هیچکس پس از بازگشت از مصدومیت زانو، دیگر آن بازیکن سابق نیست. این یکی از حساس ترین بخش های بدن است که تاثیر زیادی در تحرک ما دارد. با این حال به طرز عجیبی، حتی متخصصان هم شناخت چندانی از آن ندارند. در زبان انگلیسی یک واژه مجزا که پشت زانو را توصیف کند نداریم ولی همه می دانند که اگر یکی به آنجا ضربه بزند، قطعا نقش بر زمین خواهید شد.
طرفداری | بارها شنیده ایم که افراد می گویند: «می توانستم یک فوتبالیست حرفه ای شوم ولی زانویم...» یا این که «من در فلان تیم تست دادم اما...». این که چگونه از زانوهایتان استفاده می کنید یا چه اتفاقی برای آن ها رخ می دهد، نقش مهمی در داستان زندگی فوتبالیست ها دارد.
در مورد رود فن نیستلروی، او در یک روز جمعه در ۱۸ آوریل ۲۰۰۰ مثل یک مهاجم مرکزی به هوا برخاست و پس از فرود دیگر آن بازیکن سابق نبود. این اتفاق در زمین تمرین آیندهوون رخ داد؛ فن نیستلروی برای زدن ضربه سر اقدام کرد و وقتی بر روی زمین فرود آمد، فریادی از درد سر داد. سر الکس فرگوسن در کتاب زندگینامه خود در این باره نوشته است: «زانوی رود در جریان تمرین کاملا در رفت. ویدیوی آن صحنه به تلویزیون ها راه پیدا کرد و در آن می شد، صدای فریاد زدن او را شنید».
*هشدار؛ این ویدیو شامل صحنه هایی است که ممکن است برای همه مناسب نباشد*
فن نیستلروی برای جراحی زانوی خود به آمریکا رفت و پس از مطمئن شدن از این که منچستریونایتد همچنان به او علاقه دارد، بخش زیادی از سال بعد را بیرون نشست تا به طور کامل برای چالش جدیدش در لیگ برتر آماده شود. این بازیکن پس از ورود به انگلستان در جولای ۲۰۰۱، در ادامه راه به یکی از زهردارترین مهاجمان لیگ برتر تبدیل شد.
فن نیستلروی در سال ۲۰۰۳ در این باره گفت: «بدن من کاملا دچار تحول شد. فرم بدنم دگرگون شده است. حالا که به گذشته فکر می کنم، آن واقعه خیلی به من کمک کرد. من خیلی روی حرکات سرعتی کار کردم و قوی تر و سریع تر شدم. با وجود این که نمی توانستم بازی کنم و به شدت دلم برای بازی کردن تنگ شده بود، آن یک سال دوری از مسابقات برای من برایند مثبتی داشت.»
دیوید وینر در کتاب «نارنجی درخشان» نشان می دهد که مردم هلند درک خاصی از فضا در هنر، معماری و فوتبال دارند. وینر توضیح می دهد که بخش زیادی از سرزمین هلند (حدود یک پنجم آن) خشکی های از آب بیرون آمده هستند که ساکنان آن یاد گرفته اند در هر جا، بهترین استفاده ممکن را از فضای موجود داشته باشند. کافی است مدتی در آمستردام زندگی کنید، آنوقت متوجه خواهید شد که کسی در انتهای آشپزخانه منزلش یک دوش حمام نصب کرده است. در شهری که فضای موجود در آن محدود است، این بهترین نحو برای استفاده حداکثری از فضای موجود است.
فن نیستلروی هم همین طور بازی می کرد؛ او دائما فضای اطراف را بررسی می کرد تا در نهایت بهترین جای ممکن را بیابد. او گل هایی می زد که فرگوسن آن ها را با عنوان «گل های زیر پوستی» یا همان گل از درون محوطه شش قدم توصیف می کرد. تنها یکی از ۱۵۰ گل او برای منچستریونایتد (که ۹۵ مورد آن ها در لیگ برتر به ثبت رسید) از بیرون محوطه جریمه به ثمر رسید: گلی خارج از خانه در مصاف با چارلتون در نوامبر ۲۰۰۵. پاهای سریع و اعتماد به نفس مثال زدنی فن نیستلروی به او اجازه می داد تا از کوچک ترین فرصت، نهایت بهره را ببرد.
