فرار از زندان
از همان شروع بازی همکاری دیده میشد
وقتی با زندانی که به دستور هاروی لئو را میخواست بکشد
وینسنت خودش را وارد این قضیه کرد و بازی تازه شروع شده بود
دزدیدن سوهان، فرار از زندان .... ، در همه اینها همکاری حرف اول رو میزد
یا حتی وقتی که بعد از فرار از زندان در میان بوته ها مخفی میشدند و حتی وقتی که همدیگر را نجات میدادند
بعد از دیدار با لئو با خانواده اش و وینسنت با همسرش
وقتی که با همکاری قاتلی که هاروی فرستاده بود میکشتند
وقتی با همکاری از فروشگاه دزدی میکردند
در همه این کارها همکاری دید میشد
وقتی هردو با هم هم قسم به قتل هاروی شدند و هاروی رو کشتند اما
داستان واقعی از اینجا شروع شد وینسنت پلیس بود و برادرش قربانی اشتباه خودش شد
با خیانت به لئو تمام شد
همکاری اعتماد همه اینها به خشم و کینه تبدیل شد اما صحنه اخر وقتی هر دو با هم در جنگ بودند و وقتی که تفنگ را روبروی رفیقت میگرفتی و شلیک میکردی صحنه ای به وجود امد که همه این خشم و نفرت به ناراحتی تبدیل شد
پایان بسیار غم انگیز
نوشته شده توسط sajjad united
اگر کامنت و نقدی دارید بفرمایید
اگر دوست داشتید تبلیغ کنید