مهدی محمد نبی، دبیرکل سابق فدراسیون فوتبال در استودیو طرفداری حاضر شده و برترین ها قرن خود را انتخاب کرد. برترین های قرن با نبی سه شنبه تقدیم تان شد. با این حال در حاشیه این برنامه نبی صحبت های جالبی را در خصوص مسائل مختلفی مطرح کرد.
به گزارش طرفداری، نبی مقابل دوربین طرفداری در مورد دوران حضورش در فدراسیون فوتبال، حمایت هایش از کارلوس کی روش و رفتن برانکو صحبت هایی را مطرح کرده است.
هر هفته از شنبه تا چهارشنبه برترین های قرن تقدیم تان می شود، روز پنجشنبه نتایج این پروژه اعلام می شود و جمعه هم می توانید پشت صحنه یا در حاشیه برترین های قرن را از طریق رسانه طرفداری مشاهده کنید.
این هفته نوبت مهدی محمد نبی است...
دقیقا چند سال است با فوتبال زندگی می کنید؟ حضور ذهن دارید اولین باری که ورزشگاه رفتید چه زمانی بود؟
دقیق نمی دانم. یادم نیست. ولی اولین باری که خودم رفتم باشگاه شاهین، سال 55 بود. استعدادیاب شاهین یکی از زمین های خاکی تهران پارس آن موقع، فکر می کنم زمین رشید بود، یا زمین رشید بود یا ویس یا جم، سه نفر را ایشان انتخاب کرد و گفت بیایید باشگاه شاهین. ما هم دو سه شب خواب مان نمی برد. البته گفت وقتی میایید، کارنامه تحصیلی سال قبل را هم بیاورید. یعنی درست است فوتبال هم مهم بود اما مهم تر از هرچیزی تحصیلات بازیکنان بود.
مکتب تحصیل، اخلاق، ورزش ...
بله. حالا معدل ما هم خوب بود. از ما سه نفر، یکی از بچه هایی که اسمش را نمی آورم، فوتبالش از ما بهتر بود ولی چون معدلش پایین بود، او را نپذیرفتند. یک تعهد هم از ایشان گرفتند و ایشان را پذیرفتند ولی به شرطی که معدلش در استاندارد شاهین باشد.
شما چرا فوتبال را ادامه ندادید؟ چون هم فیزیک خوبی داشتید و هم فوتبالتان خوب بود.
والا من در زمان دبیرستان، دبیرستان خوارزمی می رفتم. دبیر ورزش ما آقای سلیم آبادی بود که از داوران فوتبال بود. آن موقع هم بسکتبال بازی می کردیم، هم والیبال و هم فوتبال. بیشتر در فوتبال فعالیت داشتیم. مسابقات آموزشگاهی مختلف بودیم. هم والیبال، هم بسکتبال و هم فوتبال و حتی من یادم است مسابقات آموزشگاهی در یک استادیومی بود در فلکه دوم تهران پارس و یک استادیوم والیبال دیگر بود در دبیرستان رازی، بالای میدان ونک. اتفاقا با آقای رامین کرد، پسر حسن آقای کرد از والیبالیست های قدیمی بودیم. رقیب من ایشان بود. ولی در بحث آموزشگاهی ما خودمان را مدیون همین دوستان می دانیم. مثل مرحوم سلیم آبادی. آقای تهرانی که از اساتید قدیمی و پیشکسوت رسانه بودند و هستند، ایشان نیز جزو کسانی بود که خودم را حمایت می کرد. جعفر خان کاشانی بود و همینطور آقای قاسم کارگران. این ها از بچه های شاهین بودند. در هر صورت دوره ورزشی بدی نداشتیم. بعد دیگر مصادف شد با جنگ و فکر می کنم 2 سال جبهه بودم. دیگر وقتی برگشتیم از جبهه، چند مدت هم در باشگاه های تهران و در تیم فوتبال پتروشیمی غدیر فوتبال بازی می کردم. سال بعد هم در این تیم بودم. فکر می کنم تا سال 69 بازی کردم. از سال 70 وارد عرصه مدیریت شدم. همان موقع مدیریت باشگاه پارس خودرو را داشتم که 7 تا رشته داشت و یکی از آن ها فوتبال بود. والیبال بود، بوکس بود، دو و میدانی بود. رشته های مختلف بود. فکر می کنم آبان 73 بود که آمدم پرسپولیس. آن موقع آقای مهندس محلوجی و آقای مهندس عابدینی بودند. آقای دکتر شایگان از قضات دیوان عالی کشور و بازیکن شاهین، آقای دکتر محمود شکیبی بودند، بازیکن سابق شاهین، خدا رحمت کند آقای دکتر امیر مسعود برومند بودند، آقای مهندس جمالی بودند و آقای علی میرزایی بودند که ایشان نیز بازرس هیات مدیره بود، من بودم و آقای عابدینی، این ها اعضای هیات مدیره بودند. فکر می کنم تا سال 80. دیگر آن جریانات مالکیت شد