ماجرا اینه که از کجا باید شروع کرد ؟
شروع از کجا بوده و از کجا نوشته شده؟
این جمله هم ترسناک هست و هم جالب،
خوب تصور کن که ما از آغاز مون فقط روی روند تکرار حرکت میکنیم...
آدم های تکراری، روز های تکراری، کار های تکراری، افکار تکراری
حتی وقتی چیزی هم نو باشه، چند مدت بعد تکراری میشه
و این ما هستیم که در این چرخه به روند تکراری قدرت میدیم...
جالب ه همونطور که از آغاز خبر نداریم
از پایان هم خبر نداریم...
فقط و فقط در لحظه شروع خود را شروع کردیم و مدتی بعد به شروع خودمان پایان میدهیم
شاید هم کسی وجود دارد
هر وقت بخواهد پرونده حیات ما را اجرا میکند، و هروقت خسته شد به آن پایان میدهد
مثل کسی که در کامپیوتر خود پوشه ای را باز میکند و کارش که تمام شد آنرا میبندد
فعلا تنها چیزی که با عقل بشریت جور در میآید همین است
شاید هدفی پشت زندگی ما هست که دیوار تکرار باعث شده تا درکی از این هدف نذاشته باشیم
بهترین جمله برای شروع یک بحث جدی
در حقیقت بیدار شو است...
نه از شروع و ن از پايان خبر داریم
روی روند تکرار حرکت میکنیم
هدف مشخصی نداریم
و فقط اکسیژن مصرف میکنیم...
جالب نیست؟
کسی میخواهد ما از حقیقت دور باشیم
ما از واقعیت خبر داریم، اما کسی از حقیقت حرف نمیزند، چون چیزی به نام حقیقت هنوز کشف نشده است
خوب دقت کن
افکار ما، درد های ما، رفتار ما، نگاه ما به دنیا، کار های ما، علایق ما
تمام اینها به ما تلقین شده است
در دنیا امروز
اگر با کسی سنگین باشی سیگما هستی
اگر به جنس موافق خود علاقه داری همجنسگرا هستی
عاشق پول و شهرت هستی
جالب اینجاست که تمام این موارد توسط دولت ها حمایت میشه اما چرا؟
جواب این هست
چون دولت ها میخواهند که ما در زندان
نوین گیر کرده باشیم و غرق در تباهی به سر ببریم
از ادیان گرفته تا آداب و رسوم
از علایق گرفته تا ترس ها
از غنی گرفته تا تهی دست
از سطح اختلافات تا آرزو ها
آنها میخواهند که ذهن ما درگیر باشد
و سر این درگیری دوست دارند بدانند که
در پس کار های ما چه نهفته است
من میگویم : جهالت
وقتی فهمیدیم که دنیا چگونه است
اما به آن تکیه میکنیم یعنی نادان هستیم
و آنها همین را میخواهند، میخندنند و لذت میبرند
هر وقت بخواهند کسی را معروف میکنند
هر وقت بخواهند قانونی میگذارند
هر وقت بخواهند قتل عام راه می اندازند
و این هست برده داری نوین...