همه چیز برای یورگن کلوپ قصهٔ ما بر پایهٔ زیبایی، لذت و سرگرمی بوده است. لذت بردن از یک دریبل زیبا در حال دویدن از فیرمینیو، یک سانتر در نزدیکی نقطهٔ کرنر برای همتیمی از ترنت الکساندر آرنولد، و سکانس آخری که در آن تصویر یک گلر درمانده و ناراحت قرار دارد و در پس آن کلوپ در حال شادی است |
مردی با ریشهای خاکستری، از دورتموند تا لیورپول، با همان تیپ رفتاری معمولی که همواره باعث میشده تا طرفدارانش او را همانند قدیسی دوست بدارند؛ او همان آقای معمولی است. آقای معمولی در روزگاری به لیورپول آمد که درب افتخارات لیورپول سالها باز نشده بود و تمامی افتخارات این تیم از لایه ای از گرد و غبار پوشیده شده بود، کلوپ به خوبی ارکستر لیورپول را رهبری کرد. او ارکستری جذاب ساخت، صلاح با گیتار خود مدافعین رقیب را مدهوش میکرد؛ سرعتش همانند یک دونده دوی سرعت بود و ظرافتش درست به اندازه یک وینگر جوان، به شکل زیبایی و درست شبیه به یک تابلوی هنری مدافعین حریف را در هم گره میزد و بعد در شرایطی که آنفیلد نیمخیز شده بود شوتی تماشایی را روانه دروازه حریف میکرد. ورزشگاه فریاد میکشید و هواداران او را فرعون مصری خطاب میکردند. لقبی به حق برای بازیکنی که تا مدتها پادشاه خط حمله لیورپول بود؛ فیرمینیو با پیانوی خود آهنگ دروازه حریف را مینواخت و تیم را به جلو میخواند؛ و سادیو مانه که چندان هم تکنیکی نبود در نوک حمله طبل را مینواخت؛ البته که همه خوشیها تا آخر ادامه نمییابند؛ مانه به بایرن مونیخ رفت؛ فیرمینیو نیز به سوی صحرای عربستان رفت تا در آخرین فصل حضور کلوپ در لیورپول صلاح تک نواز خط حمله تیم باشد و موجی از جوانان رهروی وی به امید پر کردن جای وی در خط حمله لیورپول و البته قلب هواداران، کلوپ در لیورپول زیباترین ارکستر دنیا را رهبری کرد، زیبا، محکم و صدالبته با صلابت، وقتی کلوپ در لیگ قهرمانان ۲۰۱۸ رقیبان خودش را قلع و قمع میکرد مخالفین او این پیروزیها را ضعیف کشی میخواندند و زدن ۷ گل به مالیبور را عقده گشایی، اما کمی بعد آنها ساکت شدند: درست زمانی که لیورپول بعد از حذف پورتو با ۵ گل سیتی آماده پپ گواردیولا را شکست داد و به نیمهنهایی رسید، ۱۵ فروردین ۱۳۹۷؛ جو وحشتناک آنفیلد ذره ذره گوشت تن پپ را آب میکند. هنوز تیمها در حال محک خود هستند که روی ضد حمله صلاح از سمت راست توپ را به فیرمینو پاس می دهد. ضربه فیرمینو را ابتدا ادرسون آماده برمی گرداند ولی توپ برگشتی مجددا به صلاح رسیده و وی گل اول تیمش را در مقابل دروازه به ثمر میرساند تا ارکستر زیباتر از همیشه شروع شود. چمبرلین امید پپ را ناامید میکند و مانه آب سرد را بر پیکر سیتی پپ میریزد، تنها در ۳۱ دقیقه؛ لیورپول تنها در ۳۱ دقیقه به نیمهنهایی صعود میکند. پاسهایی بلند چمبرلین و فندایک که به صلاح میرسند، این میتواند برای هر هوادارای محبوب باشد؛ اما کلوپ همیشه هم تشویق نشده... درست در زمانی که به واترلوی خود یعنی رئال مادرید میرسید، واترلویی که سه بار دست کلوپ را از جام لیگ قهرمانان اروپا کوتاه کرد، با این وجود اما شاید تا سالها بعد دیگر کلوپی در آنفیلد نمایان نشود، همان گونه که دورتموند هفت سال بعد از جدایی یورگن کلوپ از این باشگاه کماکان دنبال جایگزین او است، اما او که بود؟ خودش که اینگونه میگوید:
من یورگن کلوپ هستم. آقای معمولی
