زبان نیا هندوایرانی (به انگلیسی: Proto-Indo-Iranian language) که برخی آن را «زبان آریایی» نیز نامیدهاند زبان گروهی از مهاجران هندو اروپایی بود که در حدود هزاره ۳ ق. م از هم نژادان خویش جدا شدند و در دشتهای آسیای مرکزی رحل افکندند.
تاریخچه
آریاییها در اوایل هزاره ۲ ق. م به دو گروه بزرگ «هندوآریایی» و «ایرانی» تقسیم شدند. دستهای از هندو آریاییها خود را به آسیای صغیر و شمال میانرودان رساندند و با هوریان درآمیختند. وجود واژههای هندو آریایی و اسامی خاص هندو آریایی در کتیبههای میخی میتانی (متعلق به ۱۷۰۰ تا ۱۴۰۰ ق. م) نشان میدهد که هندو آریاییها در آن هنگام در بینالنهرین مردمی شناخته شده بودند و حتی در میان طبقات حاکم میز راه یافته بودند. در عهدنامهای از حدود ۱ت ۴۰۰ پ. م میان شوپیلولیومس، شاه هیتی و متیوزه یا کورتیوزه، شاه میتانی که در بغازکوی ترکیه یافت شدهاست، پادشاه میتانی به خدایانی هوری سوگند میخورد و چند نام خدای هندو آریایی را نام میبرد: میتره miitra، وَرونه aruna, indara ایندره، ناسَتیه nassattiya. نیز در متنی هیتی دربارهٔ پروش است و ارابه رانی به قلم شخصی به نام کیکولی که آن نیز در بغازکوی یافت شده، چند عدد هندو آریایی دیده میشود: یک aika، سه tri,tera,ticra، پنج panza، نه na,nawa. به علاوه، در متنی هوری از یورگان تپه (جنوب غربی کرکوک) کلماتی برای رنگ اسب به کار رفتهاست که اهل هندو آریایی دارد: babru (خرمایی)، parita (خاکستری). از سوی دیگر، در الواح گلی به خط میخی بابلی که در العمارنه مصر یافت شده، از حکمرانانی با نامهای هندو آریایی نام برده شدهاست (مثل artamanya) که در اواسط هزاره ۲ ق. م در سوریه حکومت میکردند. کاسیها نیز در ۱۷۶۰ ق. م بابل را فتح کردند، خورشید را šuriaš مینامیدند که واژهای هندوآریای است.
در گذشتههای بسیار دور آریایی زبانها تماسهایی با بالتها، داکیهای-میسیهایها و اقوام فینو-اوگری داشتند. برای مثال واژههای orya (برده) و mete (عسل) در فینو-اوگری آغازین دخیل از آریایی آغازین است. درخشانی حضور گروهی از آریاییها را در بینالنهرین به هزارههای ۳و۴ ق. م به پیش از زمان سومریان، میرساند. به اعتقاد او، برخی از جاینامهای نژادی در زبان سومری دخیل از آریایی است، مثلاً urudu در سومری (به معنی «مس»)، بازمانده rudhra آریایی (به معنی «سرخ») است.
کشفیات اخیر زبانشناختی وجود دسته دیگری از هندو اروپایی را در شمال دریای سیاه و در میان قبایل ایرانی تنبار اسکیتی تأیید میکن. پیشتر همه واژههای آریایی آن منطقه را - که غالباً در منابع یونانی یافت میشود - واژههای اسکیتی و در نتیجه ایرانی میپنداشتند. اما اکنون روشن شدهاست که برخی آن واژه را نمیتوان ایرانی دانست و باید هندو اروپایی بهشمار آورد. مثل mesple (بدر، قرص کامل ماه؛ سنسکریت: mās، یعنی ماه؛ sinu یعنی رود تنائیس، رود دُن؛ سنسکریت: sindhu (رود، رود سند).
با این همه، هسته اصلی هندوآریاییها در فاصل سالهای ۱۷۰۰ و ۱۲۰۰ پ م با گذر از رشته کوههای هندوکش در شمال افغانستان کنونی به شمال غرب هند (پنجاب و نواحی مجاور آن) رفتند و سپس به تدریج مناطق شرقی و جنوبی شبه قاره هند را نیز به تصرف خود درآوردند.
