بعد از خداحافظی ستارگان نسل قبل اروپا از فوتبال، آرام آرام تعصب هم کنار رفت تا نقش ایجنتها و دلالها پررنگتر از قبل گردد. همه چیز از باشگاههای نه چندان مطرح شروع شد؛ جایی که منچسترسیتی و پاریسن ژرمن زاده شدند. حضور سرمایهداران آسیایی در قلب فوتبال اروپا باعث ورود سرمایه هنگفتی به تیمهای مطرح دنیا شد. دیگر تعصب و غیرت حرف اول را نمیزد. تا پنج سال قبل در هر تیمی حداقل یک نفر پیدا میسد که سالیان سال در تیم خود ماندهاست و آن را مانند خانواده خود میداند. توتی، زانتی، گتوزو، بوفون، پپه، پویول، رویس، جرارد، رونی، کاسیاس و...
اما امروزه چنین نیست و این آمار به قدری کاهش پیدا کرده که میتوان ادعا کرد به جای اینکه در هر تیمی یک متعصب وجود دارد، در هر لیگی ده-یازده بازیکن متعصب به تیم خود وجود دارند. بازیکنان با هر پیشنهاد بالاتری تیم خود را عوض میکنند و حتی به باشگاه رقیب میروند. برای مثال موراتا را به خاطر بیاورید؛ کسی که هم برای رئال و هم برای اتلتیکو بازی کرد و هر دو را عشق دوران کودکی خود و خانه خود نامید. بازیکنانی از این دست، با هر انتقال خود را متعلق به آنجا دانسته و نه تنها پلهای پشت سر خود را، بلکه پلهای پیش رو را هم خراب کرده و جایگاه فعلی خود را نیز نامطمئن میکنند.
غول بلژیکی نیز در اندرلخت درخشید. چهل و یک گل در نزدیک صد مسابقه برای یک ستاره جوان، آمار فوقالعادهای بود و همین باعث شد تا خیلی زود سر از مهدفوتبال، یعنی انگلیس سر در بیاورد. علیرغم تلاشهای زیادش، در دو دوره اول حضورش در چلسی نتوانست گلی بزند و همین باعث شد تا در میان سالهای حضورش در چلسی، راهی وست بروم شود. موتور گلزنیاش در وست بروم روشن شد ولی در برگشت به چلسی موفق نبود تا راهی اورتون شود. لوکاکو برای اورتون هشتاد و هفت بار گل زد و خودش را دل هواداران جای داد. هواداران او را دیوانهوار میپرستیدند و گمان کردند که با او میتوانند به قهرمانی برسند!
اما در نهایت چه شد؟! اورتون را در بدترین حالت رها کرد و راهی منچستر شد. آنجا هم درخشید ولی به زمین و زمان توهین کرد. برای انگلیسیها، هیچچیز مهمتر از فوتبال نیست؛ ولی او به همان هم بیاحترامی کرد! به پرافتخارترین تیم انگلیس بیحرمتی کرد و بعد از توهینها و کنایههای بسیار، راهی لیگ دیگری شد.
ایتالیا! مهد تعصب و غیرت فوتبال؛ در شرایطی که یوونتوس سالیان سال قهرمان ایتالیا بود و اخیرا رونالدو را نیز خریده بود، به اینتر پیوست. شروع طوفانی میلانیها نشان داد قرار نیست جام باز هم به تورین برود. میلان که تا نیم فصل اول پرقدرت با اینتر مبارزه میکرد؛ در نیم فصل دوم عقب کشید تا جام را دو دستی تقدیم اینتر کند. لوکاکو با اینتر به قهرمانی رسید. هواداران اینتر باز هم اشتباه منچستریها و اورتونیها را کردند. از او بت ساختند؛ او محبوب اینتریها بود و دل آنها را برای سالها قرص کرده بود. در حالی که همه آماده تکرار قهرمانی در فصل بعد بودند، لوکاکو با پیشنهاد چلسی مواجه شد. قهرمان اروپا به دنبال ستاره قهرمان ایتالیا. لوکاکو زیرقولش زد. همه چیز را فراموش کرد و مثل کودکی که دنبال شکلات میدود، دنبال پول چلسی دوید. انتظار نداشته باشید باور کنم که رفتن لوکاکو به چلسی به خاطر عشق و علاقهاش به این تیم بود! لوکاکو حالا در چلسی حضور دارد. جایی که مثلا عاشقش بود. و اخیرا، دقیقا پیش از بازی با لیورپول در لیگ برتر، اعلام کرده که دلش با اینتر است و هرگاه آنها اراده کنند او برمیگردد. توخل هم در پاسخ به او گفت هر کس دلش با ما نیست میتواند هر جا میخواهد برود. حالا لوکاکو همه پلهای پشت سرش را خراب کرده. جایی در اینتر ندارد و نزد هواداران چلسی هم خراب شدهاست. از طرفی از جدایی او و اینتر، اینتر بیشترین سود را کرد. اینتر با خرید ژکو باز هم صدرنشین است و آمادهاست تا در پایان فصل باز هم جشن قهرمانی بگیرد.