فوتبال در دورترین نقطه ممکن نسبت به فرهنگ و ادبیات ایستاده است. آن هیاهو ها، جنجال ها و شیر سماورها هیچ سنخیتی با روح لطیف ادبیات ندارد و میان فوتبال و فرهنگ فاصله می اندازد.
به گزارش طرفداری، رویکرد اشتباه متولیان فرهنگ در دهه 60 که مساجد، مدارس و دانشگاه ها را برای فرهنگ سازی انتخاب کردند و ورزشگاه ها را محل تخلیه انرژی در نظر گرفتند، فاصله اول را میان فوتبال و فرهنگ ایجاد کرد و متاسفانه شوخی های جلف برخی اهالی فوتبال هم این فاصله را افزایش می دهد
بیژن عبدالکریمی، فیلسوف و استاد دانشگاه در یکی از صحبت هایش با بغض از دنیای حاکم بر افکار مردم و فوتبال گله میکند.
اما حالا مجتبی جباری فوتبالیست سال های نه چندان دور استقلال دست به یک اقدام فرهنگی مهم زده است.
او یک کتابخانه در بالاشهر تهران تاسیس کرده و حالا تبدیل به شاخص ترین چهره ورزشی شده که فوتبال و ادبیات را بهم نزدیک کرده است.
مجتبی جباری از زمان بازیگریاش به مطالعه علاقه مند بود. به شوخی درباره اش می گفتند آنقدر مصدوم میشد که در دوران نقاهتش دست به مطالعه می زد اما او حالا پس از خداحافظی از فوتبال، ثابت کرده علاقه اش به کتاب و کتابخوانی آنقدر جدی است که به موازات شرکت در دوره های تخصصی مربی گری، کتابخانه و کتاب فروشی دایر می کند.
مجتبی جباری در آخرین اقدامش، یکی از بزرگترین چهره های ادبیات فارسی معاصر، یعنی استاد محمدرضا شفیعی کدکنی را به کتابفروشی خود دعوت کرد و این استاد گرامی نیز دعوتش را پذیرفت و به کتابخانه تازه تاسیسش مجتبی جباری رفت و با او دیدار کرد.
مجتبی جباری که حالا در این برهوت فرهنگی آبروی فوتبال ایران شده، حلقه ای است که ادبیات و هنر را به دنیای فوتبال متصل می کند، فوتبالی که بیشتر از هرزمانی از فرزانگی بدور مانده است.
شفیعی کدکنی که کلاس های دانشگاهش معمولا مملو از استاد و دانشجو برگزار می شود، با حضور در کتابفروشی مجتبی جباری، روی اقدام های فرهنگی این چهره سرشناس فوتبال مهره تایید می زند، به حدی که مهرداد حجتی، روزنامه نگار در صفحه مجازیاش از مجتبی جباری تقدیر کرد و نوشت:
درباره فوتبالیستی که در این دوره زمانه کتابفروشی دایر می کند و بزرگی همچون دکتر شفیعی کدکنی را به آنجا دعوت می کند و آن دردانه روزگار هم بزرگوارانه احترام می کند و می رود، باید نوشت.
به کجا چنین شتابان؟ گون از نسیم پرسید... این آشناترین شعر محمد رضا شفیعی کدکنی نزد عوام و خواص است... حالا که استاد شفیعی کدکنی به دیدار سوپراستار فوتبال ایران آمده می توان امیدوار بود او سلام فوتبال ما را به ستاره ها، به باران برساند!
تیتر نوشت: تیتر بخش کوتاهی از سروده جاودانه دردانه ادبیات ایران، استاد شفیعی کدکنی است؛ «به کجا چنین شتابان؟» / گَوَن از نسیم پرسید /«دلِ من گرفته زینجا، هوس سفر نداری، ز غبار این بیابان؟» / «همه آرزویم، اما / چه کنم که بسته پایم...» / «به کجا چنین شتابان؟» / «به هر آن کجا که باشد به جز این سرا سرایم» / «سفرت به خیر! اما، تو و دوستی، خدا را / چو ازین کویرِ وحشت به سلامتی گذشتی / به شکوفه ها به باران / برسان سلامِ ما را»