با وجود گذشته قریب به یک قرن از ورود فوتبال به کشورمان ایران، آنهایی که خود را «هوادار» این ورزش میدانند، هنوز درک درستی از آن ندارند.
اختصاصی طرفداری | پر واضح است که فوتبال در ایران ورزش محبوبی است و عده زیادی به طور روزمره پیگیر اخبار و حواشی آن هستند. البته این وابستگی عمدتا در حدی است که هوادار برای تماشای بازی محبوبش راهی ورزشگاه میشود و از آن فراتر نمیرود. به عبارت دیگر، اگرچه تعصب در قبال فوتبال ایران در زندگی روزمره به وفور به چشم میخورد، اما این علاقه چندان فراگیر نیست و محدود به محیطهای ورزشی است.
در علم جامعه شناسی، کارکردگرایان برای هر نهادی، کارکردی قائل هستند. همچون سایر سطوح اجتماعی، هواداران فوتبال هم مسئولیتهایی دارند؛ چیزی که نه فقط در فوتبال، بلکه به طور کلی در ورزش ایران کمتر به آن توجه شده است. بر این اساس هوادار ابتدا باید جایگاه خودش را در یک سیستم بشناسد و مطابق با آن به کنشگری بپردازد. اما این مهم تا زمانی که تشکلاتی منسجم و رسمی وجود نداشته باشد، میسر نخواهد شد.
در دهههای اخیر اقدامات معدودی که بیشتر به خودنمایی برخی مدیران بر میگشت تا چارهای اساسی، در راستای هویتیابی هواداران فوتبال صورت گرفته است. با این حال هنوز هم بخش زیادی از هواداران تیمهای لیگ برتری فاقد کارت هواداری هستند. آنهایی هم که این کارت را دریافت کردهاند، صرفا به در اختیار داشتن آن دلخوش هستند چرا که امتیازات چندانی برایشان به همراه ندارد. اهمیت برخورداری از کارت هواداری در این است که پیوند میان هوادار و باشگاه را تقویت میکند.
در کشورهای پیشرفته اروپایی، کارت هواداری امتیازاتی همچون استفاده رایگان از سیستم حمل و نقل شهری و حتی بین شهری را به همراه دارد. هواداران همچنین میتوانند با استفاده از این کارتها، از تخفیفاتی در فروشگاههای رسمی باشگاه برخوردار شوند. در کنار آن اگر کسی بلیت فصل بازیهای تیم محبوبش را هم خریداری کرده باشد، همواره در ورزشگاه روی صندلی مختص به خودش خواهد نشست که یک نوع احساس تعلق در او ایجاد کرده و موجب میشود خود و باشگاه را در قالب یک «ما» تعریف کند.
البته عضویت در کانون هواداران باشگاه هزینههایی را در بر دارد که به طور کلی در جامعه ما کمتر از آن استقبال میشود. اما هوادار باید بداند که او با تهیه این کارتها ضمن برخورداری از امتیازاتی مشخص، از باشگاهش حمایت میکند تا استقلال مالی خود را حفظ کند و در مسیر موفقیت گام بردارد. با وجود علم به مشکلات اقتصادی موجود در جامعه ما که هزینه کردن در مورد علایق و سرگرمی را به اولویت آخر تبدیل میکند، شوربختانه این «رایگان طلبی» در همه سطوح دیده میشود و محدود به فوتبال نیست. از دانلود فیلمها و موسیقیها گرفته تا کتابهای دیجیتال که هیچ حمایتی از صاحب اثر نمیکند و دو راه را پیش روی او قرار میدهد: ۱- کاستن از کیفیت کار و یا به طور کلی توقف آن ۲- تولید آثار سفارشی که هم با اخلاقیات زاویه دارد و هم به دلیل آن که از صمیم قلب نیست، کیفیت پایینتری دارد.
اما علاوه بر مجرای رسمی هویتیابی، انجمنهای هواداری هم در فوتبال در موضع ضعف به سر میبرند. گردهمایی هوادار ایرانی صرفا در کانالها و صفحات مجازی خلاصه شده و توان چندانی برای انجام کنشهای جمعی ندارد. این باعث میشود رسانههای رسمی و غیررسمی، بیش از پیش به مهندسی افکار بپردازند و هواداران به جای تاثیرگذاری، صرفا تاثیرپذیر باشند. این در حالی است که قدرت این انجمنهای هواداری در فوتبال اروپا به حدی است که حتی روی سیاستگذاریهای باشگاه هم تاثیرگذار است. برای مثال اعتراض مداوم گروههای هواداری منچستریونایتد در سالیان اخیر موجب شد تا مدیران این باشگاه در صدد تغییر رویکرد باشگاهی که صرفا به امور اقتصادی میاندیشید و به نظر اهداف ورزشی خود را فراموش کرده بود، بربیایند. کار حتی به جایی رسید که ریچارد آرنولد مدیر اجرایی باشگاه برای جلب رضایت هواداران، در یک کافه پای درد و دلهای آنان نشست. موارد مشابهی در باشگاههای دیگر هم به چشم خورده است.
بدیهی است هواداری که این ارتباط دو سویه با باشگاه را حس کند، کمتر به اعمال هنجارشکن دست خواهد زد. اینجاست که میتوان بخشی از علل صندلیهای شکسته ورزشگاهها، فحاشیهای روی سکوها که حتی میتواند جرایمی را برای باشگاه محبوبشان به همراه داشته باشد و مواردی از این دست قبیل را درک کرد. این از خودبیگانگی نه تنها در بسیاری موارد عامل نفاق بوده و آسیبهای فراوانی را به همراه داشته است، بلکه در میادین بین المللی هم به ضرر نمایندگان ایران تمام شده است.
چاره چیست؟
در مدیریت همواره شناسایی ضعفها گام ابتدایی است و گام اصلی به انجام اقداماتی اصولی برای حل آنها بر میگردد. در رابطه با مسائل و مشکلاتی که عنوان شد، طبیعتا لازم است تا ساختار فوتبال کشور اصلاحاتی اساسی را به خودش ببیند. تا زمانی که فدراسیون فوتبال خود شرایط نا به سامانی دارد، میزان دوام مدیران باشگاهها در سمتشان حتی از برخی بازیکنان تیم کمتر است، افراد غیر ورزشی سکان امور را در دست دارند و باشگاهها به شکل دولتی اداره میشوند، نمیتوان انتظار بهبودی در شرایط داشت.
حقیقت این است که تداوم وضع موجود به سود خیلیهاست و به همین دلیل تغییر آن آسان نخواهد بود. در فوتبالی که لیدرهای هواداری در آن جریانساز هستند، دلالها در آن جولان میدهند و هواداران به جای مطالبهگری، سرگرم حواشی بی پایان هستند، شرایط موجود برای خیلیها منفعت زیادی به همراه دارد. اما تغییر باید از هواداران و برای خودشان شروع شود و این تنها در سایه اتحاد و همدلی آنها میسر خواهد شد.