عمو ژان والژانکاش اسمت باران بود
اونوقت مردم همراه من برای اومدنت
روبه درگاه خدا دست به دعا میشدن
اگر روزی باران باشه و تو نباشی
تو جای من باشی چیکار میکنی
خب تو میتونی گریه نکنی
غصه نخوری و آه نکشی
اگه باران باشه و تو نباشی چیکار کنم
کیو بغل کنم
کی زیر باران برام چتر بگیره؟
کی دستامو بگیره مثل قدیما؟
از اون روز که نیستی باران نمیباره
مدتیه چشم به راهم که بیای اما نیستی
قلبم برای یه لحظه دیدنت در اومد و نیستی
میترسم باران هم بیاد و تو نباشی
اگر روزی باران باشه و تو نباشی
تو جای من باشی چیکار میکنی
خب تو میتونی گریه نکنی
غصه نخوری و آه نکشی
اگه باران باشه و تو نباشی چیکار کنم؟
کیو بغل کنم
کی زیر باران برام چتر بگیره؟
کی دستامو بگیره مثل قدیما؟
اینو نوشته بود تو سایت