وقتی یواخیم لوو تحت شدید ترین فشار ها به خاطر نتایج ضعیف و ادامه دار پس از جام جهانی 2018 قرار داشت، فلیک که زمانی در تیم ملی آلمان دستیار او بود و قرار بود پس از یورو به جای فلیک بنشیند از وی دفاع کرد و گفت انتقاد ها از لوو منصفانه نیست. باید کلوزه را از بازنشستگی در آورد!!!!!
https://www.besoccer.com/new/low-cri...
در واقع فلیک به مشکل ساختاری بوندس لیگا در پرورش مهاجم هدف اشاره می کند. فلیک که نبوغ از سر و رویش می ریزد به واقع مربی بی حرف و حدیث و کار بلدی است. کسی که تنها ششگانه بی حرف و حدیث اروپا را گرفته (بر خلاف پپ که هنوز بسیاری نقش داور را در پیروزی مقابل چلسی 2009 بمراتب پر رنگ تر از پپ می دانند). پیروزی هشت دو مقابل بارسا و پیروزی در صد در صد دیدار های چمپیونز لیگ بدون حتی یک مساوی (بر خلاف رئال امسال که رکورد دار شکست تیم فاتح مسابقات شد و مقابل چلسی، سیتی و پاریس با وجود شکست در یکی از دو دیدار رفت و برگشت جام قهرمانی را بالای سر برد.) به هر حال فلیک در رده باشگاهی به هر چیزی که میخواست رسید و نیمکت تیم ملی آلمان همچون سنت فدراسیون آلمان حق وی بود. چه کسی شایسته تر از فلیک. کسی که بایرن هم ابتدا به عنوان مربی موقت به وی نگاه می کرد و چشمش دنبال مربیانی چون مورینیو و آرسن ونژه بود. همانطور که زپ هربرگر دستیار اتو نرز بود و پس از مدتی جای استاد را گرفت، همانطور که زمانی هلموت شون دستیار زپ هربرگر بود و بعد سرمربی آلمان شد، همانطور که یوپ دروال دستیار هلموت شون بود و سپس جانشینش شد، همانطور که برتی فوگتس دستیار بکن بائر بود و پس از وی سکان هدایت مانشافت را به عهده گرفت و همانطور که خود یواخیم لوو ابتدا دستیار کلینزمن بود و سپس سرمربی آلمان شد، چه اشکالی داشت که فلیک هم که در برزیل دستیار لوو بود و در قهرمانی سهم بسزایی داشت جای لوو بنشیند. اصلا به نفع لوو هم بود که همان 2014 این جابجایی صورت میگرفت. در این صورت همچون بکن بائر به عنوان قهرمان جهان از تیم ملی خداحافظی می کرد. نه مانند زپ هر برگر که پس از قهرمانی 1954، دهسال بدون دستاور را روی نیمکت تیم ملی آلمان سپری کرد و سپس جایش را به هلموت شون داد. یا مانند خود هلموت شون که پس از 74 و قهرمانی در خانه، جام جهانی کابوس واری را با تنها یک پیروزی در شش مسابقه و شکست و حذف در برابر اتریش را تجربه کرد تا جایش را به دروال داد. به هر حال شاید تقدیر این بود که فلیک پس از 2014 مدتی را (آنهم با فاصله 5-6 ساله) تیم نداشته باشد و مربیگری نکند. سپس دستیار کواچ شود و پس از اخراج وی بعنوان مربی موقت خوش بدرخشد و سپس زمام امور تیم ملی آلمان را بر عهده بگیرد. تیمی که قرار نیست دیگر لقب مانشافت را هم داشته باشد. چون مانشافت در آلمانی مذکر است و برابری حکم می کند لقبی استفاده شود که نه مذکر باشد و نه مونث (در زمان آلمانی اسامی سه دسته هستند : مذکر، مونث و خنثی).
