به نام خدا
فصل چهارم سریال چیز های عجیب(stranger things)در may27،و 7خرداد به وقت ایران از شبکه نتفلیکس پخش جهانی شد.این سریال دارای دو پارت است که ابتدا قرار بود پارت اول دارای ۵قسمت و پارت دوم دارای چهار قسمت باشد که درنهایت این اتفاق نیفتاد و این سریال در دوپارت که پارت اول ۷قسمته و پارت دوم آن ۲قسمته بود عرضه شد.
از بازیگرانی که به تازگی به این فصل اضافه شده اند میتوان به آمیبث مک نِلتی در نقش ویکی،ادواردو فرانکو در نقش آرگیل،جوزف کویین در نقش ادی مانسن ،رابرت انگلند در نقش ویکتور کریل،جیمی کیمپبل در نقش ۰۰۱ و...اشاره کرد.
این سریال پس از یه وقفه به علت شیوع کرونا و توقف فیلمبرداری،بیش از ۳سال بعد از انتشار فصل سوم منتشر شد که از این رو انتقاد هایی به روند کند تولید این سریال پر طرفدار وارد شد.منتقدین این سریال از این رو این سریال را مورد نقد قرار دادند اما کارگردانان و عوامل این سریال این تضمین را دادند که دلایل خوبی برای این وقفه دارند و میتوان گفت که کاملا حق با عوامل این سریال بود.گذر زمان و اعلام اخبار و شایعات مشخص کرد که این سریال همانند فصل دوم در 9قسمت انتشار میگردد و مدت زمان هر قسمت بیش از 1ساعت خواهد بود(میانگین 1ساعت و 15دقیقه).همچنین اعلام شد پارت دوم یعنی قسمت های هشتم و نهم به ترتیب (1ساعت و30 دقیقه)و (بیش از2ساعت)زمان دارند که این زمان برای یک اپیزود از یک سریال بسیار زیاد است و تقریبا می توان اپیزود های هشتم و نهم را به تنهایی یک فیلم سینمایی دانست.
اما پس از انتشار این سریال شاهد افزایش قابل توجه بینندگان و تماشاگران این سریال شدیم که این آمار حاکی از رشد باور نکردنی و فوق العاده ی فصل چهارم در موضوعات مختلف بود که در این پست به نقد و بررسی پارت اول فصل چهارم و تئوری های پارت دوم میپردازیم
علت ها و دلایل پیشرفت این سریال:
بدون شک این سریال از نظر داستان پردازی،شخصین پردازی،جلوه های ویژه و تنوع دیالوگ ها و ...پیشرفت بسیاری کرد.
اولین و بزرگترین نقدی که بر این سریال وارد بود فضای تینیجری یا نوجوانانه در فصول قبل بود که کار ارتباط گرفتن مخاطبان بزرگسال تر با این سریال را سخت می کرد و باعث میشد عمدتا مخاطبان این سریال نوجوان باشند.این سریال این ضعف را تبدیل به نقطه قوت کرد و شوک بسیار به موقعی را به مخاطب خود داد.درست مثل یک سیلی ناگهانی به گوش مخاطب...
خروج ناگهانی این سریال از فضای تینیجری و وارد شدن کاراکترها به دوران تاریک خود در فصل چهارم تمامی نقد هایی که به تینیجری بودن این سریال بود را نیز از بین برد.در فصل چهارم نه خبری از روابط دوستانه فصول قبل هست،نه خبری از روابط عاشقانه و نه حتی فضای پر نشاط دبیرستان های آمریکا...
در فصل چهارم هرکسی با مشکل خود دست و پنجه نرم میکند و وقتی برای رفیق بازی و روابط عاشقانه تلف نشده است.