در پرسپولیس. یک سری ها می گفتند ما مالکیم و یک سری دیگر نیز می گفتند ما مالک هستیم و تا آخر نیز نفهمیدیم که چه کسی مالک است. افتخارات پرسپولیس در دهه 70 خیلی بود. هم به لحاظ افتخاراتی که در کشور خودمان داشتیم و هم افتخاراتی که در آسیا داشتیم. هم افتخاراتی که به جهت ترانسفر بازیکن به خارج از کشور داشتیم. من یادم است برای تیم ملی وقتی که آن موقع مربی ما آقای ویرا بود، دعوت می کرد بچه های تیم ملی را، یک دوره هم آقای مایلی کهن بود و این ها، فکر می کنم بیش از 70 درصد تیم ملی از پرسپولیس بود. حالا غیر از آقای دایی و کریم باقری که از آلمان اضافه می شدند. فکر می کنم آقای پیروانی هم از قطر می آمد و آقای مهدوی کیا. 4 نفر از خارج می آمدند و بقیه هم از داخل بودند. در سال 80 وقتی که از مدیریت پرسپولیس رفتم، مدیریت جدید آمد و ما رفتیم. همان موقع آقای صفایی فراهانی از من خواست به فدراسیون فوتبال بیایم. من همزمان مسئولیتی در سازمان کیش داشتم. در مجموعه شرکت سرمایه گذاری منطقه آزاد کیش بود. در هر صورت قبول کردم و ماموریتم را از کیش به فدراسیون فوتبال آوردم. در این مدت هم به عنوان مشاور رییس فدراسیون بعد معاون اجرایی بودم. خدا رحمت کند آقای سرهنگ رنجبر. ایشان نیز به عنوان مدیر تیم ملی بود که من با ایشان همکاری می کردم. از ایشان خیلی چیزها یاد گرفتم. دیگر آن دوره فوتبال را در فدراسیون تجربه کردیم تا دیگر در زمانی که دوره انتقالی شد. خب دوره انتقالی هم البته آقای دادکان در آن مدت بعد از آقای صفایی فراهانی به عنوان رییس فدراسیون خیلی خدمت کرد. ما کنار آقای دادکان بودیم و تا اینکه ایشان پس از هیاهویی که شد و رفتند. البته من قصدم این بود که دیگر در فدراسیون نروم ولی به هر دلیلی از من خواسته شد که باید باشم و کار را ادامه بدهم. دیگر ما هم مجبور بودیم، بالاخره فوتبال کشورمان بود. ما هم ایستادیم با اینکه دوست داشتم وقتی آقای دادکان می رود، من هم بروم. ولی نشد. به اجبار در فدراسیون ماندم تا دوره انتقالی هم شکل گرفت. این دوره که به اتمام رسید، آقای فراهانی بودند و کیومرث هاشمی و آقای رغبتی و این ها، کمیته انتقالی بودند. من هم بودم. البته یک دوره هم آقای داریوش خان مصطفوی بودند که ایشان نیز دبیرکل فدراسیون بود. بعد از اینکه ایشان به هر دلیلی با بودجه انتقالی یک مشکلی داشتند، من به عنوان دبیرکل انتخاب شدم و همکاری با فدراسیون ادامه پیدا کرد تا زمانی که آقای گودرزی وزیر ورزش شد. من از سفر برزیل که همراه تیم ملی برگشتم، در فرودگاه دیدم آقای گودرزی برخورد سردی داشت. همانطور متوجه شدم که دیگر جای من در فدراسیون فوتبال نیست. حالا دلیلش را نمی دانم چیست، متوجه نشدم، مهم هم نیست. ایشان نیز خیلی کوتاه آمدند در فوتبال ورزش و رفتند. حالا دلیلش هر چه بود من متوجه شدم به دلیل حمایت هایی که من از کی روش می کنم، دوستان شاید خوششان نیاد. و تیم که رفت استرالیا، حالا یک تیکه داخل پرانتز دارد که من نمی گویم. من نمی خواستم بروم استرالیا ولی مجبور شدم و رفتم. آقای کی روش هم به رغم اینکه یک آدم حرفه ای بود، ایشان به من گفتند من ادامه نمی دهم، من ازشان خواهش کردم ادامه بدهد. شما کار را ادامه بده و تیم ملی به شما نیاز دارد. بالاخره آقای کی روش با هر سبک و سنگینی که کردند، با اصرار من در تیم ملی ماندند. بعد از برزیل 2014 و بعد از استرالیا که من سرپرست تیم ملی بودم، ایشان ادامه دادند و موفق شدند تیم ملی را به جام جهانی روسیه ببرند. در واقع با حضور ایشان تیم ملی دو نوبت موفق به صعود شد. و بعد از اینکه مدیریت جدید در وزارت ورزش حاکم شد، فکر می کنم اسفند 97 بود که من مجدد به عنوان هیات مدیره پرسپولیس انتخاب شدم. البته زنده یاد جعفر