پیش از این به چشم خود دیدهام دیوار پر عظمت بابل را که گذرگاه ارابههاست، و مجسمه زئوس را در کرانهی آلفئوس و کولزوس خورشید را، اُبهت اهرام سر به آسمان سائیده و آرامگاه پرشکوه مازولوس را. و آنزمان نظاره میکردم خانهٔ آرتمیس را که بنا شده بر ابرها، نبوغ آن همه اعجاز در نظرم رنگ باخت و با خود اندیشیدم: پس از المپ، خورشید چیزی به این عظمت ندیده است، هرگز..."
بیایید هم پای آنیپاتروس شویم.. شاعر و هنرمند اهل صیدا. مسافر شمال تا کرانههای جنوبی و غربی مدیترانه. سرایندهی اشعاری در وصف آنچه امروز به نام عجایب هفتگانه میشناسیم... و ما... گزارشی از عجایب هفتگانهای که به چشم خود دیدهایم... 7 گل آنفیلد... قدم به قدم... 1-0، برد 1-0 سال 2013 برابر من یونایتد. در آنفیلد. 2-0. سال 1979. 3، 4، .... 7... به دنیای 7 شگفتانگیز در آنفیلد خوش آمدید.
|
ماموریت پیرمرد به پایان رسیده. آن لعنتیها از آن بالا به زیر کشیده شدند و منچستریونایتد با 20 قهرمانی در قله ایستاده. به راحتی میتوان تصور کرد که با وداع سر الکس فرگوسن، خوشحالترین مردم دنیا چه کسانی هستند.... و اگر به دنبال چیزهای بهتری زیر آفتاب روز اول سپتامبر 2013 در آنفیلد میگردید.... وین رونی غایب است و دیوید مویز نخستین دربی شمالغرب برابر لیورپولیها را تجربه میکند . کاپیتان جرارد این را بهتر از هر کس دیگری میداند:
"ماندن وین در الدترافورد؟ رک و واضح میگویم که بله این خبر بدی برای ماست. من میدانم که او چقدر خوب است...."
سه دقیقه از اولین بازی بدون فرگی در آنفیلد کافیست که دروازه فرو بریزد. سه دقیقه پس از آن جشن باشکوه تولد 100 سالگی بیل شنکلی. با ضربهی استاریج از پنج قدمی دروازه. با روشن شدن جرقههای امید بازگشت به پرچ لعنتی در جایگاه کاپ.... ادامهی بازی چیزهای دیگری برای لذت بردن دارد: قرار گرفتن لب زیرین کاپیتان جرارد زیر دندانهای بالایی مشخص میکند که چه کلماتی بین او و فنپرسی رد و بدل میشود.... لیورپول به صدر جدول میرود، خط دفاع نمایشی درخشان دارد و ... بیخیال اینها. لیورپول 1، من یونایتد 0...
1-0... چه چیز لذتبخشتر از گلزنی یک مهاجم تازهوارد در اولین دربی شمالغرب. چه چیز بهتر از پایین آوردن قهرمانان هفتهی قبل ومبلی از آسمان با گلی چشمنواز. با ضربهای قوس دار. از میان سه مدافع.... 1-0... کودی گاکپو.
پنجاهمین بازی تاریخ لیورپول و من یونایتد در آنفیلد. فصل 1978/79. باب پیزلی در بهترین روزهای خود غافلگیر میشود. حذف در دور اول جام باشگاههای اروپا برابر ناتینگهام فارست. برابر کلاف. حذف در لیگ کاپ. برابر شفیلد. حذف برابر من یونایتد. در اف ای کاپ... 10 روز بعد از بازی نیمهنهای اف ای کاپ بار دیگر من یونایتد و لیورپول به مصاف هم میروند. این بار در لیگ و اینبار در آنفیلد. گل اول لیورپولیها یک گل خاص در تاریخ نبردهای دو تیم است. شلیک کنی دالگلیش به دروازهی بیلی دروازهبان من یونایتد. تنها گل شاه کنی به من یونایتد در آنفیلد. گل دوم فیل نیل، به معنای تکمیل انتقام بازی نیمهنهای جام حذفی است. و به معنای سیزدهمین بازی پیاپی بدون شکست و در پایان فصل... مگر میشود باب بزرگ فصلی را بدون جام تمام کند؟ آنهم با شکست 2-0 حریف قدیمی....
فابینیوی تنبل. هندرسن پیر... در برابر جایگاه کاپ و در روز دربی بزرگ هر کسی به دنبال رهایی از تیغ انتقادات است. فابینیو، شنیهای تانک را برابر کازمیرو به حرکت در آورده. داروین میجنگد. صلاح... الیوت.... داروین... 2-0. شب بدی نیست. به سر کنی دالگلیش روی سکوها سلام کنید... یک روز بعد از تولد...
حتی در قابهای سیاه و سفید هم میتوان موج بی پایان کاپ را در آن روز تماشا کرد. و به سر و صدای طرفداران گوش داد. شش بازی مانده تا پایان فصل 1963/64. لیورپول صدرنشین برابر من یونایتد. بیل شنکلی برابر مت بازبی. 52 هزار نفر در آنفیلد و ده ها هزار نفر پشت درهای بسته. ایان کالاهان پس از 5 دقیقه توپ برگشتی ران یتس را وارد دروازهی هری گِرگ میکند و دقایقی بعد ارو اسمیت جوان. 2-0. ارو اسمیت 3-0. این بار با نبوغ راجر هانت.... پس از بازی و در میان سر و صدایی شبیه غرش هواپیما، بازبی به سراغ شنکر میرود:
- تو، با این شور و اشتیاقت از آنها هم بدتر هستی...
- اینطور نگو مت. من هم یکی مثل آنها هستم...