به هر حال فلیک به عنوان یک مربی بسیار موفق در رده باشگاهی و کسی که هشت سال در پیروزی ها و شکست های آلمان زمان لوو از 2006 تا 2014 نقش شماره دو را داشته سزاوار ترین فرد برای هدایت آلمان بود. ولی وی نمکدان نشکست و سوار موج نشد و لوو را شماتت نکرد. شکی نیست که لوو یکی از پر افتخار ترین مربیان ملی جهان است. یکی از بیست سرمربی است که جام جهانی را فتح کرده. رکورد دار برد رسمی (91 برد)، برد رسمی متوالی (15 برد) گل زده (467 گل)، رکورد برد در بازیهای ملی (124 برد که البته بعد تر توسط کارلوس کی روش شکسته شد. تا این لحظه کی روش با 126 برد ملی رکورد دار است و لوو الان در رده دوم قرار دارد)، تنها فاتح اروپایی در امریکای جنوبی در حدود یک قرن جام جهانی، خالق پیروزی های 4-1 مقابل انگلیس، 4-0 مقابل آرژانتین و مسی و مارادونا، 4-0 مقابل پرتغال و رونالدو، 7-1 مقابل برزیل در خانه برزیل است که این آخری به تنهایی چندین رکورد جام جهانی را شکست. شش نیمه نهایی متوالی به عنوان سرمربی و هشت نیمه نهایی متوالی به عنوان سرمربی و دستیار بخشی از رکورد های جهانی وی است. از یورو 2016 تا مارس 2018، نزدیک دو سال در بیش از بیست بازی شکست نخوردند.شکستن کلی طلسم برای فوتبال آلمان. طلسم پیروز نشدن در دیدار های رسمی مقابل برزیل، پیروز نشدن مقابل فرانسه در خانه فرانسه پس از 75 سال، پیروز نشدن مقابل انگلیس در آلمان پس از 32 سال، پیروز نشدن مقابل اسپانیا پس از 14 سال، پیروز نشدن مقابل برزیل پس از 18 سال، پیروز نشدن مقابل ایتالیا در یک دیدار رسمی (ولو در ضربات پنالتی)، پیروز نشدن مقابل ایتالیا پس از 21 سال، پیروزی مقابل ایتالیا با اختلاف سه گل (که از 1939 تا 2016 تکرار نشد) و شکستن کلی طلسم و کلی رکورد فوق العاده دیگر بخشی از صفحات درخشان لوو بین سالهای 2006 تا 2018 است. دلچسب تر و مقتدارنه تر و درخشان تر از پیروزیهایی که لوو مقابل قدرتهای برتر جهان فوتبال یعنی برزیل، آرژانتین و انگلیس کسب کرده و نتایج 7-1، 4-0 و 4-1 درخشان ترین نتایج مانشافت در تاریخ جامهای جهانی است. همچنین هیچ سرمربی مانشافت شش نیمه نهایی متوالی به عنوان سرمربی نداشته.
هر چقدر نتایج لوو در 12 سال ابتدای سکان داری مانشافت فوق العاده بود، از مارس 2018 و شکست مقابل برزیل در دیدار دوستانه، ورق برگشت. شکست مقابل اتریش در دیدار دوستانه ژوئن و بعد هم شکست مقابل مکزیک و کره جنوبی در جام جهانی (دو کشوری که هیچ تیمی از قاره آنها در تاریخ جام های جهانی موفق نشده بود آلمان را شکست دهد)، حذف از دور گروهی جام جهانی برای نخستین بار، شکست در لیگ ملتها و حذف از دور گروهی بدون یک پیروزی (پایین تر از فرانسه و هلند در رده آخر)، حذف از دور گروهی لیگ ملتها با شکست مقابل اسپانیا آنهم با نتیجه 6-0، شکست مقابل مقدونیه شمالی در خانه (نخستین شکست لوو در 33 بازی مقدماتی جام جهانی) و در نهایت شکست در مرحله یکهشتم نهایی در برابر انگلیس (هر چند با وجود Var دو بازیکن انگلیس باید در نیمه اول اخراج میشدند. یکی به خاطر گرفتن تک به تک از گورتزکا پشت محوطه جریمه و دیگری به خاطر زدن ساق تونی کروس با استوک کفش که حتی خطر شکستن ساق ستاره آلمان و رئال وجود داشت) هیچ برگ زرینی در کارنامه سه سال 2018 تا 2021 قرار نمی داد و انتقاد ها از لوو به حد اعلا رسیده بود. انگار هر چقدر رکورد مثبت و دست نیافتنی در 12 سال اول کسب کرده بود، ماموریت داشت در سه سال آخر همه را برباد دهد. نمیشد مثل بکن بائر در اوج رفت. حتما باید بگونه ای می رفت که هیچکس دلش برایش تنگ نشود. تصورش را بکن مثل کلوزه و فلیپ لام در اوج میرفت. رئال، بارسا، بایرن و منچستر، همه در ها هم برویش باز بود. ولی نه لوو تصمیم درست گرفت و نه فدراسیون نشین ها مشورت درستی به وی دادند. دست تقدیر، جنجال عکس گرفتن اوزیل و گوندوکان، تک به تک مولر مقابل انگلیس، داوری که انگار در برابر خاندان سلطنتی ماخوذ به حیا شده بود و به بازیکنان انگلیس کارت قرمزی را که مستحقش بودند، نمی داد هم دست به دست هم دادند تا یکی از پر افتخار ترین مربیان جهان یکی از تلخ ترین وداع ها را با تیم ملی کشورش داشته باشد. کاش زمان به عقب بر میگشت.
