گلمحمد یا گلممد (به گویش سبزواری) کلمیشی، شخصیت اصلی رمان کلیدر، نوشته محمود دولتآبادی، آزادی خواهی ایثارگر از ایل گلممدا بود.
گل محمد کلمیشی کیست؟
گلمحمد یا گلممد (به گویش سبزواری) کلمیشی معروف به خان کلمیشی، شخصیت اصلی رمان کلیدر، نوشته محمود دولتآبادی، آزادی خواهی ایثارگر، از طایفه کرد های کرمانج و ایل گلممدا ساکن در روستای سوزنده شهرستان خوشاب سبزوار بود.
پیش از آغاز کلام لازم به ذکر است که در محدوده سبزوار، گل محمد کلمیشی و برادرانش به گل محمد ها (گل ممدا) معروف هستند. گل محمد که از گرفتاری های معیشتی و نداری و فقر و ظلم اربابان وقت به ستوه می آید به همراه برادران خود قیام کرده و در اصلاح یاغی می شود. گل محمد و یارانش در کوه ها ساکن می شوند و گاه گاه به اموال و گله های اربابان یورش برده و غارت می کنند. بنا بر نقل سالخوردگان منطقه تفاوت گل محمد با سایر یاغیان در این بود که او به اموال مردم تهی دست و ضعیف دست درازی نمی کرد و تنها با اربابان درافتاده بود. البته گل محمد ها بعضا با اربابانی هم رابطه دوستانه و رفاقت داشته اند مثل علی اکبر دهنه ای که ارباب زعفرانیه بوده است. اربابان محلی و شهری سبزوار در نهایت دست به یکی کرده و از حکومت می خواهند این گروه یاغی را سر به نیست کند. حکومت ابتدا توسط رابطان خود به گل محمد ها پیشنهاد امان نامه می دهد و آنان را به روستای زعفرانیه می کشاند ولی در عمل آنان را گیر انداخته و پس از تعقیب و گریز در حوالی منطقه سنگرد قتل و عام می کند. سرهنگ بکتاش فرماندهی عملیات درگیری با گل محمد ها را به عهده دارد. پس از کشته شدن گل محمد ها جنازه ها به سبزوار آورده می شود و برای عبرت مردم اجساد کشته شدگان یک روز در محل کنار دیوار پادگان عرب ها (مابین میدان دروازه عراق و چهارراه بازار روز فعلی سبزوار) به نمایش گذاشته می شود. این غائله در سال ۱۳۲۳ شمسی اتفاق می افتد.
واقعه یاغی شدن و سپس سرکوب گل محمد و یارانش توسط حکومت وقت، دو وجه دارد. نخست وجه تاریخی ماجراست که در سبزوار اتفاق می افتد و شرح خود را دارد و وجه دوم جنبه ی داستانی ماجرا است که دولت آبادی بر اساس واقعیت تاریخی ، داستان کلیدر و گل محمد ها را مینویسد. پس بی شک بین دو وجه شخصیت حقیقی گل محمدها با وجه داستانی شخصیت ها تفاوت وجود دارد. این در حالی است که تقریبا تمام خوانندگان رمان کلیدر بعد از خوانش اثر گمان می کنند این ماجرا عین واقعیت تاریخی است در حالی که هنگام خواندن کلیدر خواننده صرفا با اثری هنری و داستانی مواجه است که در قسمت هایی با روایت تاریخی همپوشانی دارد و در قسمت هایی ندارد. از طرفی هیچ نیازی نیست که یک اثر داستانی صددرصد وفادار به تاریخ باشد و بی شک اثر هنری خلق شده بر مبنای یک واقعیت تاریخی پر و بال و پیرایش خود را دارد. مشهور ترین مثال در این مورد ماجرای رستم در شاهنامه است. چنانکه فردوسی با نگاه به پهلوانی بومی در منطقه سیستان، داستان جهانی از رستم می سازد. در این زمینه بیتی منصوب به حکیم ابوالقاسم فردوسی نیز نقل شده که شاهد بر همین ادعاست: ( که رستم یلی بود در سیستان منش کردم آن رستم داستان)
انتقام خون گل محمد:
در ماجرای قتل برادران کلمیشی تنها برادر بزرگتر (خان محمد) موفق به فرار می شود و از معرکه جان به در می برد. او به عتبات (کربلا) رفته و پس از حدود دوازده سال برمی گردد و در تلفن خانه زعفرانیه ارباب دهنه ای را می کشد و انتقام خون برادرش را می گیرد. سپس دولت وقت به خان محمد امان نامه می دهد و او در کلاته ای کوچک به نام (کلاته حسن) در جنوب روستای زعفرانیه سبزوار ساکن می شود و در آنجا خانه می سازد. بعد از گذشت زمان سرانجام بر اثر انتقام جویی های قدیمی و درگیری های کهنه خان محمد در منزل خودش در کلاته حسن توسط فردی به نام قنبر خان با اسلحه گلوله زنی ورندل کشته می شود.
جایگاه گل محمد در فرهنگ عامه
ماجرای ترانه ننه گل محمد:
بعد از به نمایش گذاشت اجساد گل محمد ها در کنار دیوار در سبزوار ، مادر گل محمد توان تحمل این داغ را ندارد و بنا به روایت های محلی مشاعر خود را از دست می دهد و با دایره در شهر می گشته و برای پسران کشته شده و جوانش مرثیه خوانی می کرده است. ترانه فولکلور "ننه گل ممد" که تاکنون به شیوه های گوناگونی اجرا شده در واقع شعری بوده است که مادر گل محمد در داغ پسر خود می خوانده است. این ترانه میان عامه مردم خراسان و به ویژه ایلات و عشایر خراسان رواج دارد و در جایگاه سوگ سروده و لالایی نیز خوانده می شود. مهمترین مرکز خواندن ترانه ننه گل ممد سبزوار است و این ترانه به گویش محلی سبزوار سروده شده است.
در طول زمان به این ترانه ابیاتی اضافه شده که این ویژگی ادبیات فورکلور است .
صد بار گفتم همچی مکو - (صد بار گفتم این کار را نکن)
ننه گل ممد
زلفای سیا ر قیچی مکو - (زلف های سیاه را قیچی نزن )
ننه گل ممد
صد بار گفتم پلو مخار - (کنایه از هم نشین نشدن با بزرگان و اربابان)
ننه گل ممد
ور دور کوهها تٌو مخار - ( خودت را آواره کوه و بیابان نکن)
ننه گل ممد
صد بار گفتم یاغی مرو - ( صدبار گفتم یاغی و شورشی نشو)
ننه گل ممد
رفق الداغی مرو - (دوست و همنشین الداغی ها نشو) (الداغی ارباب معروف و نامدار سبزوار و از مسببان کشته شدن گل محمد)
ننه گل ممد
امروز که دور دورونس _ (امروز که روزگار به مدار و قرار گشته است)
ننه گل ممد
اسب سیات د جٌولونس - (اسب سیاه تو در حال تاخت و تاز نیست - کنایه از اینکه تو مرده ای ) (جٌولو: جولان دادن)
ننه گل ممد
ای جٌولونا همیشه نیس- (گردش و روزگار و همیشه بر یک قرار نیست)
ننه گل ممد
اسب سیات د بیشه نیس - (اسب سیاه تو دیگر در بیشه زار نیست)
ننه گل ممد
وصف شما د ایرونس - (وصف شما و کارتان در ایران پیچیده است)
ننه گل ممد
عکس شما د تهرونس - (عکس مشهور جنازه های شما برای سران دولت به تهران ارسال شده است)
ننه گل ممد
کو جَرق و جَرق شمشیرت - (صدای چکاچک شمشیرت کجاست ؟ ) (جَرق جَرق: واژه آوایی: چکاچک)
ننه گل ممد
کو تَرق و تَرق هف تیرت - (صدای شلیک هفت تیرت کجاست ؟ ) (تَرق تَرق : واژ آوایی : صدای شلیک)
ننه گل ممد
کو اتاقت کو اجاقت - (اتاق و اجاق تو چه شد ؟ ) (کنایه از بی خانه و بی نان شدن/در به در شدن)
ننه گل ممد
کو بٌرارای قولچماقت (برادران قوی هیکل و درشت اندام تو چه شدند ؟ )
ننه گل ممد
گل محمدم د خٌو بیه - (گل محمد من خواب بوده است )
ننه گل ممد
تفنگشم برنو بیه - (تنفگ او برنو بوده است)
ننه گل ممد
او تخمرغای لای نونت (تخم مرغ های آماده شده برای خوردن)
ننه گل ممد
آخر نرف نیش جونت ( آخر توسط تو خورده نشد) (کنایه از به خواسته ات نرسیدی )
ننه گل ممد
قت بلندت شیون رف (قد بلند و رعنای تو در هم شکست )
ننه گل ممد
زن قشنگت بیوه رف (همسر زیبایت ، بیوه شد)
ننه گل ممد
الای بمیره قاتلت (خداکند که قاتل تو بمیرد)
ننه گل ممد
خٌنٌک رِوِ دل مارت ( تا بلکه دل مادرت کمی آرام بشود)
ننه گل ممد
این ترانه بر روی ریتم های مختلفی اجرا شده است .