کاشانی و سایر دوستان محبت کردند و به دفتر من آمدند و گفتند شما بیایید. دیگر ما رفتیم و بعد هم جلساتی در وزارت ورزش داشتیم با آقای سلطانی فر و علی نژاد و صالحی امیری و پذیرفتم به پرسپولیس بروم. در اسفند 1397. ما به پرسپولیس رفتیم و در طول این مدت برانکو بهترین نتایج را گرفته بود. حالا به هر دلیلی، فکر می کنم دلایلش دلایل موجه ای نیست. بالاخره باشگاه یک موقع نتوانست حقوق و مزایای برانکو را بدهد یا اینکه موضوعات دیگری بود که من در جریان نیستم. به هر صورت ایشان از پرسپولیس رفت. قبل از اینکه برود من یک جلسه با ایشان داشتم و از ایشان خواهش کردم که بماند. آقای چلنگر نیز همراه ایشان حضور داشت. در هتل آزادی جلسه داشتیم. ایشان حرفش این بود که من می مانم، ولی یک موضوعاتی است که باید این ها در حوزه ساختار مدیریت باشگاه تغییر کند تا من ادامه بدهم. در هر صورت من اصرارم این بود که حتما ایشان بماند. چون ایشان را از قدیم می شناختم. از سال 2006 که تیم ملی به آلمان رفت، آن موقع هم آقای حسین خان فرکی و هم همایون خان شاهرخی مدیریت تیم را داشتند. حتی یک تورنمنت برگزار شد و من به عنوان سرپرست کاروان با تیم ملی بودم و با برانکو از همان موقع شناخت خوبی داشتیم. ایشان به من احترام می گذاشت و من هم همچنین. در هر صورت ایشان یک نقطه نظراتی داشت. موضوعش فقط وجوه عقب افتاده اش نبود. می گفت ساختار باید تغییر کند تا من کار کنم. به هر صورت ایشان تشریف بردند و ما ماندیم با تیمی که سرمربی ندارد. خیلی وقت مان هم تنگ بود. یک سفر هم رفتیم ترکیه. آقای رغبتی بودند، آقای عرب بودند، مسئول بخش بین الملل باشگاه بودند، ما فکر می کنم ظرف 48 ساعت هم نشد، آقای کالدرون را انتخاب کردیم. با یک قرارداد بسیار نازل و خوب. ایشان نیز فی الواقع بگویم که عشقش فوتبال بود. یعنی آدمی بود که در فوتبال از صبح می آمد در ورزشگاه شهید کاظمی، یعنی اولین نفر می آمد و آخرین نفر می رفت. نتایج خوبی هم گرفت و بعد از اینکه آقای انصاری فرد تشریف آوردند، یک مقدار با هم چالش های مختلفی داشتند که ایشان رفتند و خب آقای گل محمدی آمد. چون آقای گل محمدی سوار تیم بود و بچه ها نیز باهایش خیلی خوب بودند، خوشبختانه توانست خیلی سریع تیم را جمع و جور کند و پرسپولیس هم موفق بود. تا اسفند 98 بود که آن موقع وزارت خانه گفتند که با توجه به مشکلاتی که در اساسنامه هست و تجربه ای که شما دارید، از 9 فروردین 99 من در فدراسیون مستقر شدم. یک ایامی ما از صبح می رفتیم و تا بوق شب کار می کردیم و خوشبختانه این مسیر به نحوی طی شد که اساسنامه تصویب شد. بعد از نزدیک به نیم قرن که اساسنامه فدراسیون فوتبال تایید فیفا نرسیده بود، تایید شد و بعد هم به تصویب مجمع فدراسیون رسید و انتخابات نیز 10 اسفند برگزار شد. و گروه جدیدی هم که آمدند بالاخره جدید هستند و براساس آرای مجمع آمدند و امیدواریم که موفق باشند. معمولا هر گروهی که می آید، نقطه نظراتی دارد، افرادی که باهایشان همدل تر و همراه تر و همفکر تر هستند با آن افراد کار می کنند. من هم اخلاقی دارم که هیچ زمان در جایی نمی ایستم که خودم را تحمیل سیستمی کنم. دیگر این مدت دارم ریکاوری می کنم. البته در جای دیگری از قبل مسئولیت داشتم و هنوز هم هستم. زمانی که در پرسپولیس و فدراسیون بودم، مسئولیتی در جای دیگر داشتم و الان هم کار خودم را دنبال می کنم. تا امروز که خدمت شما آمدیم. این مدت هم نه با کسی صحبتی کردم، نه مصاحبه ای کردم. چون استنباط من این است که فوتبال ما اول نیاز به آرامش دارد، در کنارش نیاز به وفاق ملی دارد. در کنارش نیاز به این دارد که خط و نشان برای هم نکشیم. واقعیت این است. یعنی ورزش کلا باید به گونه ای باشد که حاشیه به متنش غلبه نکند.
