اگر زمانی جانلوکا دی مارتزیو سلطان نقل و انتقالات به شمار میرفت، حالا فابریتزیو رومانو گویی از پشت دیوارها، دیدارهای پنهانی و تماسهای مخفیانه را میبیند و میشنود. وقتی او خبر اخراج شبانه یولیان ناگلزمان را توییت کرد، نه تنها سرمربی ۳۵ ساله شوکه شد بلکه هواداران تندرو و متعصب بایرن هم چنین اتفاقی را در این مقطع از فصل به سختی باور کردند.
طرفداری| رکورد صددرصد پیروزی در لیگ قهرمانان و اختلاف تنها یک امتیاز با دورتموند صدرنشین در بوندسلیگا، در حالی که هنوز 9 هفته تا پایان فصل باقی مانده، هر منتقدی را مجاب به صبر و حتی تمجید از ناگلزمان میکرد ولی سرمربی آلمانی بایرن مونیخ، وجه تشابهی با سرمربی کروات پیشین تیم ملی ایران داشت که مدیران قهرمان 6 دوره اروپا و مدافع 10 دوره قهرمانی بوندسیگا را واداشت یکی از سختترین تصمیمات دوران حرفهای این باشگاه را بگیرند: پیروزیهایی خالی از اقتدار.
بایرنِ ناگلزمان در فصل جاری لیگ قهرمانان پاری سن ژرمن را حذف کرد، بارسلونا را شکست داد، اینتر میلان را هم مغلوب کرد و حتی یک گل در ۶ بازی رفت و برگشت نخورد. با احترام به هوش و تاکتیکهای ناگلزمان، باید در نظر گرفت او با چه پیاسجی، بارسا و اینتری روبهرو شده است. پاری سن ژرمن درگیر بحرانهای شدید داخلی است و حتی در خانه با حضور ثابت لیونل مسی، کیلیان امباپه و دیگر ستارهها به رن رده پنجمی در جدول میبازد.
بارسای ژاوی هرچند صدرنشین لالیگاست اما هیچ شباهتی به بارسلونای ترسناک پپ گواردیولا و لوییز انریکه ندارد و رکورد پیروزیهای اقتصادی یک بر صفر را شکسته است. اینتر هم در سری آ فاصله طعنهآمیز 21 امتیازی با ناپولی دارد و هواداران نراتزوری از جدایی سیمونه اینزاگی استقبال میکنند.
چنین شرایطی برای دراگان اسکوچیچ در ایران نیز حاکم بود. به شخصه منتقد همیشگی کارلوس کیروش بودم و باور داشتم نه او مربی شماره یک با روحیهای برنده است و نه ساختار آشفته و آفتزده فوتبال ایران توانایی بهرهکشی از دانش دستیار سر الکس و فرگوسن و سازنده نسل طلایی پرتغال را دارد. بعد از فاجعه ویلموتس، برای فدراسیون بی سر و سامان با خزانه خالی، هیچ گزینه بهتری از اسکوچیچ در دسترس نبود اما او نیز پشت آمارهای درخشان پنهان شد.
18 بازی، 15 برد، یک تساوی و تنها دو باخت کنار 40 گل زده و فقط هشت گل خورده، آماری خیره کننده به شمار میرود اما وقتی به عملکرد تیم تحت هدایت او برابر حریفان سختتری مانند کره جنوبی و الجزایر نگاه میکنیم، علاوه بر باخت، شاخصههای دیگری نیز به چشم میآید که نشان میدهد باید او را فراتر از آمارها قضاوت کرد. البته هیچ بازیکنی حق ندارد شکایت مربی را پیش معاون رییس جمهور ببرد ولی نه اسکوچیچ کاریزمای کنترل رختکن ستارههای مدعی را داشت و نه بردهای متوالی او بوی اقتدار میدادند. نکته مهم اینجاست که مدیران فدراسیون فوتبال باید خیلی زودتر تصمیم به تغییر میگرفتند، نه دو ماه مانده به جام جهانی؛ آن هم نه کیروش.
شاید توماس توخل در قامت سرمربی جدید بایرن مونیخ در مرحله یکچهارم نهایی لیگ قهرمانان اروپا مقابل منچستر سیتی شکست سنگینی بخورد و در پایان فصل بوندسلیگا پایینتر از دورتموند بایستد اما مدیران بایرن فقط جام نمیخواهند بلکه میخواهند ترس به جان حریفان بیندازند، مانند زمان یوپ هاینکس که حضور زوج روبری (آرین روبن و فرانک ریبری) کافی بود تا رقبا گاهی از پیش باخته به زمین بروند. بایرن هاینکس و حتی فلیک هم میبردند، هم کوبنده ظاهر میشدند و هم ترسناک بودند.
بهترین نمونه برای قهرمان بیاقتدار، رئال مادریدِ کارلو آنچلوتی است. کهکشانیها سال گذشته دبل کرده، لالیگا و لیگ قهرمانان را به دست آورده و اگر خوششانس بودند، میتوانستند آرزوی دیرینه هواداران خود را برآورده کرده و با کسب سهگانه تنها جای خالی ویترین افتخارات پرافتخارترین تیم اروپا را پر کنند اما متعصبترین مادریدیستا هم به معجزه باور دارد و میداند اگر هزار بار دیگر مقابل سیتی، پیاسچی و چلسی قرار بگیرند، بعید است دست پر از زمین خارج شوند.
در تمام بازیها حریف از مادریدیها در آمارها سرتر بود و به همین دلیل فلورنتینو پرز رییس باشگاه رئال با وجود ثبت چهاردهمین قهرمانی اروپایی به دنبال جایگزین کارلتو است. اتفاقا توخل جزو گزینههای اصلی او به شمار میرفت و حالا شاید یولیان ناگلزمان از مونیخ راهی مادرید شود.
در حال حاضر منچستر سیتی را میتوان ترسناکترین تیم اروپا قلمداد کرد. ارلینگ هالند غول نروژی رکوردها را یکی پس از دیگری میشکند و البته مربیان حریف نمیدانند با کوین دی بروینه، ریاض محرز و فیل فودن باید چه کنند؛ یا ناپولی جذاب لوچانو اسپالتی که 30 بازی از 35 دیدار خود را برده و 23 پیروزی با اختلاف حداقل دو گل به دست آورده؛ آماری که حتی تحسین گواردیولا را به دنبال داشت و او صدرنشین سری آ را بهترین تیم حال حاضر اروپا دانست.
درست یا غلط، الیور کان و حسن صالح حمیدزیچ، ستارههای دیروز و مدیران امروز بایرن مونیخ ترجیح دادند تیغ را روی دمل چرکینی بکشند که خال هندویی گوشه لب تیم ناگلزمان به نظر میآمد. آنها مصلحت تیم را بر منافع شخصی ترجیح دادند یا دیکتاتورهایی بودند که ناگلزمان را قربانی کردند؟ تاریخ نشان خواهد داد اما همان تاریخ ثابت کرده دیکتاتورها در نهایت محکوم به سقوط هستند، حتی اگر رویای سهگانه داشته باشند!