XOTT دوستام زیاد میرن تو پارک جلو پسرا بعد کتابم تو کیف دوستم بود رفتم ازش بگیرم پسره گفت لباتو بخورم یه دونه زدم تو گوشش جلو مدیر گفتم مرتیکه حرومزاده بعدشم اصن یادم رفت رفتم خونه فرداش یه اکیپ بودن با همین پسره ولی خوشگل. یکیشون اومد درخواست اشنایی بده چند بار دیده بودمش از اول سال و اصن به دخترا نگا نمیکرد و میشناختمش از قبل پسر خوبی بود نمی دونم چی شد اومد درخواست داد من بهش گفتم فعلا نمی تونم چون حق ناراحت کردنتو ندارم و شاید اذیت بشی ناراحت شد رفت و چندروز ندیدمش بعد یکی از همون دخترایی که زیاد میرفتن تو پارک رفت شمارشو بگیره که اشاره کرده بود و گفته بود من اونو میخام فرداش دختره یه سلیطه بازی دراورد دعوا درست کرد رفتیم دفتر.پسره همبازی بچگیام بود فوتبال یادم داد😂🙂
دیروزم تو اتوبوس دیدمش.