همچنین این سریال فضا و روایت لطیف فصل قبل خود را کنار گذاشته است و حالا میتوانید برای اولین بار واقعا از استرنجر تینگز بترسید.قتل های وحشتناک و فجیع در همان قسمت های ابتدایی مهر تایید بر صحبت ها من در همین مورد است.است
در فصول قبل عمدتا با صحنه های ناراحت کننده و متاثر کننده کمی مواجه بودیم اما حالا سیاهی و درگیری کاراکتر های این سریال بسیار قابل درک و قابل لمس و تأمل است که این موضوع بر میگردد به شخصیت سازی های درست این سریال در فصل چهارم؛در فصل چهارم تمرکز ویژه ای روی بر روی کاراکتر هایی مثل نانسی،مکس و لوکاس و ادی شده است.به جز ادی و 001 که به تازگی وارد این سریال شده اند نانسی و مکس و لوکاس کاراکتر هایی بودند که در فصول قبل نه تنها از محبوبیت کمتری نسبت به کاراکتر هایی مثل هاپر و استیو و مایک و داستین و الون و... برخوردار بودند بلکه جزو کاراکتر های منفور این سریال نیز حساب میشدند
اما خطوط داستانی جذاب و شخصیت پردازی های بی نظیر نویسندگان و همچنین ارتباط ذهنی فوق العاده بازیگران با نقش هایشان اتفاق عجیبی را رقم زده و تنها در طول ۷قسمت سه کاراکتر نه چندان محبوب را تبدیل به سه کاراکتر بسیار محبوب میکند.این تاثیر آنقدر زیاد بود که سیدی سینک،بازیگر نقش مکس به عنوان بهترین بازیگر پارت یک از نگاه هواداران این سریال انتخاب شد.
اما علت بعدی پیشرفت این سریال افزایش خطوط داستانی است که مارا با کاراکتر هایی مثل جویس و موری و هاپر/مکس و لوکاس و داستین/ و استیو و نانسی و رابین و ادی/الون،001 و دکتر برنر،/ویل، مایک،جاناتان،آرگیل،همراه میکند.این خطوط داستانی باعث میشود ما نه تنها شاهد کاراکتر های تکراری و روایات تکراری نباشیم بلکه در دل هر خط داستانی چند ماموریت و راز نهفته را بیابیم و ماجرا را با کاراکتر های هر خط داستانی پیگیری کنیم.
علت بعدی عجله نکردن در روند داستان است.بیننده در قسمت های مختلف بدون اینکه خسته بشود آرام و شمرده شمرده روند داستان را دنبال میکند.و در این بین نه چیزی اضافه است و نه چیزی کم...
درست طبق برنامه بدون اینکه ذره ای احساس خستگی یا بی حوصلگی به بیننده وارد شود داستان و خطوط داستانی پیش میروند و حتی اگه فضای داستان بیش از حد ترسناک و تاریک شود کاراکترهایی مثل داستین،استیو،هاپر و ادی با شوخی های خود اجازه نمیدهند که شما زیاد از حد از محوطه واقعیت محور شخصیت ها فاصله بگیرید.
همچنین کلیشه شکنی این سریال در فصل چهارم هم یکی از علل پیشرفت این سریال بود
نقاط ضعف و نقد های وارد به فصل۴:
یکی از نقد های بزرگ و البته میتوان گفت بزرگ ترین نقص سریال در فصل چهارم کم رنگ شدن حضور و نقش مایک ویلر و ویل بایرز بود.در ابتدا شایعاتی مبنی بر همجنسگرا بودن ویل بایرز بود که تاکنون مشخص نشده این شایعه درست است یا نه.اما کاراکتر مایک ویلر که زمانی جزو مهم ترین و تاثیر گذارترین کاراکترهای سریال بود اما حالا هیچ نشانه ای از شجاعت و عقل و کله خر بازی های مایک ویلر فصل یک و دو نبود و هرچقدر که گذشت مایک ویلر استحکام و مقاومت خود را از دست داد و حالا با افزایش سنش هنوز هم فرقی با یک کودک 10-11ساله ندارد.این موضوع باعث ناراحتی خیلی از طرفداران این سریال شد.و موقعی این انتقادات بیشتر شد که بعد از مصاحبه فین ولفهارد در مورد نقش مهم مایک شاهد یک مایک ضعیف تر و بدتر از فصل سوم بودیم و حالا باید منتظر پارت دوم این سریال باشیم تا ببینیم چه نتیجه ای برای مایک حاصل خواهد شد.
