مدافع وسط کهنه کار اسبق آستون ویلا در مصاحبهای با شان کول از FFT (فورفورتو) دربارهی دعوت به تیم ملی، حس مطرود شدن و همچنین دلیل ادامهی کارش در لیگ ۱ انگلیس (سطح سوم فوتبال انگلستان) میگوید. مدافع وسط حال حاضر چلتنهام چیزهای زیادی برای گفتن دارد. |
در ابتدا باید به سخن مدافع کهنه کار داستان مراجعه کنیم؛ جایی که کرتیس دیویز، مدافع حاضر چلتنهام که سابقهی بازی برای تیمهای وست برومویچ، آستون ویلا، لسترسیتی، هال سیتی، دربی کانتی و... را دارد، بهترین و بدترین روز زندگی خود را چنین عنوان میکند:
"گلزنی در فینال FA Cup یک حس سرخوشی خالص بود. اما وقتی که آرسنال قهرمان شد، مثل یک بچه گریه کردم."
داستان کرتیس دیویز یک داستان خاص و ویژه است. در فوتبال داستانهای خاص زیادی وجود دارند که هر کدام ویژگیهای جذابی دارند. فوتبالیستان به عنوان عضوی از جامعهی فوتبال همواره به تعریف و تشریح داستان زندگی خود میپردازند. در تاریخ فوتبال بیشتر داستانهای فوتبالیستان بزرگ و پرافتخار پررنگتر است و بیشتر نقل میشود. اما در گوشه و کنارههای فوتبال، در آن حواشی دور از دید، میتوان داستانهایی را پیدا کرد که از مفاهیم زیادی برخوردار هستند. گاهی با همین داستانها است که درخواهیم یافت که مفهوم بازنده و برنده بسیار متفاوتتر از آنچه ما فکر میکنیم است. کرتیس دیویز، مدافع وسط انگلیسی در مصاحبهای با مجلهی فورفورتو به سوالات زیادی دربارهی کارنامهی فوتبالش پاسخ میدهد. متن زیر، ترجمهای از مصاحبهی کرتیس دیویز با رسانهی فورفورتو است که در مجلهی ماه نوامبر این رسانه به چاپ رسیده است.
- در این تابستان به چلتنهام پیوستی. چه انگیزههایی برای بازی کردن داری؟
اینکه از گروهی (تیمی) جدا شوی، سخت است.
هنوز عدهای هستند که شک دارند که من بتوانم در ۳۸ سالگی به فوتبال حرفهای ادامه بدهم، اما من خودم را زیر سوال برده و به چالش خواهم کشید. من اینجا (چلتنهام) نیستم تا در فشار کمتری باشم، اما امیدوارم بتوانم به بهبود تیم کمک کنم. تیم جوانی داریم و قصد دارم تا به عنوان فرد باتجربهتر و پیشکسوت تیم آنها را راهنمایی کنم. این چالش من را بسیار هیجانزده میکند.
- چگونه به گذشته، وقتی که به تیم ملی دعوت شدی ولی حتی یک بازی ملی هم انجام ندادی، نگاه میکنی؟
در زمانی که تنها ۹ بازی برای آستون ویلا انجام داده بودم و در بین بازیکنان ترکیب اصلی فابیو کاپلو در تیم ملی به شمار میرفتم، ۲۲ ساله بودم و با خود گمان میکردم: "اگر اکنون این مربی به من بها دهد، میتوانم تا سالهای آینده در تیم ملی انگلیس بازی کنم." متاسفانه، دچار مصدومیت از ناحیهی تاندون آشیل شدم. فصل بعد، من برای کسب آمادگی جسمانی مبارزه میکردم و همین طور در یک بازی خارج از خانه مقال آلمان در ترکیب قرار گرفتم؛ این یک تجربه شگفت انگیز بود، اما وارد زمین نشدم. من دارن بنت را مقصر می دانم! یک موقعیت تک به تک نصیب او شد و اگر آن را گل میکرد، ممکن بود چند تعویض انجام دهد. البته این فقط یکی از آن دلایل (علل عدم بازی در تیم ملی) بود. پشیمان نیستم، زیرا این اتفاق ناگزیر بود.
- مارتین اونیل در فصل ۲۰۱۰-۲۰۰۹ مصادف با آخرین فصل حضور او در باشگاه، تو را از ترکیب ویلا کنار گذاشت. چطور این اتفاق افتاد.