اما فلیک نه فقط از سر جنتلمن بودن و نمک شناسی که به عنوان کسی که در بوندس لیگا مربیگری کرده و اتفاقا در ششگانه تاریخی مهاجم نوک قدرتمندش روبرت لواندوفسکی لهستانی است می داند، بوندس لیگا دیگر کلوزه و کلینزمن و گرد مولر ندارد. کاش لواندوفسکی که اکثر رکوردهای گرد مولر را شکست آلمانی بود تا او به دنیا نشان میداد خط حمله آلمان چقدر قدرتمند است. او پیشنهاد می دهد کلوزه را (که آن زمان 41 ساله بوده) را برگردانند!!!
به هر حال فلیک سرمربی آلمان شد و پیروزی مقابل مقدونیه شمالی، ارمنستان، رومانی و ... باعث شد همه حرف از قهرمانی راحت آلمان در قطر بزنند. به خصوص که فاتح ششگانه اورجینال (بدون حرف و حدیث و داور و هوادارن معترض چلسی) روی نیمکت آنهاست. غافل از آنکه از لغزش لوو در بازی مقدونیه شمالی که بگذریم لوو هم با 10 پیروزی در مقدماتی جام جهانی 2018 به روسیه رسید. لوو هم در 33 دیدار انتخابی جام جهانی 29 پیروزی 3 تساوی و فقط یک شکست کسب کرده بود و اساسا در تمام 104 دیداری که ژرمنها در تاریخ جام جهانی برگزار کرده اند کلا سه بار شکست خورده اند که هر سه تا خانگی بوده. 1985 در خانه به پرتغال باختند ولی تا فینال 1986 رفتند و به غول ریز جثه آرژانتین دیگو مارادونا باختند. در 2001 هم در خانه (مونیخ) 5-1 در برابر انگلیس شکست خوردند ولی تا فینال 2002 پیش رفتند و این بار به دیگر غول فوتبال امریکای جنوبی یعنی برزیل باختند. سومین باخت هم باخت به مقدونیه شمالی بود (البته مقدونیه جنوبی نداریم و این نام صرفا به خاطر فشار یونان برگزیده شده. )
دولت آتن به دلیل اینکه ناحیه مقدونیه بخش بسیار بزرگی از خاک یونان را شامل میشده، نگران این مسئله بود که دولت مقدونیه بعدها ادعایی دربارهٔ این بخش از یونان مطرح کند و به همین دلیل خواهان تغییر نام جمهوری مقدونیه بود. روز جمعه ۱۱ ژانویهٔ ۲۰۱۹ پارلمان مقدونیه با اصلاح قانون اساسی رای به تغییر نام این کشور به «جمهوری مقدونیهٔ شمالی» داد تا در توافق با یونان، 28 سال مناقشهٔ این دو کشور پایان یابد. پارلمان یونان نیز بر توافق بهعمل آمده مهر تأیید زد. یونان که با جمهوری مقدونیه بر سر نام آن اختلاف سیاسی داشت، تنها مانع بزرگ در مسیر مراحل عضویت مقدونیه در ناتو بهشمار میرفت که دولت اسکوپیه به دفعات برای رفع این مسئلهٔ مهم رایزنی میکرد. تغییر نام رسمی جمهوری مقدونیهٔ شمالی به دنبال اصلاحیهٔ قانون در تاریخ ۱۲ فوریهٔ ۲۰۱۹ و تصویب توافقنامهٔ پرسپا و همچنین تأیید پروتکل پیوستن مقدونیه به ناتو در ۲۵ ژانویهٔ ۲۰۱۹ صورت گرفت که توسط پارلمان و مجلس یونان بهطور ضمنی به انعقاد قرارداد با ۱۵۳ رأی موافق در برابر ۱۴۶ رأی مخالف موافقت کرد. از سال 1991 و بدنبال استقلال از یوگسلاوی تا 2019 نام این کشور جمهوری مقدونیه بود.
