طرفداری | آیا کسی هست که او را نشناسد؟! از آغازی ساده تا اسطورهای که شبیه به هیچکس دیگر نبود. نماد جنتلمن بودن و اسطوره فوتبال انگلیس. او شهرتی جهانی داشت؛ اما هرگز ریشههای خود را فراموش نکرد. "کلمات هرگز کافی نخواهند بود" اینگونه بود که تیم رسانه اجتماعی منچستریونایتد، درگذشت سر بابی چارلتون را در 86 سالگی اعلام کرد. بابی در نورتامبرلند به دنیا آمد و زندگی خود را در منچستر گذراند. اوج شهرتش در باشگاه منچستریونایتد بود. بابی بخش آخر عمرش را صرف موفقیتهای فراوان یونایتد کرد، بهترین سفیری که باشگاه میتوانست درخواست کند. اما روایت داستان زندگی او همیشه باید با تکاندهندهترین و محوریترین لحظه آغاز شود، در باند یخی فرودگاه مونیخ - ریم در 6 فوریه 1958.
هنگامی که چارلتون ۲۰ سال داشت، یکی از جوانترین اعضای تیم یونایتد بود که پس از راهیابی تیم به نیمهنهایی جام باشگاههای اروپا، در راه بازگشت از بلگراد به منچستر بود. هواپیمای آنها برای سوختگیری در مونیخ توقف کرد و بعد از دو بار تلاش برای بلندشدن، به باند فرودگاه برخورد کرد و 23 نفر کشته شدند. چارلتون آخرین بازماندهای بود که پیدا شد. هنگامی که در فاصله ۴۰ متری لاشه هواپیما کشف شد، هنوز روی صندلی خود بسته بود. چارلتون از ناحیه سر دچار بریدگی عمیق شد و بهسرعت به بیمارستان منتقل شد. روز بعد هنگامی که از خواب بیدار شد، شخصی که در تخت کنارش بود گزارشی از سقوط را خواند و چیزی را که چارلتون بعداً بهعنوان یک «بازگویی وحشتناک» توصیف میکند، ارائه کرد. خواندن نام هر فرد فوت شده برای چارلتون، وحشتناک بود. سه نفر از آن هشت نفر، جزء نزدیکترین دوستان او بودند: ادی کلمن، دیوید پگ و تامی تیلور. چارلتون، بر خلاف برخی از همتیمیهای بازماندهاش، دچار شکستگی استخوان نشد، اما زخمهای روانی تا آخر عمر باقی ماند. اگرچه او یک ماه پس از سقوط دوباره توانست بازی کند، اما در فکر کنارهگیری کامل از فوتبال بود. چارلتون در زندگینامه خود نوشته است: "تقریباً انگار بیجسم بودم، فردی ساکت و آسیبدیده که نه میتوانستم کاری بکنم و نه میتوانستم از آن فرار کنم. همش فکر میکردم، چرا من؟ چرا من اینجا هستم و این همه از دوستانم کشته شدهاند؟ احساس میکردم این عادلانه نیست، چرا باید من باشم؟ این یک رویداد مهم بود، برای بسیاری از جوانان که درست در آستانه موفقیت بزرگی که در انتظارشان بود، جان خود را از دست دادند."
این حادثه تیم منچستریونایتد را تا آستانه انحلال کامل پیش برد و درایت مت بازبی و مدیریت بحران سران باشگاه موجب شد تا با یک رکود نسبتاً کوتاه، با بازپروری ستارگان بازمانده از سانحه مونیخ از قبیل «بابی چارلتون» و ارائه نسل جدیدی از ستارگان جوان از قبیل جورج بست و دنیس لاو، توانست پس از یک دهه به فتح جامهای داخلی و اروپایی از جمله با پیروزی در برابر بنفیکا، به قهرمانی در جام باشگاههای اروپا دست بیابد.
مأموریت 10 سال بعد انجام شد |
همتیمیهای چارلتون درحالیکه در مأموریت قهرمانی در جام باشگاههای اروپا بودند، از بین رفته بودند. او بهعنوان یکی از معدود بازماندهها، به همراه مربیاش مت بازبی، قصد داشت مأموریت را به پایان برساند و در مسابقه برنده شود. ده سال پس از فاجعه، بهعنوان کاپیتان باشگاه، چارلتون دقیقاً این کار را انجام داد و پس از شکست 4-1 بنفیکا در مرحلهٔ نهایی 1968 در پایان وقتهای اضافه، جام افتخاری را در ومبلی بالا برد. چارلتون بهدرستی اولین و آخرین گل را به ثمر رساند. بااینحال، وقتی او برای گرفتن جام رفته بود، شادی کمی در چهره او وجود داشت و اولین فکرش این بود که برود و آن را به بازبی تقدیم کند. چارلتون کمتر در جشنها شرکت میکرد و درحالیکه همتیمیهایش در زمین جشن میگرفتند در رختکن به دنبال آرامش بود. او به یاد میآورد: "آن شب خوشحال نبودم، فقط در پایان آن شب تخلیه شدم. ما زمان زیادی را صرف کرده بودیم تا این رویداد اتفاق بیفتد. اولین چیزی که وقتی بازی تمام شدم به آن فکر کرده بودم، مت بازبی بود."