مثل فیلم های علمی - تخیلی، به ندرت احساس می کردید که فن نیستلروی تلاش می کند تا گلزنی کند، بلکه او گلش را می زد. در واقع، او اغلب ناگهان گلزنی می کرد. فرگوسن درباره این مهاجم نوشته است:
او یکی از خودخواه ترین مهاجمانی است که تا به حال دیده ام. رکورد گلزنی او، فکر و ذهنش را مشغول می کرد. آن خیره سری او را قادر ساخت تا به قاتلی بزرگ تبدیل شود. او علاقه ای به بازیسازی یا میزان دوندگی خود در طول یک مسابقه و یا تعداد استارت هایش نداشت. تنها چیزی که به آن علاقه داشت این بود: «رود فن نیستلروی چند گل زد؟».

عبارت «چارچوب شناس» یک عبارت ساده و اغلب ساده انگارانه در مورد کاری است که انجام دادن آن بسیار سخت است. در ورزشی کم گل مثل فوتبال، عده کمی هستند که بتوانند به طور مستمر از فرصت های خود نهایت بهره را ببرند.
مهارت های زیادی هستند که می توان به یک فوتبالیست آموخت ولی چارچوب شناس بودن مثل فن نیستلروی مهارتی است که خیلی از آن ها فراموش می کنند یا توجه چندانی به آن نشان نمی دهند. وقتی یکی از هم تیمی های این مهاجم هلندی شوت می زد، اغلب او را می دیدید که با امید به آن که دروازه بان دفع ناقصی داشته باشد، به سمت دروازه حریف می دوید. دیگر مهارت او این بود که یک قدم در آفساید می ایستاد و سپس زمانی که هم تیمی او آماده ارسال پاس می شد، گامی به عقب بر می داشت و مدافع حریف را غافلگیر می کرد.
یک گل در جام خیریه و دو گل در اولین بازی لیگ برتری اش، رقبا را از خطر او آگاه ساخت. پس از یک نوامبر و اکتبر آرام، فن نیستلروی روی دور افتاد و طی هشت بازی ۱۰ گل زد (شامل یک هت تریک مقابل ساوتهمپتون) و بعد در جریان یک باخت خانگی مقابل لیورپول در ماه ژانویه، نوار گلزنی اش پاره شد.
فن نیستلروی سپس در شش مسابقه بعدی ۶ گل زد تا در پایان فصل اول حضورش در منچستریونایتد، ۳۳ گل زده لیگ برتری و ۳۶ گل در مجموع رقابت ها به ثبت رسانده باشد (در آن زمان این بیشترین تعداد گلی بود که یک بازیکن خارجی، در فصل اول حضورش در لیگ برتر به ثمر رساند). سرو قامت و دونده (البته نه سریع ترین آن ها)، فن نیستلروی یک تمام کنندگی غیر عادی داشت که روی کین در سالیان بعد از آن به عنوان استانداردی طلایی برای انتقاد از عملکرد مهاجمان مدرن باشگاه استفاده کرد.
کین می گفت تک به تک شدن فن نیستلروی با دروازه بان حریف به معنی تمام شدن کار بود. برای پی بردن به اعجاز کار او، کافی است به عملکرد فصل دومش توجه داشته باشید؛ جایی که فن نیستلروی در لیگ ۲۵ گل زد (شامل ۱۳ گل طی ۸ بازی پایانی در لیگ)، یونایتد را قهرمان لیگ کرد و خودش هم به جایزه آقای گل و بهترین بازیکن فصل لیگ برتر دست یافت.