به هر حال مقدونیه، جمهوری مقدونیه یا مقدونیه شمالی می تواند بخشی از تاریخ فوتبال آلمان شود و این بار هم آلمان به فینال جام جهانی برسد. چون سه باخت به دست آمده هر سه هم در آلمان رقم خوردند و در دو تای قبلی آلمان به فینال رسیده. هر دو بار رقیب از امریکای جنوبی بوده و هر دو بار هم متاسفانه آلمان شکست خورده. چه با بکن بائر چه با رودی فولر. ولی امیدواریم این بار طلسم بشکند و آلمان پیروز شود. البته اول باید به فینال برسد. نکته جالب اینکه آلمان 21 بار با کنفدارسیون کنمبول روبرو شده 15 برد، 4 تساوی و دو باخت دارد که دقیقا همین دو باخت فینال به برزیل و آرژانتین است.
از انتخابی جام جهانی بگذریم و نتایج آلمان فلیک را در دیدار دوستانه رصد کنیم. لوو در 72 بازی دوستانه 33 برد داشت یعنی 45.8 درصد پیروزی. فلیک هم دو بازی دوستانه برگزار کرد که اسرائیل را برد (کاری که همه سرمربیان قبلی انجام دادند) و با هلند مساوی کرد. یعنی 50 درصد پیروزی. تقریبا همان نتایج لوو. البته لوو شکست های زیادی هم در دیدار های دوستانه داشته (16 بازی) ولی فراموش نکنید در نخستین دیدار دوستانه مقابل هلند لوو 3-0 برنده شد و در نخستین دیدار رسمی هم هلند را 2-1 در یورو 2012 شکست داد.
برسیم به لیگ ملتها. لوو در 10 بازی صاحب 2 برد 5 مساوی و 3 باخت شد. یعنی 20 درصد برد و 36 درصد امتیاز. فلیک هم در 6 بازی 1 برد 4 تساوی و 1 شکست کسب کرد. 16 درصد برد و 38 درصد امتیاز. هر دو هم در لیگ ملتها در دور کروهی حذف شدند.
در دیدارهای رسمی فلیک در 13 بازی رسمی 8 پیروزی داشته یعنی 61.5 درصد برد. لوو هم در 126 بازی رسمی 72.2 درصد برد داشته. (هلموت شون 64.4 درصد برد رسمی داشته)
در مجموع فلیک در 15 بازی 9 برد داشته یعنی 60 درصد پیروزی. لوو هم در 198 بازی 124 برد داشته. یعنی 62.6 درصد برد (دقیقا همین درصد برد را هلموت شون در مجموع دیدار ها داشته)
اگر از دید یک طرفدار متعصب نگاه نکنیم کارنامه لوو در مجموع 15 سال سرمربیگری کاملا قابل دفاع است. حتی فلیک هم نتوانست در این مدت نتیجه ای بهتر از سه سال اخیر لوو در لیگ ملتها بدست آورد و هر سه دوره آلمان در گروهش سوم شده. در برخی موارد کارنامه لوو حتی از کارنامه فلیک به عنوان سرمربی تیم ملی آلمان دست کم تا اینجای کار بهتر است.
لوو در تیم ملی یک قهرمانی و یک مقام سومی در جام جهانی آورده که قهرمانی اش بر خلاف سه قهرمانی قبلی بجای اروپا در امریکای جنوبی بدست آمده و از تمام قهرمانی های قبلی اروپایی ها به نوعی با ارزش تر است.
در یورو هم یک بار فینالیست شده و دو بار هم به نیمه نهایی رسیده.
