مطلب ارسالی کاربران
معرفی مایکل کورتیز صنعتگر عصر طلایی هالیوود
لینک دانلود فیلم ها رو آخر مطلب گذاشتم
مایکل کورتیز یکی از پرکارترین کارگردانان تاریخ سینما، در 24 دسامبر 1886 با نام «مانو کرتژ کامینر» در بوداپست مجارستان بدنیا آمد. در 17 سالگی خانه را به قصد عضویت در یک سیرک ترک کرد. سپس مدتی در دورههای آموزشی بازیگری تئاتر شرکت کرد و در چند نمایش نقش اول را بر عهده داشت و در نهایت در 1906 از مدرسه هنرهای دراماتیک فارغ التحصیل شد. از 1912 با نام «میهالی کرتژ» شروع به فیلمسازی کرد و سپس مدتی نیز به دانمارک رفت و در آن کشور به بازیگری، دستیاری و کارگردانی پرداخت. در 1914 دوباره به کشورش بازگشت و قبل از ادامه فیلمسازیاش مدتی در پیاده نظام کشورش به خدمت مشغول شد. در آن دوران اگر چه شاید نتوان گفت که او بهترین کارگردان مجارستانی بوده، اما قطعا پرکارترین آنها بود. به شکلی که فقط در 1917 حدود 14 فیلم صامت ساخت که در اکثر آنها همسر اولش «لوسی دورین» ایفای نقش میکرد. او در مجموع حد فاصل سالهای 1912 تا 1919 حدود 46 فیلم ساخت تا اینکه در همان سال با روی کار آمدن دولت کمونیستی در مجارستان و ملی اعلام شدن صنعت سینما کشورش را ترک کرد و مشغول فیلمسازی در دیگر کشورهای اروپا مثل سوئد، آلمان و فرانسه شد. با نام «مایکل کرتژ» در یک دوره هفت ساله 21 فیلم ساخت تا اینکه در 1925 از همسرش جدا شد و یک سال بعد به هالیوود رفت، نام خود را به مایکل کورتیز تغییر داد و مشغول به همکاری با کمپانی برادران وارنر شد.
در هالیوود برای دومین بار ازدواج کرد که دومین همسر او «لیلی دامیتا» نیز یک بازیگر بود که این ازدواج نیز یکسال بیشتر دوام نیاورد. اولین فیلمهای او در هالیوود فیلمهایی مطابق شرایط و بازار روز و به لحاظ هزینه نیز متوسط بودند ولی او همچنان پرکار بود. سرعت او در فیلمسازی تا حدی بود که تا پایان عمرش به طور متوسط حدود سه فیلم در هر سال ساخت. اشاره به تمامی 172 فیلمی که او ساخته یا حداقل فقط فیلمهایی که در طول 35 سال در هالیوود ساخته (که بالغ بر 108 فیلم میشوند) و تقریبا از تمامی ژانرها و گونههای مختلف سینمایی نیز نمونههایی در بین آنها یافت میشود حتی به طور گذرا نیز احتیاج به یک کتاب دارد و تنها میتوان مروری بر موفقترین و مطرحترین این آثار داشت.
موفقیتهای کورتیز در هالیوود در 1929 با فروش بسیار خوب «کشتی نوح» در گیشه شروع شد و جای پای کورتیز را در هالیوود کاملا محکم کرد. او در همین سال با آخرین همسرش «بس مردیت» که فیلمنامهنویس بود ازدواج کرد که این ازدواج تا پایان عمر کورتیز پابرجا بود اما بر خلاف آنچه قابل تصور است این دو همکاری چندانی به شکل رسمی با هم نداشتند. در 1932 «دکتر ایکس» و در 1933 «راز موزه مجسمههای مومی» را ساخت که در هر دو از شیوه تکنی کالر دو رنگ استفاده کرده بود و نیز هر دو مضمونی جنایی و ساختاری دلهرهآور داشتند. فیلمهایی مثل «کاپیتان بلاد» محصول 1935، «حمله هنگ سبک» محصول 1936، «ماجراهای رابین هود» محصول 1938 و «شاهین دریا» محصول 1940 فیلمهایی بودند که مطابق سلیقه مخاطب روز ساخته شده بودند و داستان آنها حول و حوش قهرمانی شمشیر زن و جذاب در سالهایی دور (که بیشتر «ارول فلین» نقش آنها را ایفا میکرد) میگذشت که در نزاع با شر، ماجراهای بسیاری را از سر میگذراند و طبیعتا در نهایت موفق به پیروزی و یا نجات معشوق میشد که در این فیلمها عموما رگههای طنز بسیاری نیز یافت میشد. اما در برخی نمونهها کورتیز کمی روند را تغییر داد و تلخی و عشق بد فرجام را نیز به کارهایش اضافه کرد که به عنوان نمونه میتوان از «زندگی خصوصی الیزابت و اِسکس» محصول 1939 نام برد. بعضا این فیلمهای ماجراجویانه در زمان حال و فضایی نظامی نیز اتفاق میافتادند («گذرگاه سانتافه» محصول 1940).
