اختصاصی طرفداری - همان طور که انتظار می رفت، جدال منچسترسیتی و بایرن مونیخ در حضور دو تن از بهترین سرمربیان فوتبال مدرن، به محلی برای زورآزمایی فنی و تاکتیکی تبدیل شده بود.
البته پیش از بازی مشخص بود که پپ گواردیولا دست بالا را در این جدال فنی پیش رو دارد چرا که بایرن مونیخ سرمربی خود را از دست داده بود و سرمربی جدید نیز زمان زیادی را در اختیار نداشت تا بتواند کار فنی قابل ملاحظه ای را در تیم آغاز کند. با این حال نحوه برتری پپ گواردیولا در این دیدار، به قدری جذاب، فنی و تاکتیکی بود که بار دیگر به همگان ثابت شد چرا از او به عنوان نابغه اصلی فوتبال مدرن نام برده می شود.
در این یادداشت به طور ویژه و مفصل به رویکرد فنی پپ گواردیولا خواهم پرداخت و ضمن بررسی تاکتیک های او با و بدون توپ، از این خواهم گفت که سرمربی اسپانیایی چگونه یکی از اصلی ترین نقاط ضعف خود را نیز در این دیدار پوشش داد تا باز هم نشان دهد تا چه اندازه علاقه مند است با اضافه کردن پارامتر انعطاف پذیری به رویکردهای فنی اش، تیمش را در جدال های بزرگ نیز موفق از زمین حارج کند.
خیلی سریع وارد بحث فنی می شوم. ابتدا به بررسی رویکرد پپ گورادیولا همراه با توپ در دیدار مقابل بایرن مونیخ می پردازم. همان طور که پیش از این نیز بارها توضیح داده ام (اینجا و اینجا) پپ گواردیولا همراه با توپ اصول مشخصی را دنبال می کند و هیچ گاه نیز از این اصول خارج نمی شود. سرمربی اسپانیایی در این دیدار نیز جان استونز را یک نيم خط به جلو آورد تا او کنار رودری قرار گیرد و تیم همراه با توپ با آرایش 5-2-3 در زمین بایرن مونیخ کار کند. مسئله فنی مهم پنج بازیکن خط جلو هستند که هر یک فضای مشخصی از زمین مسابقه را به خود اختصاص داده اند و به طور هماهنگ با یکدیگر در حال انجام کنش های تهاجمی در این فضاها هستند.
به تصویر زیر دقت کنید که از گروه فنی Betweentheposts استخراج کرده ام. تصویری که می بینید ما در دوره های مربی گری و آنالیز از آن تحت عنوان «PASSMAP» و یا «Passing Network» نام می بریم. در یادداشت های گذشته نیز در مورد «PASSMAP» صحبت کرده ام (اینجا). به طور خلاصه «PASSMAP» نقشه ای است که مشخص می کند تیم همراه با توپ چه وضعیتی در طول 90 دقیقه داشته و هر بازیکن به طور میانگین چه عملکردی داشته است. در مورد تصویر زیر می توان ساعت ها بحث فنی کرد. نکاتی که در زیر به آن اشاره می کنم به خوبی می تواند این نقشه مهم را برای شما روشن کند و تصویر صحیحی از ایده های فنی پپ گواردیولا همراه با توپ به شما ارائه دهد:
1 - نکته اول همان طور که در شروع به آن اشاره کردم، جان استونز است. وقتی شما یک سرمربی دارای ایده فنی و دارای تیم فنی باشید، می توانید به خوبی بازیکنانتان، توانایی فنیشان و خصوصیتشان را بشناسید و از آن ها به بهترین شکل ممکن در راستای اهداف فنی تیم بازی بگیرید. جان استونز همان طور که می بینید نقش بسیار مهمی در بازی سازی سیتی از عقب زمین عهده دار بود. او یک نيم خط جلوتر آمده بود و نقش مرتبط کننده سه مدافع سیتی به خط میانی تیم را به عهده داشت. در عین حال مدافع انگلیسی به خوبی نیز توانست از توانایی هایش در ارسال پاس های رو به جلو استفاده کند. همان طور که می بینید او بیش ترین «Progressive Pass» را در این دیدار به نام خود ثبت کرد. این داده فنی پیشرفته به پاس های اطلاق می شود که حداقل 5 یارد طول داشته باشد (4.57 متر) و حداقل 25 درصد از مسافت باقی مانده تا دروازه حریف را طی کند. پاس هایی که هم می تواند تیم را از زیر فشار و پرس حریف خارج کند و در عین حال به شکل قابل توجهی نیز تیم را به دروازه حریف برساند. این هنر سرمربی است که بازیکنش را می شناسد، پست و نقشش را تغییر می دهد و بهترین عملکرد را نیز از بازیکن مورد نظر درون زمین مسابقه می گیرد.
2 - به نقش فوق العاده مهم روبن دیاز و ناتان آکه نیز به عنوان دو مدافع میانی در خط دفاع سه نفره سیتی دقت کنید. مدافعان مدرنی که به کل وظایف و نقش مدافعان را درون زمین مسابقه باز تعریف کرده اند. زمانی که آکه به سیتی پیوست، بسیاری از هواداران فوتبال از ضعف های بزرگ این بازیکن در پارامترهای تدافعی و یا قد کوتاهش صحبت می کردند اما در فوتبال مدرن، این چیزها معنای خاصی ندارد. نگاه کنید که چگونه این مدافع میانی کوتاه قامت، تبدیل به مرد اصلی سیتی حین مالکیت توپ شده (Most Centrality). به این معنی که او نبض بازی سیتی را حین مالکیت توپ عهده دار بوده و از عقب زمین بارها و بارها در به گردش درآوردن توپ دخالت مثبت داشته. همچنین می بینیم که در شرایطی مشابه، روبن دیاز به عنوان یک مدافع میانی بیش ترین پاس را در طول دیدار مقابل بایرن مونیخ ارسال کرده. دو مسئله ای که در کنار هم تعریف مدافع میانی مدرن را ارائه می دهد و پپ گواردیولا نیز امضای خود را در خصوص این مدافعان دارد.