در جام کنفدراسیونها نیز با جوانترین ترکیب هشتاد سال اخیر مانشافت توانسته قهرمان شود. گورتزکا، ورنر و ترشتگن می توانند با تجربیاتی که از اعتماد لوو در روسیه و جام کنفدراسیونها بدست آوردند، به تیم ملی آلمان در قطر کمک کنند. یادم هست مقامات روس به لوو انتقاد میکردند که مردم روسیه میخواهند قهرمانان جهان را ببینند و به نوعی نفرات دعوت شده را که ترکیب یازده نفره آنها روی هم 71 بازی ملی و 8 گل زده داشت (ترکیبی که نخستین بار در بازی دوستانه با دانماک و سپس با کمی تغییر در بازی سن مارینو و بعد هم در جام کنفدراسیونها شرکت کرد در حالیکه رونالدو از پرتغال (قهرمان یورو) به تنهایی بیش از 130 بازی ملی و بیش از 70 گل ملی داشت) را تحقیر کردند. لوو گفت مردم روسیه می توانند قهرمانان جهان را تابستان آینده ببینند و اتفاقا همان نفرات خوش درخشیدند و توانستند برای نخستین بار آلمان را قهرمان کنفدراسیونها کنند.
این کارنامه لوو است. 12 سال پر افتخار و 3 سال ننگین پاک شدنی نیست. هر دو موجودند و هر دو بخش جدا نشدنی کارنامه لوو هستند.
آلمانها به هیچوجه فرد محور نیستند. از قیصر عبور کردیم (کسیکه 1990 آلمان را برای سومین بار قهرمان جام جهانی کرد)، از لوو هم عبور می کنیم (کسی که برای چهارمین بار آلمان را قهرمان جام جهانی کرد). الان سرمربی آلمان هانسی فلیک خوش قلب، متواضع، جنتلمن و با تجربه است. کسیکه هم در مانشافت هشت سال دستیار بوده و زیر و بم نقاط قوت و ضعف تیم ملی را می شناسد و هم در بایرن در بالاترین سطح جام گرفته. امیدواریم در قطر ستاره پنجم را بیاورد. امیدواریم تمام رکوردهای لوو و تمام سرمربیان دنیا را بشکند.
اما اگر صادق باشیم آلمان بخت نخست کسب جام نیست. کاری ندارم که بیست سال است امریکای جنوبی قهرمان نشده و فیفا به خاطر بازیهای رسانه ای اش بدش نمی آید تیمی از امریکای جنوبی قهرمان شود. البته اگر قهرمان شدند نوش جانشان. هم برزیل هم آرژانتین واقعا در اوج هستند و تیمهای یکدستی هم دارند. ولی در پنجاه پنجاه بگمانم از نظر فیفا وقت آن است تیمی از کنمبول قهرمان شود و دو دهه قهرمانی اروپایی ها کافیست. در این مدت از دوازده مدال توزیع شده فقط یک مدال نقره سهم امریکای جنوبی بوده که آرژانتین در 2014 اتفاقا مقابل آلمان کسب کرد و تمام قهرمانی ها و مقام های سوم و سایر مقامهای دوم همه به اروپا رسیده. بعلاوه نتایج آلمان در انتخابی جام جهانی که بیرهوف مغرورانه گفت تیمی را نمیبینم که از ما سر تر باشند نباید ما را فریب دهد. آلمان همیشه در انتخابی جام جهانی پر قدرت ظاهر شده. حتی پر قدرت تر از انتخابی یورو. در انتخابی یور در 106 بازی 10 شکست داشتیم. یعنی بیش از سه برابر شکست هایمان در انتخابی جام جهانی که فقط سه شکست داشتیم. در لیگ ملتها که با تیمهای سطح A اروپا روبرو شدیم دیدیم در گروهی که مجارستان و ایتالیا به جام جهانی نرسیده اند و انگلیس هم افت کرده بگونه ای که به سطح B رقابتها سقوط می کند، در شش بازی تنها یک پیروزی کسب می کنیم و در چنین گروهی سوم می شویم. اسپانیا، فرانسه، هلند، بلژیک، انگلیس، پرتغال به همراه برزیل و آرژانتین، در کنار آلمان با مربی خوش فکرش همگی مدعی قهرمانی جهان هستند. هیچکدام از پیش برنده نیست. باید واقع بینانه پذیرفت که قهرمانی برای هر تیمی بدست بیاید از دل دیدارهای سخت و نزدیک بدست می آید. پس نا امید نباید بود. ولی خیلی هم نباید انتظار قهرمانی داشت. تیم مشکل دارد. آلمان تنها تیمی بود که در جریان مسابقه از این انگلیس بحران زده گل دریافت کرد. خط دفاع روی ضد حمله و حملات سرعتی آسیب پذیر است، در قسمت میانی زمین بیش از استاندارد قهرمان جام جهانی توپ لو میدهیم و در خط حمله واقعا مهاجمی در کلاس لواندوفسکی و کلوزه نداریم. پس باید کمی واقع بینانه تر به تماشای مسابقات مانشافت نشست.