در کنار اینها او کمدیهایی نیز ساخته است که مضمون خانوادگی و عامیانهتری دارند و فارغ از ماجراجوییهای عجیب داستانهایشان نیز در زمان حال میگذرد مثل «نمونه کامل» محصول 1937 که به نوعی کمدی رمانتیک نیز به حساب میآید و یا حتی کمدیهای بعضا اخلاق گرایانهای مثل «ما فرشته نیستیم» محصول 1955 که چند سال پیش در هالیوود بازسازی نیز شد. کورتیز همچنین چند فیلم زندگی نامهای نیز در کارنامه دارد که گاه بر مبنای زندگی واقعی افراد مشهور ساخته میشدند مثل «یانکی دودل دندی» محصول 1942 راجع به زندگی یک خواننده (که یکی از معروفترین کارهای کورتیز نیز هست) و یا «جیم تورپ، قهرمان امریکا» محصول 1951 که راجع به زندگی یک ورزشکار است، و گاه نیز بر مبنای شخصیتی واقعی ولی بدون در نظر گرفتن داستان واقعی زندگی آن شخص مثل «شب و روز» محصول 1946 که در خصوص زندگی یک ترانه سرا است. معروفترین فیلم کورتیز یعنی «کازابلانکا» در همین دوران و در سال 1942 ساخته میشود و اسکار کارگردانی را برای کورتیز به ارمغان میآورد در حالی که او یک بار برای «یانکی دودل دندی» هم
برنده این جایزه شده بود. کازابلانکا داستان رمانتیک عشقی ناکام است که به رغم ساخت سریع آن، به شکلی که دیالوگها در لحظه نوشته و اجرا میشدند، شاید به خاطر انتخاب خوب عوامل و بازیگرانش جزو ماندگارترین فیلمهای تاریخ سینما شد.
|
کورتیز از جمله کسانی بود که سبکی بصری را با استفاده از نور هنری، حرکت گسترده و روان دوربین، نماهای از بالا و زوایای غیرمعمول دوربین به هالیوود معرفی کرد. او همه کاره بود و میتوانست از پس هر ژانر سینمایی بربیاید: ملودرام، کمدی، جنایی، فیلم نوآر ، موزیکال، داستان جنگی، وسترن ، ترسناک یا حماسی تاریخی. او همیشه به جنبه انسانی هر داستان توجه می کرد و می گفت که «مشکلات انسانی و دوراهی های افراد معمولی» اساس همه درام های خوب است.
سیدنی روزنزوایگ استدلال میکند که کورتیز سبک منحصر به فرد خود را داشت که در زمان نقل مکانش به آمریکا در وجودش شکل گرفته بود: «شاتهای بلند برای تثبیت محیط داستان؛ زوایای غیرمعمول دوربین و ترکیببندیهای پیچیده که در آن شخصیتها اغلب توسط اشیاء فیزیکی محدود میشدند. ؛ حرکت زیاد دوربین؛ نماهای ذهنی که در آن دوربین به چشم شخصیت تبدیل میشود؛ و نور با کنتراست بالا با مجموعهای از سایهها».
خود کورتیز به ندرت فلسفه یا سبک فیلمسازی خود را به صورت نوشتاری بیان می کرد، زیرا او همیشه بیش از حد مشغول ساخت فیلم بود، بنابراین هیچ زندگی نامه ای وجود ندارد و فقط چند مصاحبه رسانه ای وجود دارد.
این کارگردان بزرگ در دوران جوانی و نوجوانی سختی های زیادی را متحمل شده بود به همین علت از جوانان گمنامی که آنها هم رویای ستاره شدن را داشتند حمایت میکرد جیمز کاگنی و دوریس دی از امثالهم هستند.
از دیگر فیلمهای کورتیز میتوان به «فرشتگان آلوده صورت» محصول 1938 و «میلدرد پیرس» محصول 1945 با رویکردی اخلاق گرایانه و حتی ضد نظام سرمایهداری، یک وسترن به نام «داج سیتی» محصول 1939، فیلمهایی موزیکال مثل «کریسمس برفی» محصول 1954، و حتی اقتباس از آثار معروف ادبیات مثل «مصری» محصول 1954 بر مبنای «سینوهه» و «هاکلبری فین» محصول 1960 نام برد. آخرین فیلم کورتیز «کومانچیروها» محصول 1961 فیلمی ماجرایی است راجع به نفوذ یک پلیس به دارو دسته یاغیانی که به سرخپوستان مشروب و اسلحه میفروشند که این فیلم نیز مثل اغلب فیلمهای آخرش به هیچ وجه جذابیت کارهای دهه سی و چهل او را نداشت .
مایکل کورتیز یک سال پس از ساخت آخرین فیلمش در دهم آوریل 1962 بر اثر سرطان درگذشت. مشهور است که او هرگز نتوانست زبان انگلیسی را کاملا درست یاد بگیرد و از این جهت حرفهای عجیبی از او مثل یادگارهایی در تاریخ سینما باقی مانده است. یکی از معروفترین آنها زمانی است که او خواسته بود یکی از دستیارانش را به خاطر اهمال در انجام وظیفهاش توبیخ کند، به همین خاطر سر او داد زده بود :« اگر قرار شد دفعه بعد باز هم یه احمق این کار رو انجام بده، خودم انجامش می دم».
|
لینک دانلود فیلم ها👇
کاری از حزب مسترز