مثلا اگه الگوت انیشتین باشه شاید دکتر و مهندس خوب و موقفی بشی!
من در بازه های زمانی مختلف الگوهای مختلف داشتم.
در بیست سالگی چهگوارا بعد مطالعه کردم دیدم سرجوخه اعدامی های موقع تصفیه بعد از انقلاب بوده و از اون به بعد دیگه فقط دوسش داشتم.
در ۱۶ سالگی کرت کوبین بود که همش لباسا و کارای دیوونه بازیش رو تقلید میکردم….که با توجه به مردسالارانه بودن و جاهلانه بودن افکارم چون دیدگاههای فمنیستی داشت دیگه فقط دوسش داشتم.
یه دوره الگوم زیدان بود و سعی میکردم شبیهش راه برم و اخلاقم شبیهش باشه و اینا…که با خداحافظی از فوتبال چند سال تمام فوتبال ندیدم چون میگفتم فوتبال دیگه بدون زیدان هیچ معنی نداره! واقعا به این جمله اعتقاد داشتم که اصلا دیگه نباید فوتبالی که توش زیدان نیست رو نگاه کرد.
خلاصه یه دوره رونالدو بود و ورزشکار شده بودم!
ولی خطرناکتذین دوزه ۲۷ سالگی بود که دوباره رفتم تو خط چهگوارا چون با یک گروه چپ که بانک میزدن دوست شده بودم و اینا خیلی مطالعه داشتن و اصولا چپ ها فرهنگ مطالعه رو به ایران آوردند. بعد که همشون کشته شدن دوباره بی تکلیفی و یلخی زندگی کردن شروع شد
ولی جدیدا الگوم شده ال فلورنتینو پرز و شخصیت و زندگیش و همه چیش رو الگوی خودم قرار دادم. و احساس میکنم دارم مثل اون دنبال ثروت و موفقیت و اینا میرم جدید و اصلا احساس میکنم مخ اقتصادیم در حد نابغها فکرهای مختلف به ذهنش میرسه و میخوام در قدم اول یوتیوبر شم و چند تا از برنامه های اولش هم نوشتم و آمادست.
جدی دارم میگم. الگوهاتون خیلی تو شخصیت و زندگیتون تاثیر داره!