شاید چارلتون با تماشای مهاجم افسانهای نیوکاسل و جکی میلبرن بزرگ شده باشد. اما عشق به منچستریونایتد، مسیری برای ادامهدادن فوتبال بود. در ۱۴ سالگی به باشگاه منچستریونایتد پیوست. بابی سرسخت بود. شجاع بود. او با بازی در مقابل کارگران بزرگسال کارخانه به بازیکنی سرسخت تبدیل شد. زمانی که بازبی از او خواست اولین بازی خود را مقابل چارلتون اتلتیک انجام دهد، از پیچخوردگی مچ پا رنج میبرد، اما او درد را تحمل کرد و دو گل زد. او در اولین فصل خود به یونایتد برای قهرمانی در لیگ کمک کرد و بخش مهمی از تیم بزرگ "بازبی بیبز" بود که اکثراً از بازیکنان جوانی تشکیل شده بود که در آکادمی باشگاه پرورشیافته بودند. او بازتاب نسل خود را در تیم بزرگ بعدی یونایتد تحت رهبری سر الکس فرگوسن دید. چارلتون میگوید: "بازیکنان جوان، همان چیزی است که منچستریونایتد بامعنا پیدا میکند. در سال 1949، مت بازبی بازیکنان جوانی را به تیم آورد. چیزی که در کانون داغ فوتبال بیسابقه بود، هیچکس نمیتوانست آن را درک کند. بازیکنان جوان همیشه فرصت خود را در اینجا به دست میآوردند، این مورد در مورد مت بازبی و الکس فرگوسن بود و همچنان ادامه دارد." پسر معدنچی، بهشدت پذیرای اصرار بازبی بود که تیمش باید نوعی سرگرمی و جذابیت را به کارگران کارخانهای که برای دیدن بازی آنها بهسختی به دست آورده بودند، ارائه دهد. برای همین همیشه با نهایت وجودش، بازی میکرد.
چارلتون که بهخاطر انرژی، ظرافت، قدرت و بهخصوص ضربات برقآسای خود مشهور بود، 17 سال را در یونایتد گذراند و 758 بازی انجام داد و 249 گل به ثمر رساند. علاوه بر جام اروپا، چارلتون سه عنوان قهرمانی لیگ و یک جام حذفی را به دست آورد.
یک اسطوره تمامعیار برای مردم انگلیس |
او به همان اندازه برای انگلیس تأثیرگذار بود. چارلتون دو گل در نیمهنهایی جام جهانی 1966 مقابل پرتغال زد تا جایگاه خود را در مرحلهٔ نهایی مقابل آلمان غربی ثبت کند، جایی که او وظیفه داشت مراقب فرانتس بکن باوئر باشد. بکن باوئر دربارهٔ عملکرد بابی چارلتون در جامجهانی ۱۹۶۶ میگوید: "انگلیس ما را شکست داد؛ زیرا بابی فقط کمی بهتر از من بود." جام جهانی 1966 فوقالعاده خاص بود؛ زیرا چارلتون به همراه برادرش جک قهرمان شد. چارلتون 49 گل برای انگلیس به ثمر رساند و تا زمانی که رونی در سال 2017 به این افتخار دست یافت، بهترین گلزن باقی ماند، قبل از اینکه هری کین پنج سال بعد از هر دو آنها پیشی گرفت.