من قول دادم از شما سوالی در مورد مسائل روز فوتبال نپرسم، ولی نمی توانم به قولم وفادار بمانم.
ما قرار بود تیم منتخب را بگوییم ولی من از تولدم را گفتم.
خوب کردید. ولی اجازه بدهید که من سوالم را بپرسم. تقریبا سه ماه از زمان انتخابات فدراسیون فوتبال که یک انتخابات شیک و کاملا حرفه ای بود از فدراسیون جدا شدید و تا امروز هم سکوت اختیار کردید. مرام و رویه کار مدیران ما این شکلی نیست. وقتی از جایی می آیند بیرون، افشاگر می شوند. این سکوتی که شما اختیار کردید، برای من خیلی جالب بود و همنان منتظرم که ناگفته هایتان را کی می گویید.
عرض کنم که ما در کشوری به دنیا آمدیم که تمام حب و علاقه و عرق مان برای کشور خودمان است. بعد هم بالاخره ما در خانواده ای بزرگ شدیم که سعی کردیم یار خاطر باشیم. بار خاطر نباشیم. به همین دلیل چه باشگاه شاهین بودم، چه دورانی که در خوارزمی بودم، بالاخره با خیلی موضوعات در فوتبال و با خیلی از دوستان مثل آقای جباری، پروین، کلانی، .. ما صمیمیت داشتیم. از این ها یک چیزهای یاد گرفتیم. در کنار این مسئله هیچ زمان خودم را اپوزوسیون قرار نمی دهم. تا جایی که مسئولیت داشتم سعی کردم که خدمت کنم. استنباط من این است که بگذاریم تاریخ خودش گفتگو کند با آدم. دیگر این بهترین کار است و ما هم به همین دلیل هیچ زمان زود قضاوت در مورد کسی نکردم. نه در مورد عملکرد کسی قضاوت کردم. حتی در مورد خودم نیز زود قضاوت نمی کنم و چالش دارم. همیشه اخلاقم این بوده. هر دوره ای که در پرسپولیس بودم، رفتم و صحبتی نکردم. یا در فدراسیون یک مقطعی بودم و دوباره آمدم. فکر می کنم که بهترین کار این است که ما کارنامه افراد را در بیاوریم. بعد نظرمان را بدهیم که اگر این نظر کارساز باشد. اگر کارساز نباشد، آن نظر را هم نمی دهم. به قول معروف سکوت می کنم. شرایط فوتبال ما شرایط سختی است. بالاخره در این شرایط دوستانی که از قدیم بودند، بسیار زحمت کشیدند تا فدراسیون فوتبال به اینجا رسیده است. دوستانی هم که فدراسیون را تحویل گرفتند، می دانستند که با چه مشکلاتی تحویل گرفتند. به طور مسائل عرض می کنم وقتی که شما می آیید و یک چیزی را برای خودتان شخصی تعریف می کنید، هم حسنش را می بینید و هم عیبش را. فوتبالش هم همین است. کسی که می آید در فدراسوین مسئولیت می گیرد، حتما حسن و عیب هایش را دیده است و با این روش کار کرده است. لذا استنباط من است که فکر کردن، برای اینکه بخواهم در سکوت کار را دنبال کنم، برای خود من خیلی بهتر است. امیدواریم که این آرامش هر چه بیشتر در فوتبال ما که جای خود در تمامی رشته ها نیاز به آرامش داریم که نیاز دارد این اتفاق رخ بدهد.