اما مهمترین افتخار کلوپ در لیورپول چه بود؟ قهرمانی در لیگ قهرمانان اروپا و لمس جام نقره ای رنگ، یا باطل کردن طلسم عدم قهرمانی لیورپول در لیگ برتر انگلیس؟ از نظر من قطعا دومی مهمتر است، زیرا که بعد از آن لحظه تلخ سر خوردن استیو جی مقابل دمبابا و آن عصر غم انگیز؛ لیورپول به این جام نیاز داشت، اما کار مهمتر کلوپ در لیورپول چه بود؟ بدون شک نهادینه کردن ژن لیگ قهرمانان اروپا در این تیم، حتی در صورت شکست ۴ گله برابر ناپولی این تیم میتواند اندکی بعد و در ضیافت آژاکس و در شرایطی که دو دقیقه تا پایان بازی به نتیجه مساوی باقی مانده است پیروز شود و امیدها را زنده نگه دارد، همان چیزی که لیورپول همواره به دنبال آن بود: ژن تلاش، شکست ناپذیری و جرئت، همان چیزی که سالها تقابلهای پپ و کلوپ را جذاب کرده بود. فقط فرض کنید: تقابل یک گرگ آلمانی برابر پپ گواردیولای مکار. با قابهایی که دوربین از جنب و جوش او کنار خط نشان میدهد. عینک ته استکانی، هودی خاکستری، قرمزرنگ.... حرکت مدام دستها جلوی چمبرلین، فیرمینیو و صلاح و بعدها نونیز، آرنولد و...
و شادی گلهایی برای ثبت در تاریخ، اما قطعا چیزهایی که از تقابلهای پپ و کلوپ باقی میماند خیلی بیشتر از اینها است، چیزهایی که احتمالا بعد از رفتن کلوپ نیز برود. اما فارغ از تمام اینها شاید اگر قرار باشد او با یک چیز شناخته شود این است که او فوتبال نوین را با کگن پرسینگ به لیورپول برگرداند و تیمی که بعد از عدم قهرمانی د ر جزیره به مدت ۲۶ سال پیاپی به یک تیم ناامید تبدیل شده بود، تبدیل به تیمی کرد که قهرمان لیگ برتر انگلیس و قهرمان لیگ قهرمانان اروپا شد، البته شاید اگر او به آن دو مدال طلای لیگ قهرمانان اروپا که در مصاف با رئال مادرید از دست رفت میرسید و جام را برای سه بار به لیورپول میبرد اوضاع برای او بهتر هم میشد، اما افسوس که شکست در دو فینال باعث شد تا یورگن کلوپ خود را هم تراز با بیل شنکلی نکند. یورگن کلوپ مردی بود که حقش بیشتر از چیزی بود که در لیورپول به دست آورده است. از زمانی که کاریوس باعث شد تا تیم کلوپ مقابل رئال مادرید زیدان بازنده باشد تا زمانی که داور بازی سوت پایان بازی لیورپول رئال مادرید در فینال لیگ قهرمانان اروپای ۲۰۲۲ به صدا درآورد. مردی که به نسبت آنچه که لیاقتش را داشتدخیلی بدشانس بود، مردی که هیچ چشم داشتی نداشت اما تعهد، مسئولیت پذیری، برنامهریزی و مدیریتش زبانزد خاص و عام بود. او در شرایطی که لیورپول، قدرت اول فوتبال انگلستان و اروپا در سالهای گذشته به مدت سه دهه پیاپی در فتح پریمیرلیگ ناکام بود پای به این تیم گذاشت از پولهای بیزبان و بی حساب و کتاب دهه نود این تیم تا آن تیم معروف قهرمان اروپا، هیچکدام نتوانستند در جزیره برای پادشاه شکست خورده کاری کنند تا تاج و تخت خود را پس بگیرد، در سالهای اول حضور یورگن کلوپ از لیورپول هنوز رقبا لیورپول را در حد یک مدعی و رقیب نمیدیدند، تا زمانی که شکوه و فر دوباره به بندر لیورپول رسید، لیورپول در 26 هفته از لیگ برتر انگلیس تنها یک بار تن به تساوی داده بود، لرزه دیگر کاملا به جان رقبای لیورپول افتاده بود، و سرانجام این جمله:
لیورپول بعد از سه دهه قهرمان لیگ برتر انگلیس شد
گرچه به علت همهگیری کویید لعنتی هواداران لیورپول هیچگاه نتوانستند صحنهای که سالها منتظر آن بودند را از نزدیک ببینند، اما این هم نمیتواند باعث این شود که این قهرمانی خاطره انگیز نشود.