تماشا کردن گل ماه مارس فن نیستلروی مقابل فولام که آغازگر روند گلزنی خارق العاده او در پایان فصل بود شدیدا توصیه می شود؛ جایی که او تصمیم گرفت از «گل های زیر پوستی» فراتر برود. آن دریبل های زیبا از دایره وسط زمین و ضربه پایانی پای راست به دروازه مایک تیلور نشان داد که با مهاجمی طرف هستیم که در صورت نیاز می تواند فراتر از یک گلزن صرف باشد ولی ترجیح خودش این است که چنین کاری نکند.
فن نیستلروی یک از فرصت طلب ترین مهاجمان اروپا بود و امثال رایان گیگز و پل اسکولز برایش فرصت سازی می کردند؛ پس چه نیازی داشت که روی چیزی جز تمام کنندگی تمرکز کند؟
برخلاف خودباوری و تمرکزی که به عنوان یک مهاجم جلوی دروازه داشت، فن نیستلروی در سنین پایین یک جوان خجالتی روستایی بود. او از اوس در جنوب هلند می آید، جایی که بیشتر به خاطر پرورش دوچرخهسواران معروف است تا پرورش فوتبالیست. مردم اوس را مهربان و کمی عجیب توصیف می کنند. در آنجا گفته می شود «Ons kent ons» که تقریبا معنی آن می شود «ما همدیگر را می شناسیم» و فن نیستلروی جوان در منطقه ای رشد کرد که همه همدیگر را می شناختند.
در آکادمی فوتبال نویت گداخت، به این پسر لاغر که گاهی به عنوان مدافع آخر استفاده می شد و گاهی هافبک میانی، اصول ابتدایی فوتبال را یاد دادند. این بازیکن که مارکو فن باستن را الگوی خود قرار داده بود، در ۱۴ سالگی مربی RKSV مارگریت را تحت تاثیر قرار داد و آنجا بود که کسی به او گفت: «تو بازیکن من هستی؛ یک بازیکن واقعا خوب» و این ذهنیت در ادامه راه همراهش باقی ماند.
فن نیستلروی مثل هلندی ها فضا شناس بود ولی نیم نگاه او به دروازه حریف و قلدری کردن برای مدافعان، او را بیشتر شبیه به مهاجمان اهل آمریکای جنوبی یا مهاجمان سال های قبل ایتالیا می کرد. در ادامه راه یکسری مربیان دیگر هم به رشد او کمک کردند. فوپ دی هان در هیرنفین متوجه پاهای بلند او شد و گفت که «این پسر مثل یک شیر، برای فرصت گلزنی کمین می کند» و سپس به او توصیه کرد که برای بهبود کنترل اولیه توپ، به تماشای فیلم بازی های دنیس برکمپ بنشیند. بابی رابسون، سرمربی او در آیندهوون، فن نیستلروی را زوج لوک نیلیس قرار داد و به تبدیل شدن او به یک مهاجم مرکزی کمک کرد.
البته حضور فن نیستلروی در فوتبال انگلیس جنبه دیگری هم داشت. با وجود به ثمر رساندن ۹۵ گل طی ۱۵۰ بازی لیگ برتری (که او را به طور مشترک، سی و سومین گلزن تاریخ لیگ برتر قرار می دهد)، رکورد او در مقایسه با مهاجم هم عصرش یعنی تیری آنری کمتر جلب توجه می کند. پل اسکولز به تازگی فاش کرد که فن نیستلروی اگر پس از بازی مطلع می شد که تیری آنری برای آرسنال گلزنی کرده است ناراحت می شد. در طول پنج فصلی که هر دوی آن ها در لیگ برتر بازی می کردند، فن نیستلروی فقط یک بار توانست همتای فرانسوی خود را در کورس آقای گلی شکست بدهد.