پس از ترک یونایتد، چارلتون بهعنوان بازیکن - مربی در پرستون نورث اند دوران ناموفقی را پشت سر گذاشت، اما در سال 1984 بهعنوان مدیر و سفیر به اولدترافورد بازگشت. او متحد و وفادار به فرگوسن بود و در زمانی که سرمربی اسکاتلندی تحتفشار بود، پشت سرمربی اسکاتلندی ایستاد. فرگوسن بعداً در طی سخنرانی در سال 2016 خطاب به چارلتون میگوید: "من زندگیام در منچستریونایتد را مدیون شما هستم." چارلتون عملاً تمام بازیهای منچستریونایتد از نزدیک مشاهده میکرد و از نزدیک شاهد پیروزیهای فراوان آنها بود که اوج آن پیروزی در مرحلهٔ نهایی لیگ قهرمانان اروپا در سال 1999 برابر بایرنمونیخ برای تکمیل سهگانه بود. او میگوید: "در تمام زندگیام هرگز آنقدر خوشحال نبودم، هرگز چنین احساسی نداشتم. وقتی تدی شرینگهام گل تساوی را زد، چیز زیادی به یاد نمیآورم. یادم میآید که از مردم عذرخواهی کردم که از روی آنها پریدم. درحالیکه به خودم میگفتم خونسرد باشم، صحنه ارسال کرنر را تماشا میکردم. وقتی اوله گونار سولسشر توپ را وارد دروازه کرد، انگار دنیا ایستاده بود. فکر میکردم این بهشت است. یادم نمیآید که آن پنج دقیقه چهکار کردم. خانوادهام آنجا بودند، من به عقب برگشتم و ناگهان دنیا دوباره عالی شد و فکر کردم هیچچیز بهتر از این وجود نخواهد داشت. "
بزرگترین نماینده منچستریونایتد |
حرفه و شخصیت چارلتون، یونایتد را شکل داد و آنها را به غول جهانی تبدیل کرد که امروز هستند و به دلیل موفقیت و همچنین ارتباط آنها با بازیکنان جوان در سراسر جهان شناخته شده است. گری نویل میگوید: "او بزرگترین نماینده من یونایتد در سراسر جهان است. او یکی از دردانههای های بازبی بود، بخشی از آن سانحه هوایی غمانگیز مونیخ بود، از آن جان سالم به در برد و بسیاری از همتیمیها و همکارانش را از دست داد. کاری که سر بابی چارلتون انجام داد، نمونهای عالی از این بود که چگونه میتوانید یک سفیر بزرگ باشگاه داشته باشید، کسی که اسطوره باشگاه بود و این کار را بهخوبی در هیئتمدیره انجام میداد و به روشی درست نماینده منچستریونایتد بود. رشته طلایی از سر مت بازبی تا سر الکس فرگوسن، دو دوره طلایی در دوران منچستریونایتد، و او عنصر ثابت در هر دوی آنها بود." یک موضوع ثابت در مورد چارلتون وجود دارد. واقعاً نماینده یونایتد در سطح جهانی بود و بهاندازه خودِ نشان یا اولدترافورد، بخشی از باشگاه بود. داوید دخیا میگوید: "یک اسطوره و ستون واقعی منچستریونایتد؛ هر زمان که مردم به این باشگاه در سراسر جهان فکر میکنند، به فکر سر بابی چارلتون هستند."
رافائل واران افزود: "ما بهعنوان بازیکنان این باشگاه ویژه، هر روز بر دوش غولها ایستادهایم و سر بابی بزرگتر از همه آنها بود. تأثیر او برای نسلهای آینده باقی خواهد ماند."
برای همیشه بخشی از باشگاه |
مرگ چارلتون حفرهای در یونایتد ایجاد میکند، اما او برای همیشه بخشی از تاروپود باشگاه خواهد بود. جایگاه شمالی، بزرگترین جایگاه داخل استادیوم، در سال 2016 به جایگاه سر بابی چارلتون تغییر نام داده شده است. چارلتون همچنین مجسمهای در بیرون اولدترافورد در کنار جورج بست و دنیس لاو دارد. مجسمه تثلیث یونایتد، اولین بندرگاه هزاران نفری است که هر روز از استادیوم بازدید میکنند و در آنجا بود که باشگاه در لحظاتی پس از اعلام خبر درگذشت اسطوره، یک تاجگل قرار داد که حاوی این پیام بود: "به یاد سر بابی دوست داشتنی. چارلتون، بازیکنی بزرگ و حتی مردی بزرگتر. با نهایت تشکر از خدمات شما. از طرف همه در منچستریونایتد." چارلتون از صحبتکردن مردم در مورد او لذت نمیبرد، اما او دوست داشت در مورد یونایتد صحبت کند. "برنده یا بازنده فرقی نمیکند، علاقه مردم به این مکان واقعاً متفاوت است. هیچ جا شبیه آن نیست. این یک پدیده است، یک فرقه."
هرگز کلمه درستتری گفته نشد و سر بابی چارلتون دلیل آن است.
- بخشی از این متن از سایت Goal برگرفته شده است.