God bless she walks in her last winter
خدا حفظش کند او در آخرین زمستان خود قدم میزند
When innocence's born, it is bound to be broken
وقتی معصومیت متولد می شود، حتما محکوم به شکستن است
The shadows appear and they darken the mind
سایه ها ظاهر می شوند و ذهن ها را تاریک و تاریکتر می کنند
Dying of fear
مردن از ترس
Dying of knowing
مردن به جرم دانستن
How deep it cuts
چقدر عمیق میشکند
Enough is enough
دیگر بس است
Something's got to give
چیزی برای بخشش است
I know my mistakes
من اشتباهم را میدانم
God bless she walks in her last winter
خدا حفظش کند او در آخرین زمستان خود قدم میزند
The halo 'round her head—it starts to linger
هاله ای دور سرش را فراگرفت- شروع به ماندن کرد (منظورش هاله خون دور سر بر اثر شلیک گلوله یا ضربه)
Her fear has died, her heart is still unbroken
ترسش از بین رفته، هنوز قلبش میزند
There's no remorse, she doesn't mind
هیچ عذاب وجدانی ندارد، برایش مهم نیست
She bleeds out
او خونریزی می کند
God bless she walks in her last winter
خدا حفظش کند او در آخرین زمستان خود قدم میزند
The halo 'round her head—it starts to linger (She bleeds out)
هاله ای دور سرش را فراگرفت- شروع به ماندن کرد (او خونریزی میکند)
Her fear has died, her heart is still unbroken
ترسش از بین رفته، هنوز قلبش میزند
There's a voice inside of me getting louder, breaking free
یه صدایی درونم هست که هر لحظه بلندتر و بلندتر میشه , صدای رهایی یافتن
She bleeds out
او از خونریزی می میرد
Blessed are the ones, free of mind, free of hoping
To walk into worlds never seen. What's to come?
خوش به حال آنهایی که بدون ذهن و تهی از امید هستند
و قدم در جهان هایی که هرگز دیده نشده اند می گذارند (تا ببیند) چه چیزی در راه است؟
Your destiny is yours to be chosen
سرنوشتتان، باخودتان است که چه چیزی انتخاب کنید