جِیسون جَکسیه بار برای یه جلسه ای رفته بودم به یه کارخونه تولیدی به محض ورودم دیدم رئیس کارخونه یکی از کارگرارو اخراج کرد. کارگره هم میگفت "خب به درک یکی دو روز میرم مسافرت بعدش میرم سر یه کار دیگه". بعد از جلسه تقریبا سه چهار ساعتی طول کشید داشتم برمیگشتم دیدم کارگره داره گریه میکنه به سرکارگر میگه برو وساطت کن برگردم غلط کردم.
الان این دروازبانه هم حکایتش همینه دیده نه خبری نیست باید بچسبه به دروازبانیش