خب با اجازه نویسنده یه تغییراتی بدم توش
"...خواندن نامه تموم شده بود ولی انگار هنوز بعد از کلمات دنبال چیزی میگشت، دنبال ناگفته ها، انگار در عالم دیگری بود.
خاطرات را دوباره از سر میگذراند کم کم نفرت و خشم جای خود را به غم میداد به خودش فکر میکرد که چشم امید مادرش را کور کرده بود ناگهان چشمانش خیس شد
مادر نبود ولی انگار باز هم کسی برای کودکش گریه میکرد..."
داشتم فکر میکردم اگه پدرش هم زنده بود اون یکی چشمش رو از پدرش میگرفت چه فیلمنامه نابی میشد.😂
مخصوص سینمای هند😂