طرفداری / آشیانه بانی که روزگاری با پروازهای بلندش ابرها را جا می گذاشت و قفلی محکم به دروازه سرخ ها می زد حالا در چهل و هشت سالگی خاطرات دیر و دور را در آغوش می کشد و با قامتی بلندتر از باد، ریه هایش را به لطف تنفسِ عشقی قدیمی پر از هوای تازه می کند. نیمروزی پاییزی، یک فنجان چای و یک کاسه کلام بو داده مغزدار. همه این ها برای همکلامی داود فنایی با «طرفداری» دور از عابرانی که هنوز با سلام و سلفی سراغش را می گیرند کافی بود.
«دهه شصت و هفتاد فوتبالِ ایران زیباتر بود و عشق به پیراهن غوغا می کرد.»
داود فنایی وقتی سر را برگرداند و جاده های پشت سر را مرور کرد جملات معنادار دیگری بر زبانش نشست:
ما ۹ بازیکن ملی پوش بودیم که به عشق پرسپولیس سفید امضا کردیم. آن سال ها همه چیز دست آقای پروین بود و او هر مبلغی را معین می کرد، با جان و دل می پذیرفتیم. اما حالا فلان بازیکن غوره نشده هنوز از راه نرسیده با بادیگارد می رود سر تمرین. من همین اواخر وقتی از پرسپولیس جدا شدم، به خاطر این عشق قدیمی از خیر شش میلیارد تومان گذشتم. خوب یادم هست هجده سال پیش هم در دوران بازی، رقم قابل توجهی از قراردادم را نگرفتم، حالا اما بازیکنی که پولش را کامل دریافت نمی کند، محکم می زند زیر میز و شهر را به هم می ریزد.
فنایی که جام های متعددی را با جامه سرخ بالای سر برده در حومه خاطره دوباره سراغ گذشته ها را گرفت و تصریح کرد:
بازیکنان آن موقع از لحاظ تاکتیکی و تکنیکی کم نظیر بودند. ما در یک زمان فورواردهایی مثل باغمیشه، سراج، ادو و کورش برمک را داشتیم که چشم بسته راه دروازه ها را پیدا می کردند، اما حالا به دنبال یک مهاجم ششدانگ باید همه فوتبال را زیر و رو کرد. مضاف بر اینکه علی آقا با کاریزمایی که داشت در لحظه ها با تصمیمات درست ورق را بر می گرداند. بعید است روی دست پروین مربی بازیخوان پیدا شود.
اما تیم امید... چرا داود در میانه راه از قطار امیدها پیاده شد؟ او می گوید:
با بی برنامگی ها و حمایت نکردن ها مشخص بود باز هم پشت دیوار المپیک می مانیم. من جدا شدم، چون می دانستم با آن شرایط دوباره زمین می خوریم. البته با رزومه ای که داشتم، توقعات و خواسته هایم را مطرح کردم، اما برای برخی حضرات اصلا مهم نبود چه اتفاقی خواهد افتاد و نتیجه این بی تفاوتی ها را دیدیم.
نگاه قفس بان سال های خاطره به لیگ حرفه ای ایران(!) نیز قابل تامل بود:
این لیگ از حرفه ای بودن فقط اسمش را یدک می کشد. وقتی بازیکن تمام وقت در اختیار باشگاه نیست، وقتی ساختار نداریم، وقتی به فوتبال پایه اهمیت نمی دهیم و با نگاه علمی به فوتبال غریبه ایم، وقتی استادیوم خوب و محل تمرین نداریم، نتیجه همین آش و کاسه است که می بینید.
و نگاهی با عینک تردید به افق پیش روی تیم ملی:
شما فکر می کنید چون قطر را در امان بردیم قهرمانیم؟ واقعیت این است که وضعیت فوتبال ما با ژاپن و کره جنوبی و عربستان قابل قیاس نیست و با چند برد نباید مغرور شد. تیم ما به رغم بهره گیری از بازیکنان کارساز روزهای سختی را انتطار می کشد. بی پرده بگویم اگر اوت شدیم نباید کسی ایراد بگیرد. ما چه کاشتیم که دنبال درو هستیم.
و توصیه فنایی به علی بیرو:
علی یکی از برگ های برنده ما در قطر خواهد بود. او با اعتماد به نفس بالا و تجربه ای که دارد می تواند در حساس ترین روزها دست تیم ملی را بگیرد، اگر اعتماد به نفس همیشگی اش را داشته باشد و دچار استرس نشود.
و کلام آخر:
هیچ کس کاغذ سفید را قاب نمی گیرد، برای ماندن در خاطر مردم باید حرف برای گفتن داشت. قرمزهای واقعی حرفشان را داخل زمین می زنندـ