جدایی اقوام ایرانی از هم نژادان آریاییشان در اواخر هزاره دوم و اوایل هزاره نخست پ. م صورت گرفت. دربارهٔ مهاجرت ایرانیان غربی (مادها و پارسها) دو نظریه وجود دارد: برخی بر این باورند که آنان نخست به سوی شمال رفتند، دریای خزر را دور زدند و آنگاه با گذر از ارتفاعات قفقاز از طریق ارمنستان کنونی به مناطق غربی ایران کنونی گام نهادند. نظریه دوم این است که مادها و پارسها از شمال شرقی ایران کنونی گذر کردند، دشت کویر را درنوردیدند و سپ در دامنههای غربی رشته کوه زاگرس متوقف شدند. از سوی دیگر، ایرانیان شرقی همچنان در آسیای مرکزی باقیماندند و فقط دستههایی از آنان به مناطق جنوبی تر مانند مرو و هرات، مهاجرت کردند. نام قبایل ایرانی نخستین بار در الواح آشوری آمدهاست. شلمنصر (شلمانزر) سوم (۸۵۸–۸۲۴ پ. م) به هنگام شرح نبردهایش در دامنه زاگرس در ۸۴۳ پ. م از سرزمین پرسوئه نام میبرد. پس از آن واژههای پرسوئَش، پرسومش (پارسها) و مَدَی (مادها) نیز در الواح آشوری دیده میشود. در این الواح حتی نام خدای بزرگ ایرانیان به صورت اَسَرَ مَزش آمدهاست. در آن هنگام پارسها در غرب و جنوب غربی دریاچه ارومیه و مادها در جنوب شرق آن، در نزدیکی همدان کنونی، میزیستند. سرانجام پارسها در نتیجه فشارهای آشوریان، اورارتوییان یا اقوام دیگر ناچار به سرازیری به سمت جنوب شدند و در فارس کنونی سکنی گزیدند.
بر پایه شواهد موجود، زبان آریایی آغازین نخست به دو شاخه نورستانی آغازین و هندوایرانی آغازین تقسیم شد. زبان نورستانی آغازین مادر همه زبانهای نورستانی که در نورستان در کوهستانهای شمال شرقی افغانستان رواج دارد و شاخهای مستقل بهشمار میرود. پیشتر زبانهای نورستانی اصلاً ایرانی میپنداشتند که به سبب مجاورت درازمدت با زبانهای هندی تأثیرهایی از آنها پذیرفتهاند. برخی هم به خطا زبانهای نورستانی را شاخهای از زبانهای هندی بهشمار آوردهاند. نورستان را پیش از گرویدن ساکنینش به اسلام، کافرستان مینامیدند. از اینرو در برخی از منابع کهن، زبانهای نورستانی را زبانهای کافری نامیدهاند. مهمترین زبانهای نورستانی، آشکون، پرسَون، ترِگَمی، زِمییَکی، کَتی، وایگَلی و وَمای است.
زبان هندوایرانی آغازین را مادر همه زبانهای ایرانی، هندوآریایی (هندوآریایی میتانی، هندوآریایی دریای سیاه، هندی) و دَردی بهشمار میآوردند. مهمترین زبانهای دردی از شاخه شرقی: پهَلوره، سَوی، شینه، کشمیری و زبانها و گویشهای کوهستانی و از شاخه مرکزی: پَشای، تیرَهی، شومَشتی، کَتَرکَلی، کَلَشه، کهُور یا خُوَر یا چیترالی، گَلنگَلی و گَوَر است.
زبانهای آریایی علاوه بر اقلام، واژگانی مشترک، به خصوص اصطلاحات مشترک دینی و اساطیری، ویژگیهای آوایی مشتر نی دارند که برخی از مهمترین آنها از این قرار است:
مصوتهای هندواروپایی a,e,o و ā,ō,ē در زبانهای آریایی به ترتیب به a و ā بدل شدهاند.
آواهای حاکنایی و حلقی هنداروپایی که آنها را به صورتهای مختلف مینمایانند (مثل x,y,h) و در برخی منابع با Ə نمایانده میشوند، در زبانهای آریایی به i یا ī بدل شدهاند.
s هنداروپایی پس از آواهای r,u,k,i در زبانهای آریایی به š (در سنسکریت ș) بدل شدهاست.
پایانه حالت اضافی جمع در مادههای مختوم به مصوت در زبانهای آریایی باستان nām است.
زبانهای هندوآریایی ۳ دوره باستان، میانه و نو را پشت سر گذاشتهاند. در دوره باستان از حدود ۱۵۰۰ تا ۶۰۰ پ. م به درازا کشید. زبان سنسکریت از زبانهای هندوآریایی باستان است. کهنترین گونه این زبان، سنسکریت ودایی است که از حدود ۱۴۰۰ پ. م برای سرایش وِداها (سرودههای مقدس هندوان) و سپس برای نگارش براهمنهها، تفسیر وداها، نخست در شمال غرب هند، در پنجاب پدید آمد.. پس از براهمنهها، زاهدان جنگلنشین تفاسیر عرفانی بدانها افزودند که آرَنیَکهها (متون جنگلی) خوانده میشود. متفکران هندو نیز اندیشههای فلسفی خود را با عنوان اوپانیشادها (همنشینیها) به براهمنهها افزودند. زبان به کار رفته در آرنیکهها و اوپانیشادها که در واقع ملحقات براهمنه هستند، حد فاصل سنکسریت ودایی و سنسکریت کلاسیک است.
