به نام خداوندی که شرافت آفرید!
به قلم : ARASH STAN
حکمرانی شیطان بر جهان آرام آرام در حال غروب بود،او قدرت داشت،اما قدرتش را در زمان حال خود می دید، در واقع، شیطان در تصوراتش اینگونه تصویر سازی میکرد
که او علاوه بر جهان و زمان حالش بر آینده هم حاکم است،
اما چه کسی می دانست که آینده در باطنش از شیطان هم شرارت بیشتری دارد...
_____________________________________________________________________________
روایت AC MILAN 2012_2020 صرفا یک روایت یا یک مطلب ساده با تعداد زیادی جمله و کلمه نیست، جملات مهفوم دارند، کلمات احساس دارند،
برای بسیاری از افراد یادآوری روزهای سیاه به مانند شکنجه روحی روانی است، حال سال ها زندگی و همنشینی با یک کابوس یکنواخت را تصور کنید...
دیگه خبری از روزهای درخشان نبود، همیشه میگفتن امید چیز خطرناکیه، اما امید برای اون روزهای شیطان بیشتر چیزی شبیه به سراب بود...
کاکا،سیدورف،گتوزو،نستا،مالدینی،دیدا،پیپو اینزاگی،پیرلو...
چه اسم های جذابی،به عقیده بسیاری از افراد، دل بستن به فوتبال و یا کلا ورزش برای دلخوشی کاری ناعاقلانه و غیرمنطقی به حساب میومد،
اما من می گویم دل نبستن به کاکایی که به مسیح تعلق داشت، اعتماد نکردن به پائولویی که به ضربان ها تعلق داشت،محو نشدن به هنرنمایی شوچنکویی که به تورهای دروازه تعلق داشت،
عشق ندادن به تیمی که به کهکشان ها تعلق داشت، نه تنها منطقی نبود بلکه مصداق کفران نعمت به حساب میومد...
اما به یکباره همه چیز ورق خورد...
شیطان حاکمیتش رو از دست داد و برای سال ها به حبس تو تاریکی محکوم شد،
کودتایی در کار نبود،
شیطان با حماقت و نادانی به پایین کشیده شد...
_________________________________________________________________________________________________________________________
سال های کابوس وار برای آث میلان و طرفدارانش از راه رسیدند،
برای فهم اینکه احوال میلان تا چه اندازه رو به وخامت بود، نیازی به بودن در باشگاه نبود،
از هزاران کیلومتر دورتر در هرکجا از این کره ی خاکی،وضعیت میلان برای هر هواداری نگران کننده به نظر می رسید،
افرادی در محوطه میلان قدم می زدند که نه DNA میلان را داشتند و نه فهم اینکه این باشگاه تا چه اندازه بزرگ است.
هواداران میلان از همان ابتدای کابوس،هر روز،هر فصل، و هر سال از عمر خودشون رو ورق می زدنند و به جا دل بستن به اون همه بازیکنی که خودشان هم نمی دانستند با کدوم معجزه دارند
تو میلان بازی میکنند، به مدیریت برای سال های بعد دل می بستند،
این کار امید بیشتری به دلو روح هوادار تزریق میکرد،
اما متاسفانه همین کار هم حماقت بود،چون در باشگاه مدیر دیده میشد،
...اما مدیری که میلان را از پول و شهرت بیشتر دوست داشته باشد نه
برای سال ها هواداران میلان شب ها با رنگ پریده به خواب می رفتند،
حتی برای بسیاری از آن ها شب ها به جا خواب با بی خوابی و اعصاب خوردی تبدیل به صبح میشد،
دیگر صبح ها به عنوان هواداری که شب گذشته تیمش قهرمان لیگ قهرمانان شده به مدرسه و سرکار نمی رفتند .
و هواداران دیگر تیم ها که برای سالیان زیادی شیطان کابوس شبو روزشان بود زمان را مناسب می دیدند و با تمسخر و کنایه به میلانی ها یادآوری میکردند که تیمشان به تاریخ پیوسته
و دیگر شیطانی در کار نیست...
اما...
عشق به میلان هیچوقت به مانند دیگر عشق ها نبود، بله، روزهای زیادی هوادران میلان رنگ پریده می شدند، میلی به خوردن غذا نشون نمی دادند، روزگار تعداد زیادی از این تار موها را سپید کرد،
به امید اینکه این شب سیاه میلان دوباره سپید شود،
تلخی بسیاری از باخت های این چند سال به قدری زیاد بود که گاهی هوادارا رو تبدیل به مرده متحرک میکرد،
شاید برای یه مدتی احساسات ناپدید می شدند،
شاید برای یه مدتی دلخوشی ها غیب می شدند،
شاید برای یه مدتی قلب ها از سنگ می شدند،
اما
عشق به آث میلان و این ترکیب قرمزو مشکی هیچوقت نابود نمیشد، می خواست آسمان با زمین،زمین با آسمان یکی شود...
میلان به تاریخ می پیوست یا رو به انحلال هم می رفت، هواداران هم علاقه شان به فوتبال را چال می کردند...
بنابراین، عاشقان قرمزو مشکی تصمیم گرفتند به جای جا زدن و در گذشته ها سفر کردن، به دنبال آینده بروند، آینده را هیچکس نمی شناخت، اما بی رحم بودن و شرارت هایش را چرا...
شیطان می خواست به همه ثابت کند با وجود در تبعید بودنش، کسی شرور تر از او وجود ندارد . کسی نمی تواند شبیه او باشد...
قبل از شروعی دوباره
ابتدا باید ضربان را آهسته برگرداند،
چه کسی می توانست ضربان شیطان را برگرداند؟چه کسی آنقدری عاشق میلان است تا با جونو دل به دنبال طلوعی دوباره پس از آن غروب های ناامید کننده پشت سرهم باشد؟
چه کسی بیشتر از همه تو عمل خواستار خوشبختی میلان بود ؟
همان کسی که خود ضربان بسیاری از افراد هنگام بازی کردن بود و فداییان زیادی داشت...
پائولو مالدینی!
______________________________________________________________________________________________________________________________
اعتماد،دیگر برای هواداران میلان چندان چیز شناخته شده ای نبود،
تا اینکه پائولو با قدم زدن در محوطه باشگاه به جای افراد ناشایست و نالایق و برگرداندن غرور به اون فضا،
اعتماد را باری دیگر برای هواداران میلان معنا کرد...
کار به کاردان سپرده شد، حالا برای غلبه مقتدرانه بر رقبا در میدان ابتدا باید بر مشکلات وسیع باشگاه غلبه کرد،
پس برای این کار هواداران میلان باید با زمان همنشین می شدند، اما اینبار قوت قلبی که دیدن مالدینی به آن ها میداد، انجام این کار را برایشان ارزشمند میکرد...
مدیران پس از برلوسکونی و گالیانی از DNA میلان بیشتر بر زیبایی آن آگاه بودند تا بازگرداندن آن،
اما پائولو نه تنها بر این موضوع کاملا آگاه بود،بلکه نسبت به اینکه چگونه اینکار را انجام دهد، کاملا دانایی داشت،
بودجه کم،مانع بزرگی برای مالدینی بود، اما افکاری که در ذهن پائولو جریان داشتند، از تمام مشکلات بزرگ تر بودند.
صبر
اعتماد
هوش
آگاهی
نیازمندی هایی که مالدینی معتقد بود لازمه به راه افتادن دوباره ضربان در شیطان است...
____________________________________________________________________________________________________________________________________________
پس از نتایج ناامیدکننده ی جامپائولو، هواداران میلان که حال یک فصل دیگر را هم از دست رفته می دیدند،
وارد قصه و فصلی از داستان آث میلان شدند، که کمتر از 5 درصد هواداران این تیم فکر می کردند با آن مواجه شوند ...
هواداران پس از انتشار اخبار سرمربی گری استفانو پیولی باری دیگر حسابی دلسرد شده بودند،
عده زیادی امید خود را نسبت به مالدینی از دست دادند، عده ی زیادی خواستار اخراج پیولی که هنوز 2 ساعت از حضورش در میلان نگذشته بود شدند
و عده دیگری بازهم ترجیح دادند در انتظار آینده بنشینند.
