: «در خیابان بازی می کردیم و چیزی به یاد داده نمی شد، آن را خودمان یاد می گرفتیم؛ یاد می گرفتیم که از آن لذت ببریم. به پیراهنی که جمعه ها با آن به مدرسه می رفتیم افتخار می کردیم، که قرار است شنبه برای تیم با آنها بازی کنیم. حتی با وجود اینکه هر کدام از جوراب ها به یک رنگ بودند. جنگ تمام شده بود اما ریاضت ادامه داشت. هیچ کس هیچ چیز نداشت...این برای همه صدق می کرد.»
دنیس لاو
...
همهٔ بازیکنان فوتبال در دوران بازی خود لحظههایی دارند که دوست دارند تا ابد ادامه داشته باشد و هرگز به پایان نرسد. لحظههایی مانند بالا بردن توپ طلا به دست دنیس لاو، لحظاتی مثل قهرمانی در جام باشگاههای اروپا، مردی که از شمالی ترین نقطهٔ بریتانیا، اسکاتلند پا به انگلستان گذاشت، مردی که محبوب ترین یاغی شهر منچستریونایتد بود و الان تنها بازماندهٔ تلثیث مقدس است، مردی که به همراه بابی چارلتون و جرج بست رهبر مثلث رویایی منچستریونایتد بود.
پسرک با آن عینک و آن موهای پرپشت بی شباهت به شخصیتهای کارتونی نبود، به طوری که شما میتوانی او را در عکسهای قدیمی خانوادگی لاوها پیدا کنید. او در دوران نوجوانی تصمیم عجیبی گرفت، تصمیم گرفت تا فوتبالیست شود...
وقتی به محل تست باشگاه هادرزفیلد تاون رفت مسئول تست آنجا گفت:« این پسر دیوانه است!»
به هر حال او چند روز بعد قراردارد سه ساله ای با هادرزفیلد تاون امضا کرد. او با هادرزفیلد تاون به لیگ پایین تر سقوط کرد و در عین ناباوری این موضوع به سود دنیس لاو شد! او توانست در ترکیب اصلی تیم قرار بگیرد و با درخشش در هادزفیلد باعث شد تا اغلب باشگاههای بزرگ انگلستان برای جذب وی اقدام کنند.
دنیس لاو ابتدا در دوراهی منچستریونایتد و منچسترسیتی تیم آبی پوش را انتخاب کرد. اما او در مین رود عملکرد خوبی نداشت و تصمیم گرفت فوتبال خود را در جایی خارج از انگلستان ادامه دهد و برای این کار کجا بهتر از سرزمین چکمه؟ دنیس لاو به تورینو رفت و امیدوار بود که در آنجا عملکرد خوبی داشته باشد، اما اوضاع به قدری برای او سخت شد که تصمیم گرفت به انگلستان برگردد. او در برگشت به انگلستان به منچستریونایتد رفت. اتفاقی که لاو راجب آن گفت:« وقتی در زندگی به مانعی می خورید، به این معنا نیست که به پایان مسیر رسیده اید، بلکه آن مانع نشان می دهد که راه درست سمت دیگری است.»
لاو به منچستریونایتد رفت و سر مت بازبی آنجا مثل پدری مهربان در انتظار او بود. مت بازبی راجب پیوستن دنیس لاو به منچستریونایتد میگوید:« آن روز را که دنیس لاو پای قرارداد با یونایتد را امضا کرد هرگز فراموش نمیکنم. در واقع نمی توانستم از این خوشحال تر باشم زیرا همانطور که بعدها هم معلوم شد، می دانستم که او چه بازیکن فوق العاده و توانمندی است. اگر بخواهم منصف باشم، باید بگویم او حتی بهتر از انچه که تصور میکردم شد.»
دو قهرمانی در لیگ، توپ طلای فصل ۶۵-۱۹۶۴ با زدن ۴۲ گل، یک قهرمانی در جام حذفی انگلیس و سرانجام قهرمانی در جام باشگاههای اروپا حاصل همکاری سر مت بازبی و دنیس لاو بود. منچستریونایتد بعد از فاجعهٔ مونیخ دوباره تبدیل به قدرت اول فوتبال انگلستان شد.
اما بعد از رفتن مت بازبی از منچستریونایتد و حضور مک گینس و فرانک اوفارل در تیم اوضاع کاملاً تغییر کرد. حتی حضور دوبارهٔ سر مت بازبی روی نیمکت شیاطین سرخ نتوانست اوضاع را تغییر دهد تا سرانجام تامی دوچرتی روی نیمکت منچستریونایتد بنشیند. حضور داچرتی، آغاز جدایی ستاره باتجربه تیم بود؛ بابی چارلتون، جرج بست و در نهایت دنیس لاو از منچستریونایتد جدا شدند تا تلثیث مقدس به طور کامل متفاوت شود. البته افت لاو از چند سال قبل شروع شده بود. با مصدومیتهای پیاپی و دوری های گاه و بیگاه از میادین. به طوری که باشگاه در سال 1970 تصمیم گرفت او را به تیم دیگری بفروشد اما هیچ مشتری ای برای او پیدا نشد؛ برای بازیکنی که 6 سال قبل توپ طلای اروپا را برده بود، برای بازیکنی که شش سال قبل موفق به زدن ۴۲ گل در یک فصل شده بود. بگذریم. دنیس لاو با قلبی مملو از عشق به منچستریونایتد به منچسترسیتی برگشت تا شاید انتقام خود از فوتبال را بگیرد. اما انتقام او از فوتبال آن چیزی نبود که او میخواست. آن عصر لعنتی، پادشاه اسکاتلندی منچستر در برابر تیم سابق خود گلزنی میکند. هواداران عصبانی به زمین میریزند، بازی نیمه تمام میماند... اتحادیهٔ فوتبال انگلستان رای به شکست منچستریونایتد و سقوط آنها به دستهٔ پایین تر میدهد. دنیس لاو راجع به آن روز میگوید: در تمام زندگیم هرگز مانند آن روز احساس افسردگی نمیکردم. پس از ۱۹ سال که تمام زندگیم را وقف گلزنی کرده بودم سرانجام گلی زدم که آرزو داشتم هرگز زده نمیشد.»
تیمی که انگار لاو تکه ای از وجودش را در آن گذاشته بود به لیگ پایین تر سقوط کرد. فصل بعد اما لاو به دنبال اختلاف با مربی منچسترسیتی کفشهایش را آویخت، یک پایان بد برای یک قهرمان...