MS Dبا دوتا از پسرای فامیل خیلی جورم عین داداشام میمونن ولی جدیدا یه چیزی آزارم میده...
شاید بگین این اخلاق دخترونس ولی همیشه اینجور بودم که دوست نداشتم رفیق صمیمیم با کسی دیگه صمیمی بشه یعنی یه جورایی حسودیم میشه یا شاید بهتره بگم همیشه ترس داشتم نکنه یه وقت یکی دیگه رو به من ترجیح بده و از اونجایی که هیچوقت اهل گیر دادن نبودم این وسط خودمم که اذیت میشم
حالا ربطش به این دوتا چیه؟؟! یکیشون پسر خالمه یکیشون نوه داییم که جفتشون قبلا فقط با من در ارتباط بودن و زیاد شناختی از هم نداشتن ولی به مرور به واسطه من رابطشون با هم گرم تر شد الان چند وقتیه اون حس لعنتی دوباره برگشته که نکنه این وسط دست من تو پوست گردو بمونه با اینکه هنوز چیزی ندیدم چلی بازم...
پ.ن:چون قبلا این بلا سرم اومده شاید الان بیشتر از قبل درگیر این قضیه شدم و خودم بگم که واقعا دست خودم نیست چیزیه که همیشه باهاش جنگیدم و همیشه هم بازنده بودم