همه مسخرم میکردن و شانسی برام قائل نبودن
اما من کمربند زرد جودو گرفتم و تا انتخابی نهایی رسیدم
تا مبارزه شروع شد حریفم کناره گیری کرد!
من گفتم: نه چرا این کارو میکنی
گفتش: تو باید بری مطمئنم مدال طلا رو میاری
گفتم: اما اما...
گفتش: تمومش کن تو اون کسی هستی که باید بری المپیک
اومدم باز حرف بزنم گیف هیس ی کلمه دیگه حرف نباشه
منم با ناراحتی سوار هواپیما و عازم المپیک شدم
وقتی رسیدم اونجا استرس زیادی گرفتم
باید با ی حریف پرتاقالی (کشور پنالدو) روبرو میشدم
بازی که شروع شد
گفتم: شورتغالی شورتتو پرچم میکنم
حریف پرتاقالی: جوجو مواظب باش یوقت انگشت پات نره تو چشت
منم با خشم حمله کردم پام گیر کرد به پوست موز خوردم زمین
دنیا دور سرم میچرخید و صدای قهقهههای شورتوغالیه تو سرم میپیچید...
در همین حین حرفای اون دوستم که میگفت تو باید قهرمان بشی اگه نشی نا امیدم کردی...
همش تو گوشم میپیچید
یهو داور گفت تا ۱ ثانیه دیگه پا نشی شورتوغال میره فینال
من یدفعه ای بلند شدم با پا رفتم تو دهن حریف گفتم بگیییییر
بعد یدونه مشت زدم زیر گلوش ۲۱ متر پرت شد هوا افتاد که زمین اومدم حرکت بروز علی رو بزنم که داور گفت دیگه بسه کشتیش
مربی حریفم رفت سمت یارو گفت تو ام مثل ثلتون فقط بلدی گنده گویی کنی
بابام از پشت تلویزیون پرید هوا گفت هههههههه
و اما فینال...
با ی حریف آمریکایی بود...
شروع به حرف زدن کردیم
حریف: متکا
من: بنظرت نوشابه بیشتر دوست دارم یا پاستیل نوشابه ای؟
حریف: بنظرم از این کتکا بیشتر دوست داری
من: هیچ غلطی نمیکنی
حریف: بذار اینو بعد مسابقه قضاوت کنیم
من: اوم... راستی آب دماغت را افتاده پاکش کن مسخرت نکنن
حریف: آوه واقعا.. تو ام بند کفشت آویزونه
من: (با خنده) ممنون که یادآوری کردی
بعدش بند کفشمو بستم
سرمو که آوردم بالا دیدم نیستش!
ی شهاب سنگ اومده بود بنده خدا رو با خاک یکسان کرده بود...
بابام پرید گفت هیییییی اییینه
مادرم: ساکت همسایه خوابن
بعدش کاپ قهرمانی و مدال طلا رو برام آوردن آرم پرتقالی شبکه ۳ هم برگردوندن از ذوق شروع کردم پریدن بالا از خواب که بیدار شدم دیدم جای کاپ متکا دستمه...
آهنگ چیزم داشتن پخش میکردن برو برو برو برو ابر سیاهو دست بزن..