نمیدونم چند تا از بچه ها از این ماجرا خبر داره ولی یه برنامه ی خوبی در شبکه ۲ شروع شده و افراد مختلف میان و زندگیخودشون تعریف میکنن
تویاینستا داشتم میچرخیدم و کلیپ این زن دیدم و واقعا خشکم زد که چقدر یک نفر میتونه نامرد باشه
داستان زندگی این زن که پیشنهاد میکنم صددرصد ویدیوش ببینید
این خانم سن کمی داشته و به هر حال یک ازدواج سنتیی میکنه و میان خواستگاریش و زندگی شو با اینمرد شروع میکنه
و این خانم به خاطر این که در زندگیش خیلی سختی کشیده بوده میخواسته این بار یکزندگیخوبی داشته باشه و به خاطر این پا به پای شوهرشکار میکنه و زندگی که با هیچشروع میشه منجر میشه که یک مغازه میخرن و بعد از مدتی دومین مغازه رو هم میخرن و در کنارش دو اپارتمان میخرن و ۱۵ سال این زن و شوهرش در کنار هم زندگی میکنن و یک بچه هم داشتن که ۸ سالش بوده
اما داستان باورنکردنی : یک روز این مرد از خواب بیدار میشه و به زنش میگه امروز خورشت بادمجون بپز و بچه رو میبرم مدرسه
شوهر به همراه فرزندش از خونه بیرونمیان و ساعت یازده شوهر به زنه زنگ میزنه و میگه چیزی احتیاج نداری بگیرم و زنه به شوهرش میگه یه نوشابه و یه ماست بگیر !!!!!!!!!! و شوهر به زنش میگه فقط تو امروز دنبال بچه نرو من امروز خودم میارمش
ساعت ۵ بعدظهر میشه و این شوهر و بچه به خونه نمیان زن زنگ میزنه به همسرش و میبینه گوشی خاموشه
زن که نگران میشه شروع میکنه پیگیری وبه مدرسه میره و مسیولینمدرسه میگن اصلا بچه ی تو امروز به مدرسه نیمده !!!!!!!
زن به همراه یکیدونفر دیگه میفتن توبیمارستان ها و پزشکی قانونی و کلانتری و ...
و هیچنشانی پیدا نمیکنن تا چند روز از ماجرا میگذره
و چند نفرمیان و ادعا میکنن که خونه رو باید خالی کنی چون فروخته شده و خریدیم و این داستان برای دیگر خانه و هر دو مغازه هم میفته !!!!!!و بعد از مدتی ماشینشونهم یکی از دوستان مرد میاد میگه خریده و شوهرش درزمانفذوش گفتهبوده که دلار برام جور کن به جای پول ماشین
و اما زن بدبخت بلخره یک نفر از فامیل های مرد میاد و میگه قبل از ازدواج با تو زنی بود که شوهرت بهش علاقه داشت و به خارج رفت و شوهر تو هم دار وندارشو فروخته و بچه رو هم برداشته و قاچاقی به ترکیه رفتن و از اون جا به یونان
و زنه میگفت ۳ سال هست که اصلا از بچش هیچ خبری نداره
نظر شخصیم : من کلاهبردارای زیادی در زندگیم دیدم که سر خیلی ها کلاه گذاشتن و ماجراهای عجیب و غریب زیادی دیدم ولی این یه دونه دیگه تهش بود بری خواستگاری یه نفر وباهشا هیچاختلافی نداشته باشی و کنارت کار کنه ولی همچین حرکتی بزنی خیلی خیلی نامردی بوده انصافا خیلی دلم به حالش سوخت
چه طور ماها این همه نامرد شدیم