3 - به پنج بازیکن خط جلو سیتی دقت کنید که هر یک فضای مشخصی از زمین بایرن مونیخ را به خود اختصاص داده اند. سیستم 5-3-2 یا 5-2-3 و همان هرم معروف. برناردو سیلوا کناره سمت راست، کوین دی بروین «Half space» (توضیح مفصل فنی) سمت راست، ارلینگ هالند منطقه 14، ایلکای گوندوعان «Half space» سمت چپ و در نهایت جک گریلیش کناره سمت چپ. حمله با پنج بازیکن که هر یک فضای مشخصی را دارند، از حضور یکدیگر در فضایی مشخص آگاه هستند و به طور هماهنگ به سمت دروازه حریف در این فضاها هجوم می برند. الگویی مشخص از پپ گواردیولا که مدت هاست در حال جواب دادن است و تیمی نتوانسته در بلند مدت، راهی برای کنترل آن پیدا کند.
اما نکته هیجان انگیزتر مربوط به رویکرد پپ گواردیولا بدون توپ می شود. جایی که او در دو نیمه، دو رویکرد و برنامه متفاوت را جهت پرسینگ حریف از بالای زمین تعریف کرد و موفق شد در نیمه دوم به طور کاربردی نتیجه پرسینگ تیمش از بالای زمین را برداشت کند. گواردیولا در نیمه اول با آرایش 2-4 تیمش را جهت پرسینگ بایرن مونیخ روانه میدان کرد. مطابق تصویر زیر می بینید که کوین دی بروین و ارلینگ هالند در راس حضور داشتند و تلاش کردند تا مانع از پیش روی بازی سازی بایرن مونیخ از عقب زمین در کانال های مرکزی شوند. در خط دوم نیز چهار بازیکن حضور داشتند. گریلیش و برناردو در کناره ها مدافعان کناری بایرن را زیر نظر داشتند و گوندوعان در کنار رودری، دو هافبک میانی بایرن را تحت کنترل قرار داده بودند. پرسینگ سیتی در نیمه اول گرچه موفق شد تا حد قابل توجهی بایرن مونیخ را در عقب زمین دچار مشکل کند، اما جهت ضربه زدن به این تیم چندان کاربردی نبود.
در نیمه دوم گواردیولا شکل پرسینگ تیمش را تغییر داد. نابغه اسپانیایی به دنبال گل های بعدی بود و پرسینگ از بالا می توانست نقش بسیار مهمی برای رسیدن به گل دوم داشته باشد. سیتی در نیمه دوم با آرایش 4-2 از بالای زمین مطابق تصویر زیر پرس می کرد. این بار چهار بازیکن در راس حضور داشتند. هالند و دی بروین باز هم در مرکز بودند و این بار گریلیش و برناردو شکل تهاجمی تری به خود گرفته بودند و به طور مستقیم به خط اول بازیسازی بایرن حمله ور می شدند. این پرس چگونه شکل می گرفت؟ گریلیش و برناردو در دو سمت دو مدافع کناری بایرن را در «Cover Shadow»(توضیح مفصل فنی) خود حفظ می کردند تا مانع از ارسال پاس ساده به این دو بازیکن شوند و سپس به دو مدافع میانی بایرن و یا دروازه بان این تیم حمله ور می شدند. مسئله ای که به کل توانست بازی را به نفع سیتی تغییر دهد.
نمونه اصلی نیز گل دوم سیتی بود. جایی که گریلیش به خوبی توانست مطابق الگوی توضیح داده شده و تصویر بالا، مسیر پاس اوپامکانو به پاوارد را سد کند و سپس به شکلی تهاجمی به سوی او حمله ور شود. گریلیش توپ را از اوپاماکانو در بالای زمین پس می گیرد و خیلی سریع در کمتر از چند ثانیه سیتی موفق می شود گل دوم و ضربه کاری را به بایرن مونیخ وارد کند. تغییر تاکتیک استثنایی گواردیولا در نحوه پرسینگ تیمش که این بار بر خلاف نیمه اول علاوه بر خنثی سازی بازی سازی حریف از عقب زمین توانست موجب بازپس گیری توپ و خلق موقعیت خطرناک نیز شود.
پپ گواردیولا به خوبی توانست در این دیدار نفشه های متفاوتی را از خود نشان دهد. مسئله ای که در سال های گذشته بارها به علت عدم وجود آن مورد انتقاد قرار می گرفت. نابغه اسپانیایی در هر فصل مسئله جدیدی برای رو کردن دارد و فوتبال تیمش و افکار خودش را می تواند ارتقاء دهد. منچسترسیتیِ پپ گواردیولا با اختلاف همچنان باکیفیت ترین، پویاترین و قدرتمندترین تیم دنیای فوتبال است حتی اگر هیچ گاه موفق به کسب تورنمنتی حذفی همچون لیگ قهرمانان اروپا نشود.