این برنامه شما همزمان با برگزاری بازی های انتخابی تیم ملی در بحرین پخش می شود. می خواستم یک سوال از شما بپرسم که چه شد ما میزبانی را از دست دادیم و تیم ملی الان دارد در منامه بازی می کند. نگاه خودم این است که این تصمیم AFC یک تصمیم کاملا سیاسی بوده است و متاسفانه باز هم چوب نداشتن نفوذ در AFC را خوردیم.
تا آن جایی که خاطرم هست، بخش بین الملل فدراسیون کلیه داکیومنت هایی که AFC لازم داشت را ارسال کرده است. هتل ها، استادیوم ها، ... موضوعات مختلف، حتی در بخش تبلیغات دور زمین، حتی در بخش پخش مسابقات، این ها یک نامه نگاری هایی بود که باید می شد، نامه هایی که از بخش های مختلف گرفته می شد که آن موقع دپارتمان بین الملل اقدم کرد و فرستاد، به نظر من با توجه به اینکه اساسا این تصمیم در حوزه خود رئیس کنفدراسیون و دبیرکل شان گرفته شده است. حتی به کمیته اجرایی ظاهرا نبرده اند. یعنی قطعا اگر به کمیته اجرایی می بردند، بحث و جدل مب شد. بالاخره یک بحثی بود که باید جمعا تصویب می شد. من فکر می کنم یک تصمیم جمعی و فردی بوده است. حالا در آن چیزی که من در مطبوعات دیدم، رئیس کنفدراسیون انداخته است گردن دبیرکلش و او این تصمیم را گرفته است. من یادم است که دوره ای که آقای بن حمام رئیس کنفدراسیون بودند، کمیته هایی که تشکیل می دادند، خیلی فعال بودند و تصمیمات فردی حاکم نمی شد. بیشتر تصمیماتی بود که در این کمیته ها و در کمیته اجرایی ایجاد می شد. قطعا در این تصمیم گیری نه دبیرکل تاثیرگذار بوده و نه کمیته های AFC، یک تصمیم فردی بوده براساس یک سری موضوعات. که حتی وکیل فعلی فدراسیون، آقای دکتر رفیعی توضیحات خوبی دادند و ایشان نیز در توضیحاتش گفت که این تصمیم در چارچوب منطق نبوده است و تمامی ملزومات این که ما مسابقات را در ایران داشته باشیم، قبلا مستند هایش رفته بود. حالا دیگر شکایت هم شد به CAS و فیفا که رای خاصی ندادند. عرض کنم که ما در دوره گذشته، تیم ملی در مسابقات جهانی برزیل، راند اول را که رد کرده بودیم و راند بعدی هم خوردیم به سه بازی آخر که خود من هم سرپرست تیم ملی را مجبور شدم به عهده بگیرم. سه بازی سخت داشتیم با قطر و لبنان و آخرینش هم در اولسان با کره جنوبی. ما اگر دو بازی را می بردیم و یک مساوی می گرفتیم، به عنوان تیم دوم هم شانس نداشتیم. سه بازی را بردیم و امتیاز را گرفتیم. یک بازی در ایران بودیم. دو بازی دیگر در دوحه و اولسان بودند که این 9 امتیاز را گرفتیم و تیم هم رفت به جام جهانی به عنوان تیم اول. من فکر می کنم که بچه ها این همین را دارند و می توانند و امیدوار هستم و به نوبه خودم دعا می کنم که این اتفاق رخ دهد و بچه ها با مسابقاتی که دارند، یک بازی سخت است، یک بازی راحت ولی خود این چینش مسابقات در تقویمی که مربوط به این راند است، تازه این راند را رد بشویم، باید به راندهای بعدی برویم. لذا امیدوارم که هر 4 مسابقات را ببرند و اول بشوند و روی این ها را کم کنند.
ممنونم از شما و خداحافظی را به شما می سپارم.
من هم مجددا تشکر می کنم و از شما و رسانه طرفداری. این صحبت هایی که شد شاید از نگاه من این صحبت ها خوب و درست باشد، از نگاه بقیه را نمی دانم که چگونه است. امیدوارم که چون از قدیم گفته اند لاجرم هرچه از دل بر آید بر دل می نشیند. ما چیزی که گفتیم از سر دلمان بود و عین واقعیت بود. اینکه مسئولیتی که حالا در هر منصبی به هرکسی واگذار می شود، امیدواریم که امانت دار پاک، صادق و سلامتی باشد.