ویلا همیشه قصد داشت یک مدافع وسط جدید جذب کند، زیرا ما به تازگی زات نایت را فروخته بودیم. اما کتف من آسیب دید. بنابراین، با دو نفر قرارداد بستیم؛ ریچارد دان و جیمز کالینز. آنها زوج خوبی تشکیل دادند؛ من هیچ بحثی در این مورد نداشتم. بنابراین خواستم به صورت قرضی جدا شوم. این درخواست من مورد مخالفت قرار گرفت زیرا به من گفته شد که جزو پروژهی تیم خواهم بود. اما همه چیز اینطور پیش نرفت. وقتی پنجره نقل و انتقالاتی بسته شد، بازیها را از خانه تماشا میکردم؛ در حالی که میتوانستم به ویگان یا سلتیک بروم. میخواستم ریتم خود را حفظ کنم و در برنامههای کاپلو باقی بمانم. من عملاً یک فصل کامل را از دست دادم؛ در حالی که واقعاً آماده بودم. این آخرین میخ بر تابوت من در بازیهای ملی بود و من شانس ملیپوش شدن را از دست دادم و بابت این ناامید هستم. باشگاه و سرمربی این طور انتخاب کردند و من بهای تصمیمات آنها را دادم.
- پس از مدتها دوری، حضور به صورت قرضی در لستر چقدر برای تو مهم بود؟
در آن زمان، در وضعیت نامشخصی قرار داشتم. اعتقاد دارم که آن وضع به خاطر سیاستهای باشگاه به وجود آمده بود زیرا اگر در سه بازی دیگر نیز حضور پیدا میکردم، آستون ویلا باید مبلغی را به وست برومویچ (تیم سابق کرتیس) پرداخت میکرد. آنها (آستون ویلا) باید یک سال دیگر نیز به من فرصت میدادند. انتقال قرضی به لستر من را نجات داد، چرا که در یک مارپیچ نزولی قرار گرفته بودم. زندگی شخصی من در آن زمان عالی نبود و نمیتوانستم فوتبال (که ابزاری برای پرت کردن حواس من از اتفاقات زندگیام بود) بازی کنم. آن موقع، اسون گوران اریکسون به منصب سرمبیگری لستر رسیده بود و من را برای تیمش میخواست. وقتی با او ملاقات کردم، فقط یک چیز گفت: "بازیهای تو را تماشا کردهام و میدانم که چه کارهایی میتوانی انجام بدهی. به اینجا بیا و خودت را نشان بده."
این لذتبخشترین اتفاق در طول دوران فوتبال حرفهای من بود. در لستر، من با فراغ بال و لبخندی روی لبم بازی میکردم.
- وضعیت نیکولا زیگیچ در بیرمنگام چگونه بود؟ آیا وضعیت قرارداد او بر تیم تاثیر گذاشت؟
من طرفدار این بازیکن هستم. اگر او قراردادی ۴ ساله داشته باشد (ظاهراً ۶۰ هزار پوند در هفته بود) که هر سال ۵ هزار پوند به آن اضافه میشود، چرا باید از آن دوری کند و آن را نپذیرد؟ احمقانه است. این پول زیادی بود. به علاوه، اگر او به اندازه کافی در کشور میماند، دخترانش می توانستند شهروند بریتانیا شوند. وقتی یک بازیکن جدا میشود، تیمها از وفاداری سخن میگویند؛ اما نه زمانی که میخواهند از شر او خلاص شوند. زیگی میخواست آن قرارداد را قبول کند. او همیشه می گفت: "نگران نباش مرد بزرگ، من خوب هستم."
- نظر تو دربارهی راول موریسون، هم تیمیات در بیرمنگام و دربی چیست؟
از نظر استعداد، بیشک راول یکی از بهترین بازیکنانی است که تا به حال با او بازی کردهام. او ویژگیهای زیادی دارد. او قدرتی را در خود دارد که با آن میتواند چهار یا پنج نفر از بازیکنان حریف را شکست دهد، همیشه آماده است، آگاهی محیطی خوبی دارد، میتواند به نفر درست پاس بدهد و میتواند از فاصلهی دور شوت کند. او بازیکنی باورنکردنی است. همهی ما شنیده بودیم که او اغلب با دوستانش بیرون میرفت و دچار مشکل میشد؛ بنابراین نمیدانستیم چه باید کرد. او یک استعداد برتر بود. اما او اهل محلهی خوبی نبود و وقتی جوانتر بود، نمیتوانست خود را از آنجا دور کند. با این وجود که او بزرگتر شد، مردم آنجا همچنان او را به کارهای منفی تشویق میکردند.
