پیروز نهاوندیبه دلیل توهین های متعدد به پائولو مالدینی از طرف اینتری ها، این شعر رو می ذارم تا بگم که صبر میلانیا هم حدی داره.....
آن اینتر بال و پر شکسته
آن تیم غریب ورشکسته
از شهر پکن به آه و زاری
آن ژانگ نموده سوگواری
ای کنفوسیوس برس به دادم
سرمایه ی خود به باد دادم
شب دیده ی خود پرآب می کرد
اینزاگی را خطاب می کرد
ای وارث مفلس سه گانه
آه از بد عهدی زمانه
کاین فیر پلی مرا زبون کرد
اندر دل خاویار خون کرد
در جمله بلاد شرق اقصا
سرمایه نمانده، پس برقصآ
شاید که یکی ترا پسندد
دل در گروی تو گر ببندد
باشد که به کار خودفروشی
در رفع مسائلم بکوشی
سرمایه کنی به تیم تزریق
اینک که منم فتاده در ریق
یک چند نظر سوی میلان کن
آه دل خویشتن نهان کن
کاین قرمز و مشکیان خونخوار
آماده کنون به رزم و پیکار
کاین خشتک ما به باد دادند
ما ز در عقب گشادند
برخیز و نگر به روزگارم
امروز چنین زبون و خوارم
در شهر پکن نمانده جایی
جایی که نکرده ام گدایی
اسکندر خویش را تو بفروش
ژیروست اسیر چشم و ابروش
افسوس ز اشرف حکیمی
دردا ز نداری و یتیمی
در جمله خریدها تو ریدی
آخر تو از آن هاکان چه دیدی؟
جز پاس بلند و ایستگاهی
کارش همه زشتی و تباهی
برخیز و قبای ژنده تن کن
یک بار سفر سوی پکن کن
شاید که به آه و ناله ی تو
از گریه همچو ژاله ی تو
شی جین پینگ را دل بسوزد
این ژنده قبای ما بدوزد
سرمایه بیاورم به میلان
با همت داور و وکیلان
با کالچوپولی دوباره شاید
یک جام بدین طویله آید.