بررسی تئوری های پارت دوم:
۱-همدستی خانم کلی و وکنا:این احتمال را میتوان درست دانست.
براساس شایعات مطرح شده و همچنین تایید استرنجر اسپویلر خانم کلی مشاور مدرسه که مکس،کریسی،پاتریک و...بیماران او بودند در تمام این مدت همدست وکنا بوده و او قربانیان را برای وکنا بر اساس اتفاقات تلخی و تاریکی که برای آنها در گذشته افتاده انتخاب میکرده است.
برای مثال تصادفی که در آن همکار نانسی به طور غیر عمد یکنفر را به قتل رسانده بود و خودش هم در آن تصادف آسیب دیده بود نمونه ای از این اتفاقات تلخ بودند
همچنین تصویری از خانم کلی در حالی که گردنبندی که به آن یک کلید وصل است وجود دارد و روی ساعت معروف فصل ۴هم یک جای کلید وجود دارد که کاملا با کلید گردن خانم کلی مطابقت دارد
۲-مرگ استیو هرینگتون:نه!نه!شاید این کلمات در ذهن شما همین الان آمده.
استیو هرینگتون کاراکتر دوست داشتنی استرنجر تینگز که به مرور زمان و آرام آرام تبدیل به یکی از محبوب ترین کاراکتر های این سریال شد حالا باید با مرگ دست و پنجه نرم کند.استیو در درگیری با دمو بتس ها در دنیای وارونه بشدت آسیب دید و زخمی شد وحالا با رفتن نانسی به دنیای وارونه ممکن است استیو خودش را فدای نانسی کند.به هر حال میتوان مرگ استیو را هم با درصدی بالا در صدر این لیست قرار دهیم
۳-چرا وکنا نانسی را به دنیای وارونه برد؟!:
💢ننسی بدون هیچ موزیکی نجات پیدا خواهد کرد!
وکنا قربانی های خودش رو براساس یه سری معیار انتخاب میکنه ، مثلا داشتن یه خاطره ی ناراحت کننده که طرف رو به خاطرش عذاب وجدان داشته باشه!
اما ننسی دیگ این عذاب وجدان رو برای بارب نداره و حتی وقتی وکنا ننسی رو داخل استخری که بارب کشته شد بود گیر انداخت به ننسی گفت که : چقدر سریع فراموش کردی "
💢پس چرا ننسی ؟
دلیلش اینه که وکنا میدونست ننسی دنبال پیدا کردن جواب بوده و خواست که حقیقت رو نشونش بده و چه گزینه ای بهتر از ننسی
کریسی ، فرد و مکس همه ی کسایی که وکنا انتخاب میکرد حداقل از یک هفته قبل اون ها رو زیر نظر میگرفت و یه سری علائم مثل سردرد و کابوس برای اون ها به وجود میومد ولی ننسی هیچکدوم از این ها رو نداشت.
وکنا فقط میخواست به ننسی حقیقت رو نشون بده و راهی برای نفوذ به ننسی نخواهد داشت
۴-رابطه جیسون و کریسی،فراتر از دوستی و عشق:
تنها چیزی که در این مورد وجود دارد این است که قرار است افشاگری بزرگی در مورد این رابطه ببینید
۵-ویکی پر کار تر میشود؟!:ویکی جزو کاراکتر های جدید است که دوست رابین محسوب میشود و تنها در قسمت های ابتدایی اورا در گروه سرود دیدیم.