اما...
مالدینی چیزی را می دید و می دانست که تعداد بسیار کمی از افراد قادر به فهمش بودند...
____________________________________________________________________________________________
پس از کسب نتایج نه چندان جالب و باخت 5.0 آتالانتا، هواداران میلان فکر می کردند که قصه استفانو پیولی با میلان در همان جا به پایان رسیده...
اما، آن باخت، تازه شروع ماجرا برای استفانو پیولی و میلان بود.
________________________________________________________________________________________________________________________________________________________
بازگشت دوباره ی زلاتان و ذهنیت های خاص و عجیبش به میلان،
همان تغییرات کاملا آرامی بود که بسیار آهسته آهسته داشت وارد جو رختکن میلان میشد،
بازیکنان کم کم داشتند تغییرات را احساس می کردند،
میلانه استفانو پیولی، تغییراتش در حال نمایان شدن بود،
حالا تیم هم خوب بازی میکرد، و هم داشت روش برنده بودن را یاد می گرفت،
اعضای جوان تیم کم کم داشتند متوجه پتانسیل خودشون می شدند و باسرعت زیادی به مقصد ذهنیت برنده در حال حرکت بودند.
______________________________________________________________________________
نتایج خودباوری این بازیکنان، به رهبری استفانو پیولی، و بزرگی زلاتان در رختکن، این شد که میلان توانست پس از سال ها به لیگ قهرمانان برگردد،
این اتفاق برای میلان استفانو پیولی، دستاورد بزرگی بود...
دستاوردی که حاصل اعتماد
پائولو مالدینی بود...
به لطف ذهنیت برنده ای که در تیم جوانه زده بود، بازیکنان خیلی زود فهمیدند که نه دیگر آن ها کیفیت متوسط 2 3 سال پیش خود را دارند و نه میلان دیگر اهداف محدودی دارد...
پس بازیکنان پس از کسب سهمیه، تصمیم گرفتن رویاپردازی را به جا ذهن در واقعیت انجام دهند و آن را عملی کنند...
و این نتیجه
صبر
اعتماد
هوش
آگاهی
بود که مالدینی ازش صحبت میکرد...
____________________________________________________________________________________________________________________________________________
گاهی وقت ها مسیر های موفقیت از انتخاب ها و جاده هایی عبور می کنند که هیچکس کوچیک ترین امیدی به اتفاق افتادن آن ندارد،
اما:
شیطان این روزها دوباره در مسیر درستی است،
آث میلان فصل جدید را به عنوان قهرمان ایتالیا شروع میکند،
هواداران میلان دوباره با غرور به سن سیرو پا می گذارند، ذهنیت برنده حال به آن ها هم تزریق شده است،
افرادی که بهار میلان رو مسخره می کردند،در حالی که آرزوی داشتن زمستان شیطان رو در تاریخ باشگاهی که طرفدارش هستند رو داشتند،
افرادی که می گفتند شیطان مرده و به تاریخ پیوسته،
حک شدن اسم میلان رو به عنوان آخرین قهرمان سری آ تماشا کردند،
شیطان دوباره می تواند بوی قدرت را احساس کند، می تواند دوباره به حکمرانی فکر کند...
بازگشت اصلی آث میلان زمانی است که نامش به عنوان قهرمان در کاپ لیگ قهرمانان برای بار هشتم حک شود...
_______________________________________________________________________________________________________________________
وقتی برای اولین بار عشق جادویی قرمزو مشکی در دل شما خانه میکند، این بدان معناست که شما تا آخرین تیک تاک از نفس های عمرتان، عشق به آث میلان در خون هایتان جریان خواهد داشت.
شاید تیم های ریشه دار برای مدت زیادی از جایگاه واقعی خود دور شوند،
اما اهداف واقعی آن ها هیچوقت محو نمی شوند.
__________________________________________________________________________________________
پایان!