زبان هندو ایرانی تنها شاخهای از زبانههای هندواروپایی است که به دوره مشترک تحول پس از جدایی اقوام هند و اروپایی متکی است و شاهدی مستقیم وجود آن را اثبات میکند. این شاهد همان نام آریایی است که هم ایرانیها و هم هندو آریاییها بر خود اطلاق میکردند. زبان هندوایرانی گویش پیش هندوآریایی نیز در بر میگیرد. اما مدارک بازمانده از این گویش به حدی کم است که در بازسازی زبان هند و ایرانی عملاً تأثیر مهمی ندارد.
همسانیهای زبانهای ایرانی باستان و هندی باستان (سنسکریت) به حدی است که دستور زبان اوستایی با یاری دستور زبان سنسکریت تألیف شد. با کاربرد چند قاعده آواشناسی یا واجشناسی میتوان قطعاتی از اوستا را به زبان تقریباً صحیح ودایی یا برعکس، برگرداند. این دو زبان به ویژه از نظر واژگان دینی، سیاسی و اجتماعی شباهت بسیاری به هم دارند.
با وجود تمام این شباهتها، زبانهای هندی باستان و ایرانی باستان، نه از یک گویش واحد هند و اروپایی، بلکه از دو گویش آن سرچشمه گرفته، سپس دوره تحول مشترکی را گذرانیده است. این تحول سبب تشابه بیشتر شدهاست. با مهاجرت آریاییها قبایل متکلم به این زبانها دیگر بار از هم جدا شدند و تفاوتها بیشتر شد. آریایهای باستان از سنت شعری قابل توجهی نیز برخوردار بودند.
هندوایرانی
زبان فرضی آریای خود شاخهای از زبان فرضی هندواروپایی است. از زبان هند و ایرانی آثار مکتوب در دست نیست، اما با استفاده از اسنادی که از دوره پس از جدایی ایرانیان و هند و آریاییها از هم و استقرار آنها در سرزمینهای ایران و هند بازماندهاست، بازسازی صورت کهن تر فرضی ممکن است.
در این امر بازسازی از متون کهن اوستایی و ودایی، سنگ نبشتههای هخامنشی و دیگر زبانهای ایرانی و هندی در دورههای بعدی استفاده شدهاست. همچنین از شماری کلمه منفرد و اسامی خاص که در نوشتههایی به زبانهای دیگر، مانند آثار مورخان یونانی و رومی و متون ایلامی و اکدی و آرامی به کار رفته و از اسامی جغرافیایی که اصل آنها آریایی است، در کار بازساز استفاده شدهاست.
زبان هند و ایرانی تنها شاخهای از زبانهای هندواروپایی است که به دوره مشترک تحول پس از جدایی اقوام هند و اروپایی متکی است و شاهدی مستقیم وجود آن را اثبات میکند. این شاهد همان نام آریایی است که هم ایرانیانم و هم هند و آریاییان بر خود اطلاق میکردند. زبان هندو ایرانی گویش پیش هند و آریایی را نیز در بر میگیرد، اما مدارک بازمانده از این گویش به حدی کم است که در بازسازی زبان هندوایرانی عملاً تأثیر مهمی ندارد.
همسانیهای زبانهای ایرانی باستان و هندی باستان (سنسکریت) به حدی است که دستور زبان اوستایی با یاری دستور زبان سنسکریت تألیف شد. با کاربرد چند قاعده آواشناس یا واجشناسی میتوان قطعاتی از اوستا را به زبان تقریباً صحیح ودایی یا برعکس برگرداند. این دو زبان به ویژه از نظر واژگان دینی، سیاسی و اجتماعی شباهت بسیاری به هم دارند.
با وجود تمام این شباهتها زبانهای هندی باستان و ایرانی باستان، نه از یک گویش آن سرچشمه گرفته، سپس دوره تحول مشترکی را گذرانیدهاند. این تحول مشترک سبب تشابه بیشتر شدهاست. با مهاجرت آریاییها قبایل متکلم به این زبانها دیگر با از هم جدا شدند و تفاوتها بیشتر شد. آریاییهای باستان از سنت شعری قابل توجهی برخوردار بودند.
بخشهایی از اوستا و ریگ ودا که کهنترین متن ودایی است، منظوماند. شعر آریایی به ویژه جنبه مذهب داشت و روحانیون آریایی خود به تدوین سرودههایی منظوم میپرداختند. «کَوی» که نام گروهی از روحانیون آریایی است، در هند به معنی شاعر نیز هست. بخشهای منظوم اوستا و ریگ ودا بیشتر ۸ یا ۱۱ هجایی است و الگوهای وزنی خاص و نیز عبارات مشترک ثابتی دیده میشود. جدایی زبانهای هندوایرانی ظاهراً در حدود ۲۰۰۰ پ. م رخ داد.
زبان های هند و ایرانی در دوران باستان:
زبان های هند و ایرانی در حال حاضر:
زبان های هند و اروپایی: