برنامه ریزی و پرورش مثال زدنی استعداد، ورزش والیبال در ایران را به یک قدرت جهانی تبدیل کرد. حالا در کنار والیبال، بسکتبال، هندبال، فوتسال و بسیاری از ورزشهای گروهی دیگر نیز قرار گرفتهاند. انگار فقط فوتبال از این قافله جا مانده است. قافله ای که غرورآفرینی میکند و پرچم کشورمان را در مسابقات جهانی به احتزاز در میآورد.
والیبالیستهای ایران چیزی مهم تر از مدال طلا را ورزش ما اضافه کردند. دوباره یاد ما آوردند که کشور 70 میلیونی ایران پر از استعداد در تمام زمینه هاست. یادمان دادند که نباید همیشه از همه طلب کار بود.
یادمان دادندهمیشه همه داوران، فدراسیونها و لابیهای جهانی آماده ناداوری و نامردی در حق ما نیستند. یاد دادند که تا قبل از اینکه قدرتمند نشدیم، ادعای بهترین بودن و برتری نداشته باشیم.یادمان دادند همه دشمن ما نیستند. بلکه خیلی وقتها خودمان، بلای جان خودمان هستیم. همین خودِ مغروری که ادعای بهترین بودن را همیشه داشته ایم و داریم. اما همواره میگوییم: نشد، نگذاشتند، نمیگذارند.
یادمان دادند که میتوان پس از قهرمانی، جلوی تمام دوربینهای تلوزیونی میتوان همسر و فرزندان خود را در آغوش بگیرند و پس از مدتها اردو و مسابقه، یک دل سیر اشک بریزند و سرود قهرمانی بخوانند. یادمان دادند که با دیدن این صحنه ها هیچ اتفاق خاصی نمیافتد و البته، بینندگان این صحنه ها نیز از امید، عشق و علاقه لذت ببرند.
بله. این والیبال دیگر حرفه ای شد. حرفه ای نه؛ بلکه فوق حرفه ای شده است. آنقدری که دوست داریم در خیلی از ورزشهایی که سالهاست تبدیل شده به فدراسیون خانوادگی و دورِهمی(!!!) را تخته کنند و پولش را به پای این سروقامتان غیور بریزند. مجموعه والیبال الگوی تمام ورزشهایی است که در آنها سالهاست دست و پا میزنیم؛ می دانیم میشود پیشرفت کرد اما جلویش را گرفته اند.
میشود به جز زبان داد و بی داد، تهمت، لابی و زیرآب زنی، زبان انگلیسی را و زبان عشق را نیز یاد گرفت و با بقیه ارتباط برقرار کرد. به ما یادآوری کردند جایی که "ایکس"ی نباشد که لابی کند، "ایگرگ"ی نباشد که داور و بازیکن تطمیع کند و با زمین و زمان شاخ به شاخ بشود، می تواند پیشرفت کرد؛ می تواند قهرمان شد و میتوان جاودانه شد.
یادمان دادند که وقتی پیشکسوت، به جای هواداری از تیمش، آن را نکوبد، وقتی کسانی که علم روز ندارند ادعای بهترین بودند نداشته باشند، بازیکنانش پول حرفه ای نگیرند و تا 4 صبح عیاشی کنند، می توان به موفقیت رسید. حتی در همین ایرانی که سیاهش می کنند و به خورد مردمش میدهند که امکانات نیست و نمی توان کار مهمی انجام داد.
می توان موفق شد اگر راه را برای جوانتر ها باز کرد. البته اگر مربیانی که رکورد تاریخیشان بردن سه تیم به دسته یک است، دست از سر ورزش بردارند. کسانی که بارها تبانی کردند و سکه لای گز گذاشتند تا رشوه هایشان شیرینتر شود، کنار گذاشته شوند. روسای فدراسیونشان پس از نتایج مفتضحانه، به دوربین لبخند نزنند و نگویند حد ما همین است. چرا که مردم خیلی خوب میفهمند جای ما اینجا نیست. بلکه جای شما اینجاست و ما دوست داریم شما را پیاده کنیم و خودمان به جلو بتازیم.