نه تقصیر لوو است نه تقصیر فلیک. بوندس لیکا بیش از حد یکنواخت شده. بهترین بازیکنان جهان تمایلی به پیوستن به بوندس لیگا ندارند. مدافعین کمتر در برابر مهاجمین کلاس جهانی بازی می کنند. حتی بسیاری از بازیکنان خوب آلمان و بوندس لیگا، لیگ جزیره و لالیگا را به بوندس لیگا ترجیح می دهند تا فقر رقابت هیجانی بیش از پیش به چشم بیاید. تیمهایی که بواسطه شناخت از بایرن تا حدودی یقه بایرن را میگیرند وقتی به لیگ قهرمانان می روند انگار با دنیای جدیدی روبرو شده و به عبارتی وا می دهند. شکست های پر گل مقابل تیمهای جزیره و لالیگا کسب می کنند (باز در دور گروهی کمی استثنا دارد ولی دیدار های حذفی آمار (نه فقط یک سال بلکه آمار دراز مدت) فاجعه بار تر هستند. مدارس فوتبال هم انقدر به نظم و دیسیپلین و کار گروهی تاکید می کنند که خلاقیت و غریزه را به کل سرکوب می کنند. دریبل و حرکات نمایشی که جای خود دارد. مهاجم ها مثل ربات بازی می کنند. تک به تک های هدر رفته آلمانها بسیار زیاد است. گاهی در موقعیت تک به تک به خلاقیت و غریزه نیاز است نه نظم، دیسیپلین و کار گروهی. اتفاقی که باید از خیلی قبل تر در مدارس فوتبال آلمان به آن توجه شود و انقدر روی نظم، دیسیپلین و کار گروهی تاکید نشود که خلاقیت و استعداد فردی به کل کور بشود و شاهد اینهمه هدر رفتن موقعیت تک به تک باشیم. یادمان باشد دیگر لقب آلمان هم "مانشافت" به معنی تیم نیست. پس می شود در کنار نظم و کار گروهی، اجازه رشد استعداد را داد. تماشاگران هم به قول لوا انقدر روی نتیجه متمرکز نباشند و حرکات تکنیکی و نمایشی را هم تحویل بگیرند. آلمان رکورد دار حضور در نیمه نهایی (13 بار) و فینال (8 بار) است. ولی در کنار آن رکورد دار منفی در زمینه واگذاری فینال (4 بار) هم هست. مطمئنا اگر به تکنیک هم به اندازه تاکتیک و نظم توجه می شد تعداد فینال های واگذاری و تک به تک های هدر رفته کمتر می شد و آلمان در بام فوتبال دنیا بالا تر از برزیل قرار می گرفت. ولی اکنون نه تنها امثال نیمار و رونالدو برزیلی در نوک حمله آلمان مشاهده نمی شود که حتی مشابه گرد مولر، کلوزه و کلینزمن هم در تیم ملی آلمان یافت نمی شود و با این اوضاع نمی توان فقط قهرمانی را از فلیک پذیرفت. به نظرم حد اقل نتیجه قابل قبول برای فلیک و تیمش با توجه به بضاعت تیم حضور در یکچهارم است. آنجا چندین تیم قدرتمند و همتراز آلمان حضور دارند و کوچکترین جزئیات و البته چاشنی شانس می توانند رقم زننده نتایج یکچهارم، نیمه نهایی و فینال باشند. امیدواریم 27 آذر باد به پرچم هوادارن آلمان بوزد و فلیک را مدال بر گردن روی دست بازیکنان و کادر فنی در حال پرتاب به هوا مشاهده کنیم.