طبق شایعات ویکی قرار است نقش بزرگتری را ایفا کند.
۶-حمله ناگهانی به خانه افراد هل فایر کلاب:با توجه به اینکه مردم هاوکینز علل این اتفاقات را وجود گروه هل فایر کلاب(گروهی که بازی d&dرو بازی میکنن و مایک و داستین عضوشن)به خانه ادی و دیگر اعضای این کلاب حمله ور میشوند
دو نکته مهم از استرنجر تینگز که قطعا متوجه آن نشدید
۱-هدف کلی دکتر برنر از تشکیل آزمایشگاه و تشکیل گروهی از انسان ها با قدرت های ماوراء الطبیعه چه بود؟!
♨️وقتی به صحبت های برنر و سم اونز گوش بدیم متوجه میشیم برنر خیلی وقت بود که همه چی رو میدونست.
این که اینقدر دنبال الون بود توی فصل اول دلیلش فقط این بود که میدونست بلاخره قراره روزی برسه که 001 به عنوان ویلن برگرده و شاید تنها شانس هاکینز و دنیا الون باشه.
تمامی آزمایش هایی که فصل اول روی الون انجام میداد دلیل بر امادگیش برای مقابله با وکنا و موجودات اپساید داون بود.
پس درواقع دکتر برنر بر خلاف چیزی که همه ما و حتی کاراکترای سریال فکر میکنن از همه چیز آگاه بوده و قصد بقای انسان ها و زمین را داشته.
۲-خط زمانی،هنگامی که در فصل اول(۲۰۱۶) میشد فصل چهارم را دید(۲۰۲۲):
این موضوع رو با نگاهی به قسمت ۱ فصل اول شروع کنیم
زمانی که ویل با مایک خداحافظی میکنه و میگه: "هفت اومد و دموگورگن منو گرفت"
زمانی که مایک جلوی خونه ایستاده بود واسه برای یه لحظه چراغ ها خاموش و روشن میشن شاید حدس اول دموگرگن باشه؟ اما نه وقتی دموگورگن نزدیک باشه چراغ به صورت خیلی سریع چشمک میزنن و نمیتونسته دموگرگن باشه!
پس جواب چیه؟
خب حالا برگردیم به قسمت 7 فصل چهارم استیو ننسی ، ادی و رابین داخل دنیای وارونه گیر افتادن و زمان در دنیای وارونه هم در زمانی که ویل ناپدید شد یعنی ۶ نوامبر ۱۹۸۳ گیر کرده
نانسی اینو زمانی میفهمه که میبینه اسلحه هاش وجود ندارن و همه چی اتاقش قدیمیه و دفترچه خاطراتش اخرین خاطرش مربوط به شیش نوامبر هستش.
زمان گذشته در دنیای واقعی :
زمان گذشته ای که در دنیای واقعی هست مایک و بقیه بچه ها دارن d&d بازی میکنن و بازی تموم میشه و باهم خداحافظی میکنن و چراغ های خونه خاموش روشن میشه و مایک میره چراغو خاموش میکنه
زمان گذشته در دنیای وارونه :
زمان گذشته دنیای وارونه استیو ، نانسی ، رابین و ادی وارد همون خانه میشن تا اسلحه بردارن ولی میفهمن اسلحه ای وجود نداره و تو گذشته هستن ... خب متوجه چیزی نشدین ؟ در اصل اونا بودن که باعث شدن چراغ ها خاموش روشن بشه چون توی هردو دنیا زمان یکی هستش و اون چراغی که توی فصل اول خاموش و روشن شده در اصل استیو و نانسی و ادی و رابین بودن که وارد خانه شدن .... پس از فصل ۱ اتفاقات فصل ۴ به ما نشون داده شده بوده ....
امیدوارم از این مطلب لذت برده باشید
پارت دو هم تحلیل وبررسی میشه و یه پست کلی هم خواهیم داشت