فن نیستلروی کمی کندتر بود، تحریک پذیرتر بود (آرسن ونگر گفته بود او دنبال جنجال و شیرجه زدن است) و نمی توانست مثل رقیب خود در شمال لندن، به طور چشم نوازی با توپ کار کند. این که به یاد ماندنی تصویر از دوران حضور فن نیستلروی در لیگ برتر به پنالتی از دست رفته او در جریان تساوی بدون گل سپتامبر ۲۰۰۳ مقابل آرسنال در «نبرد اولدترافورد» بر می گردد هم نکته جالبی است.

شادی کیون از روی این است که او می دانست رود فن نیستلروی فرصتی را از دست داده است که معمولا از دست نمی دهد. در یک لحظه، خونسردترین بازیکن (غیر آرسنالی) لیگ برتر هم دچار اشتباه شد. در این صحنه مدافع میانی ای را می بینیم که متوجه شده بود ممکن است خدایان هم اشتباه کنند.
در نهایت سبک بازی این بازیکن هلندی با تمام موثر بودنش، از دور خارج شد. آرسنال ونگر تکامل یافت و چلسیِ ژوزه مورینیو، به رقیب جدیدی در راه قهرمانی تبدیل شد. فن نیستلروی یک مهاجم مرکزی کلاسیک بود که فقط برای تیمش گل می زد، نه چیزی بیشتر. پس از غیبت در بخش زیادی از فصل ۵-۲۰۰۴ به دلیل مصدومیت از ناحیه آشیل و ساق پا، او در ماه می به منچستریونایتدی برگشت که اگر می خواست در اوج باقی بماند، به فرد جدیدی نیاز داشت.
فن نیستلروی در فصل آخر حضورش در منچستریونایتد (۶-۲۰۰۵) هنوز هم یک مهاجم گلزن بود اما درگیری با فرگوسن موجب شد تا او برد ۴-۰ ماه فوریه تیمش مقابل ویگان در فینال لیگ کاپ را از روی نیمکت تماشا کند و پس از حادثه ای که میان او و کریستیانو رونالدو پیش آمد، اولدترافورد دیگر جای فن نیستلروی نبود. مهاجم هلندی قصه ما به هم تیمی جوانش که هشت ماه قبل پدرش را از دست داده بود، گفت: «بدو برو پیش پدرت». بله، دیگر جای دفاع باقی نمانده بود.

گفته می شود فن نیستلروی این حرف را بر اساس رابطه نزدیک رونالدو با کمک مربی پرتغالی تیم یعنی کارلوس کی روش زده بود و پس از این ماجرا، به سرعت از هم تیمی خودش عذرخواهی کرد ولی دیگر فرگوسن تصمیم خود را برای کنار گذاشتن او گرفته بود. او فن نیستلروی را از ترکیب ۱۶ نفره تیم در بازی پایانی فصل کنار گذاشت و در تابستان همان سال، او در ازای ۱۰ میلیون پوند به رئال مادرید واگذار شد تا یونایتد با جوانانی همچون رونالدو، وین رونی و لوئیس ساها به کارش ادامه بدهد.
فرگوسن در شرح جدایی فن نیستلروی نوشته است: «رفتار او بدتر و بدتر شد... فکر نمی کنم در انتهای کار مهره محبوبی بود.» اما استعداد فن نیستلروی در اسپانیا هم از او یک مهاجم ترسناک ساخت و او در ۹۶ بازی، ۶۴ بار برای لوس بلانکوس گلزنی کرد. داستانی وجود دارد بر این اساس که وقتی گونزالو هیگواین جوان در ابتدای سال ۲۰۰۷ به رئال مادرید رفت، شاهد تمرین کردن این مهاجم هلندی در کنار رائول گونزالس بود. پدر هیگواین به آن دو نفر اشاره کرد و به پسرش گفت: «از غولهای حرفه ات یاد بگیر. یک روز آرزو خواهی کرد تا مثل آن ها باشی».
تمام کنندگی فن نیستلروی چیزی بود که خیلی از مهاجمان رویای آن را دارند ولی عده خیلی کمی به آن دست می یابند.