- تو راست میگی بیل. اما صدایشان را میشنوی؟ تو به آنها اعتبار بخشیدی و حالا جزئی از آنها هستی.
ومت بازبی در حالیکه دستها را روی گوش خود گذاشته به تونل میرود. در روز برد 3-0 لیورپول در آنفیلد و برداشتن گام بعدی به سوی اولین قهرمانی لیگ با بیل شنکلی...
سومی... این لیورپول است. لیورپول یورگن کلاپ. همان تیمی که بی محابا به سوی دروازهی حریف حمله میکند. ضدحملهها، شبیه شعلههای آتشِ دمیده زیر آن ترسناک است. و سوزان. لیساندرو برابر صلاح محو میشود... زمین میخورد. دو بار. مدافع قهرمان جهان. گاکپو در یک قدمی جایگاه کاپ. از کنار دستان دخیا... انگار در آنفیلد خبرهاییست...
با وجود پایان رویای شیرین سرخ رنگ دههی 80 در مرسی ساید، هنوز هم چیزهایی در اینجا زنده مانده. در سال 1990. در روزهایی که کنی دالگلیش، از روی نیمکت تیم را هدایت میکند. برابر هموطن خود. همشهری خود. برابر مردی تازهوارد روی نیمکت من یونایتد که به دنبال دستاویزی برای بقا میگردد. الکس فرگوسن با گری پالیستر و استیو بروس ستونهای خط دفاعی را بنا کرده. با این وجود هنوز هم نسیمی از روزگار خوش دههی 80 در آنفیلد میوزد. ایان راش به لیورپول بازگشته و پیتر بردزلی در کنار جان بارنز خط حملهای به قدرتمند ساخته. بردزلی، مرد اول بازی است. با هت تریکی دلچسب. در کنار تک گل جان بارنز. برد 4-0 برابر من یونایتد فرگی را یک قدم دیگر به سقوط نزدیک تر میکند.... مردی که قول داده بود آن لعنتیها را پایین بکشد...
با آن کلاه مشکی لبه دار، روی سکوها هیچکس دوست ندارد اخم فرگی را ببیند اما... یک نفر اما باید تکلیف توپ سرگردان را باید روشن کند....تماشای شلیک بی قید و بند و پرواز رهای ضربهی پای چپ ویرانگر صلاح طعم شیرینی دارد. 4 گل فصل قبل. خاطرات خوش رویای 4 گانه در فصل قبل... گای موبری گزارشگر بی بی سی زیرکانه میگوید:
"صلاح به رکورد رابی فاولر میرسد و این هنوز ادامه دارد... "
در روزگاری که هنوز بازی من یونایتد- لیورپول دربی پر افتخارترین باشگاههای انگلیسی نیست و دشمنی میان دو تیم فط یک رقابت محلی است، بازیکنی به نام دیک فورشاو نام خود را در کتابها و مقالات و آمار و ارقام سالیان بعد جاودانه میکند. در سال 1925. در روزی که جایگاه کاپ سالها پیش از دوران شنکز و باب و فاگن و دالگلیش لبالب از تماشاگران سرخ است. در روزی که لیورپول اکو از نمایش درخشان مهاجمان لیوپولی گزارش میدهد و تواناییهای فردی بازیکنان من یونایتد... در روزی که دیک فورشاو، مهاجم لیورپول و به قول طرفداران "پسری از روستا" نسخهی من یونایتد را میپیچد. هت تریک فورشاو و دو گل دیگر. 5-0. نتیجهای که تا سالها بهترین برد در رقابت دسته اول میان دو تیم باقی میماند... در واقع تا همین دیشب!
تا ارسال کاپیتان هندو. تا پرواز دوبارهی داروین... روح لاتینی در آنفیلد به پرواز درآمده. گل پنجم. یورگن خیالش از برد راحت شده و تن هاگ هافبکهای دفاعی را بیرون میکشد...
ششمی دنیای دیگریست. دنیایی بی تکرار. لیورپول تنها یک بار با اختلاف شش گل من یونایتد را شکست داده. در واقع نیوتون هیت را. در دسته دوم. بازی که پس از تیر خلاص کشندهی صلاح در بازی دیشب از زیر خاک بیرون میآید. اهالی آمار و ارقام با یک چشم دنبال یافتن کاغذها و اسناد خاک خوردهی آن بازی یکصد و بیست و هشت سال قبل میگردند. و با چشمی دیگر در حال تماشای اندام موزون رکورددار جدید گلزنی در آنفیلد... پادشاهان مصری اینطور اندام قدرتمند خود را به رخ دشمن میکشند...
سفر آنیپاتروس پس از تماشای اهرام غول آسا، مجسمهها و باغها و بناهای بزرگ و پر زرق و برق، سرانجام جایی کنار دریا به پایان میرسد. همان جایی که در دل شب کورسویی از نور تا فرسنگها را روشن خواهد کرد. در کنار فانوس دریایی اسکندریه... و سفر خوش شب قبل آنفیلد با کسی به پایان میرسد که همین یک هفته قبل سر خط اخبار ناامید کننده در مرسی ساید بود... بابی فرمینو. نوک پیکان آن سه مهاجم جادویی عصر کلاپ قرار، است در تابستان آنفیلد را ترک کند. تیترها، تاریکی را به قلب طرفداران میآورد: "پایان یک دوران" ویرانی آن مثلث"... برای بابی همان یک پاس از صلاح کافیست. همان چرخش فریبنده. همان نور درخشنده در قلب طرفداران... همانهای که شنکز یکی از آنها بود. و یورگن... نگاهش کن... چه چیز زیباتر از چشم دوختن یورگن کلاپ به جشن دیوانهوار طرفداران در آنفیلد... همان مسافران 7 شگفت انگیز در مرسی ساید