- آیا میتوانی احساسات خودت را در زمانی که در دقیقهی هشتِ فینال جام حذفی سال ۲۰۱۴ گلزنی کردی و هال را ۲-۰ مقابل آرسنال جلو انداختی، توصیف کنی؟ چرا برتریتان در آن مسابقه از بین رفت؟
احساسیترین لحظهای بود بود که در فوتبال تجربه کردم. انگار از جسمم خارج شده بودم. شادی گل من ناشی از یک سرمستی خالص بود. دیوانهوار به اطراف دویدم تا اینکه بقیه مرا گرفتند و متوقف کردند. اگر نیمهی اول بازی با نتیجه دو بر صفر به پایان میرسید، شاید میتوانستیم در نیمهی دوم با استفاده از ضدحملات آرسنال را شکست دهیم. با به ثمر رساندن گل اول، آنها در نیمهی دوم با آرامش بیشتر به زمین آمدند. آن گل یک ضربهی ایستگاهی خوب از سوی سانتی کازورلا بود. گل دوم آنها دلخراشترین گل تاریخ بود. وقت اضافه برای ما خیلی زیاد بود. من در زمین ماندم تا توماس ورمالن جام را برای آرسنال بالا برد. بلافاصله به این فکر کردم که من باید جای او میبودم. مثل یک بچه شروع به گریه کردم.
- بازی در کنار وین رونی برای دربی در پایان دوران حرفهای خود چگونه بود؟
وقتی وارد رختکن شد تا به همه سلام کند، گفتم: "اینجا چه کار میکنی؟!" فکر کردم شوخی است. او آن را فرصتی عالی برای ادامه بازی و شروع مربیگری میدانست. مثل قبل نمیتوانست با همان جنگندگی بازی کند ولی باز هم تواناییهای او فوق العاده بود. یادم میآید که او و تام هادلستون با هم در خط هافبک مقابل کریستال پالاس بازی می کردند. آنها پرتحرکترین بازیکنان تیم نبودند، اما با پاسهای خود پالاس را متلاشی کردند. او همچنین برای بازیکنان جوان یک مرشد عالی بود.
- او (رونی) چگونه با نقش سرمربی سازگار شد؟
فکر میکنم این انتقالی آسان بود زیرا او قبلا یک رهبر بود و هالهای در مورد او داشت. او بیشتر به عنوان یک رئیس (سرمربی) خونسرد بود. هنگامی که در حال بازی هستید، آدرنالین ترشح میشود و مشکلاتی پیش میآید؛ در آن زمان، آنچه به بقیه میگویید، میتواند احساس واقعی شما باشد. به عنوان یک سرمربی، او با روشی منطقی کارها را انجام میداد و کاملاً آرام بود.
- سقوط دربی در میان این همه آشفتگی، چه تاثیری بر تو به عنوان بازیکن گذاشت؟
سخت بود ولی نمیتوان بابت آن اشک ریخت. میتوانید همچنان در تیم بمانید و بجنگنید و یا میتوانید بروید. چند سالی در باشگاه بودم که به آن افتخار می کنم. در دربی کانتی، خیلی چیزها در معرض خطر بود. من دیگران را برای رفتن سرزنش نمی کنم، اما بیشتر آنها میخواستند از تیم بروند. این فصل سرگرم کنندهترین و در عین حال افسرده کنندهترین فصل ما بود. ما هر روز خودمان را مجازات میکردیم، اما به دلیل اتفاقات خارج از زمین، دو امتیاز از دست دادیم و تقریباً نتوانستیم بازیکنان جدیدی را جذب کنیم. در حوالی ژانویه، ما در حال کم کردن فاصله (با تیم بالاتر در جدول) بودیم، اما ترکیب ما عمق خوبی نداشت. برای اولین بار با چیزی حدود ۱۴ نفر از بازیکنان آکادمی بازی کردیم. از همان ابتدا عقب افتاده بودیم، اما روحیه و همبستگی ما در آن فصل برای همیشه در ذهن من خواهد ماند؛ فوق العاده بود.