۱_ ستارخان
از سرداران جنبش مشروطه ایران بود و دربرابر نیرو های دولتی ضد مشروط و روس ها جانانه جنگید . او مدتی وارد ژاندارمری شد و مورد توجه مظفرالدین میرزا قرار گرفت و لقب خان را دریافت کرد و از تفنگداران ولیعهد در تبریز شد. اما او بعد ها با ماموران محمد علی میرزا درگیر شد و از شهر خارج شد اما پس از مدتی برگشت . او طی استبداد صغیر رهبری مجاهدین تبریز، ارامنه و قفقازی بر عهده گرفت و مقاومت های زیادی را از خود نشان دادند و با موافقت انگلیس و ایران روسیه به تبریز حمله کرد و محاصره شکسته شد . او که از حمله قوای بیگانه متنفر بود سعی داشت با پیغام های به شاه از حمله ی روس ها جلوگیری کند اما به ناچاری در نهایت به کنسولگری عثمانی پناه برد .برخی دیگر روایت می کنند ستارخان به کنسول روس (پاختیانوف) که قصد داشت پرچم روس را خود به سر در خانه ستارخان زند و او را در حمایت دولت روس قرار دهد گفت: «جناب کنسول! من میخواهم هفت دولت زیر سایه بیرق ایران باشد شما میخواهید من زیر بیرق روس بروم؟ هرگز چنین کاری نخواهد شد!»
سر انجام بعد از ماجراهای فراوان و مبارزات زیادی که نیاز به پستی جدا داره او در ۲۵ آبان ۱۲۹۳ از دنیا رفت.
۲_ رئیسعلی دلواری
او در دوران مشروط بر علیه حکومت قیام کرد و حدود ۹ ماه بوشهر را تحت کنترل خود در آورد. در هنگام جنگ جهانی اول انگلیسی ها از جنوب حمله کردند و بوشهر را آرام تصرف کردند. ۱۴ نفر قیام کردند اما به دلیل مسلح نبودن به هند تبعید شدند.
رئیسعلی پس از مشورت با علما علیه انگلیسی ها قیام کرد. انگلیسی ها قصد فتح دلوار را داشتند اما با حملات چریکی یاران رئیسعلی شکست خوردند آن هم برای بارها . آنها سعی داشتند با پیشنهاداتی رئیسعلی را فریب دهند اما موفق نبودند و دلوار را شدیداً بمباران می کردند و در نهایت با خیانت یکی از افراد خودی رئیسعلی کشته شد .
۳_ بهزادان پور ونداد هرمزد (ابومسلم خراسانی)
او علیه حکومت بنی امیه قیام کرد . قیام او در شهر مرو آغاز شد و افراد زیادی او را همراهی کردند، او رهبر جنبش سیاه جامگان بود .
درنهایت بنی امیه سقوط کرد و او حاکم خراسان شد اما با دستور منصور دومین خلیفه عباسی کشته شد. قیام او و مرگش باعث بوجود آمدن قیام دیگری هم شد.
۴_ یعقوب لیث
مؤسس سلسلهٔ صفاریان، در سیستان به مرکزیت زرنج بود. وی در طول حیات سیاسی و همچنین به قدرت رسیدنش در سیستان، موفق به شکست خوارج، علویان، طاهریان و فتح مناطقی همچون کرمان و فارس شد. توجهٔ یعقوب لیث پس از تصرف فارس، خوزستان و سرکوب محمد بن واصل، به بغداد، مرکز خلافت عباسی، معطوف شد. براندازی دولت طاهریان که خلافت حامی آنها بود، حمایت از مخالفان خلیفه معتمد و نگرشهای ضدعربی یعقوب، خلیفه را واداشت که طی نامهای یعقوب را لعن کرده و آمادهٔ نبرد با وی شود. پس از رسیدن دو سپاه به هم در ۷ شوّال ۲۶۵ ه.ق جنگ سختی درگرفت که در نهایت با پیروزی سپاه خلافت عباسی همراه بود. یعقوب پس از عقبنشینی سخت بیمار شد. عمرو، برادر یعقوب، بهمحض بیمار شدن برادرش خود را به او رساند؛ اما یعقوب در شوّال سال ۲۶۵ ه.ق بر اثر قولنج از دنیا رفت تا برادرش عمرو قدرت سلسلهٔ صفاریان را در دست بگیرد.
۵_ مازیار
او یکی از رهبران خیزش علیه عباسیان و اعراب بود . او آخرین فرمانروا از کارنوندیان بود. اما او هم همانند برخی دیگر توسط خلیفه کشته شد. مرگ او چطور بود؟
بر فیل نشاندن مازیار و بردن او به نزد معتصم با جایگاههای فاخر و باشکوه عادتی بود که در میان خلفای بغداد رواج داشت. اینگونه مقصران بزرگ و کسانی که با خلفا دشمنی ورزیده بودند در زمان اسارت به شهر آورده میشدند و بر فیلی که در پایتخت آراسته و زینت شده بود مینشاندند و از دروازه به شهر وارد میکردند و در کوی و برزن میچرخاندند و اشعارِ ترانه مانند و تصنیفهای کودکان کوی و برزن را بر آنان میخوانند و شادی کنان و هلهلهگویان و دست و پای کوبان در پی اسیر میرفتند. همانگونه که بابک خرمدین را بدین صورت به سوی سامرا بردند.مازیار در آمل بر اثر خیانت برادرش «کوهیار» که فریب عوامل خلیفه را خورده بود دستگیر و به سامرا (سامره) منتقل و به معتصم تحویل داده شده که پس از شکنجه بسیار کشته شد. پیکر مازیار که زیر شکنجه جان داده بود، در سال ۲۲۵ در جایگاه معروف به کنیسه به دار آویخته شد.
البته افراد دیگه ای مانند بابک خرمدین و.... هم برای آزادی ایران جنگیدند که توی پست دیگه می نویسم
ممنون که خوندید❤️