برو بجنگ لنگه
(در آخر پیکه و لنگله نقش بر زمین می شوند)
ارنستو:بی عرضه ها. راکی جونم اگه می گی داغونن بفروشمشون
(راکی بعد از هورت کشیدن ته نوشابه اش سرش را به نشانه ی نه تکان میدهد)
ارنستو:خب دیونگ و ترشتگن
(بعد از اینکه ترشتگن چند مشت دیونگ را دفع کرد مشتی به شکمش خورد و بی هوش شد)
ارنستو:همه به جز راکی برن گمشن خونه ویدال