در کنار جام لیگ برتر انگلیس
کلوپ کار خودش را کرده بود: کلوپ رقبا را ترسانده بود و همین برای لیورپول کافی بود، کلوپی که چشمان را خیره کرده بود و با پرس خود هر رقیبی را شکست میداد، کلوپ یک دیوانه بود، چیزی که هایدل، رئیس سابق باشگاه ماینتس نیز به آن اشاره میکند:
اینکه یورگن را در 34 سالگی مجبور کنیم بلافاصله پس از بازنشستگی روی نیمکت بنشیند تصمیمی با قلب و نه با عقل بود. معمولا چنین وظایفی را به کاپیتان تیم محول میکنند اما در واقع او رهبر عاطفی تیم ما بود. اگرچه پس از بازنشستگی، در رشتهی علوم ورزشی تحصیل کرده بود و مسیر مربیگری را برگزیده بود اما سپردن تکلیف تیمی در حال سقوط به کسی که هیچ تجربهای ندارد کمی دیوانگی میخواهد! وقتی درخواستم را به او گفتم، حتی پنج ثانیه هم به آن فکر نکرد و پذیرفت... در اولین با یورگن برابر دویسبورگ من با انگیزه ترین تیم ماینتس را دیدم.
اما نقطه غرور کلوپ در لیورپول آن دیدار به یاد ماندنی با بارسلونا در آنفیلد است، شبی که شعلههای دیوانه مار خشم قرمزها بارسلونا را تبدیل به کپه ای از خاکستر کرد. روی کاغذ همه چیز بر علیه پسران لایق کلوپ بود. قرمزهای آنفیلد بازی رفت را به طور تحقیر آمیزی در نیوکمپ و در شب رهبری لیونل مسی برای کاتالانها واگذار کرده بودند. "معبد فوتبال" پسران آنفیلد را به زانو در آورده بود، در آستانه دیدار برگشت دو مهاجم تاثیرگذار تیم مصدوم شده بودند، بارسلونا آماده یک شادی از ته دل بود، اما جادوی کلوپ همه چیز را دگرگون کرد. در شروع بازی هندرسون فارغ از همه چیز در وسط زمین به معنای واقعی کلمه تیمش را هدایت میکرد و سرمربی تیم در زمین بود، کسی چه میداند؟ احتمالا کاپیتان سابق لیورپول در آن لحظات در ذهنش به کامبک رویایی سال ۲۰۰۵ را مرور میکرده و خودش را همانند استیو جی میدیده است. با شروع بازی بارقههای امید شروع به تابیدن به دل تاریک لیورپولیها کرد، آنفیلد در آستانه انفجار بود و این انفجار درست در زمانی روی داد که دیوک اوریگی در دقیقه ۶ دروازه حریف را گشود، امید همانند آتشی در دل لیورپولیها گر گرفت. دیوک اوریگی حالا انگار خودش را در قامت یک فرعون مصری میدید، اما کار اصلی را سوارز با مصدوم کردن اندو رابرتسون کرد، او با اینکار باعث حضور جورجینیو واینالدوم در زمین مسابقه شد تا هلندی نیمکت نشین نقش اول کامبک را با یک دبل در زمانی کم از اوریگی بگیرد... آدرنالین خالص در زمینه بازی ترشح میشد تا زمانی که با گل اوریگی لیورپول به فینال صعود کرد. آنفیلد زیباترین ورزشگاه تاریخ شده بود. بازیکنان در کنار هم در برابر هوادارنشان ایستاده بودند و اشک میریختند. آنها هردو برای هم قهرمان بودند...و فریادهای سکوهای آنفیلد که:
تو هرگز تنها قدم نخواهی زد
امیرعلی. ی؛ ۲۹ ژانویه ۲۰۲۴
پی نویس: به نظر شما چند سال طول میکشد تا لیورپول دوباره یک "کلوپ" پیدا کند؟
از کجا آمد و به کجا میرود؟