گل محمد در جایگاه نماد:
رفته رفته گل محمد تبدیل به نمادی از ظلم ستیزی و عدم پذیرش ظلم و ستم تبدیل شده است. از طرفی داستان گل محمد ها چون در جنبه های مختلف زندگی روایت شده، تبدیل به درامی عاشقانه، حماسی و تراژیک شده است که بارها و بارها از آن در تئاتر ها، موسیقی ها، داستان ها و اشعار یاد می شود.
به نقل از حسن کلمیشی:
بسیارند کسانی که رمان زیبای کلیدر را خوانده اند و به پایان غم انگیز آن اندیشیده اند و شاید در ذهنشان اندیشیده اند که آیا بازمانده کلمیشی ها (خان محمد) اقدامی جهت انتقام گیری انجام داد یا نه و چه بر سر او آمد اعضای خانواده اش چه شدند.من قصد دارم برخی وقایع پس از مرگ گل محمد و نیز ماجراهائی از زمان حیات او را که شنیده و یا باز شنیده از زبان کلمیشی های سال خورده و یا مردم بومی منطقه است را برایتان بازگو نمایم.
عکس زیر مربوط به گل محمد کلمیشی و برادران و عمویش می باشد.این عکس در محل پاسگاه سبزوار گرفته شده است. اسامی افراد را درج نموده ام.
پس از کشته شدن گل محمد – بیگ محمد -خان عمو و علی جان . خان محمد تنها بازمانده معرکه از تاریکی شب استفاده نموده به روستای سوزنده پناه برد.نظامیان یا به قولی ژاندارم ها در تمام منطقه گسترده شده و تمام خانواده های کلمیشی را به زور به روستای سوزنده منتقل نمودند.( با توجه به وضعیت عشایر بودن کرد ها و کمبود چراگاه در این منطقه ایل کلمیشی به کلونی های کوچکتری تقسیم میشد تا چاگاه مکفی برای دامهای خود پیدا کنند)البته خانواده هایی هم بودند که در روستای سوزنده ساکن بودند.این عده عمدتا کسانی بودند که دامهای کمتری داشتند و چراگاه های نزدیک روستا جوابگوی نیاز دامهای آنان بود.
خان محمد به سوزنده گریخت و بعد از دیدار اقوام خویش برنامه خود را مبنی بر رقتن به عراق با آنها در میان نهاد.و از آنان خواست تا زن و فرزند او را در مکانی به او برسانند.پس از آن اهالی روستا تمامی احشام خود را به یک باره و به حرکت در آوردند و خان محمد توانست همرا با احشام از کمند ژاندارم ها بگریزد.و پس از آن به عراق رفت.ومدتی را در عراق سپری نمود.تا در نهایت پدر او کاری را که گل محمد هیچ گاه بدان تن در نداد را انجام داد و به تهران رفت – به دربار شاه – و برای پسرش به اصطلاح درخواست تامین نمود(این کلمه و کلمات مشابه دقیقا همان اصطلاحی است که از زبان گویندگان ماجرا شنیده ام اگر نیاز به توضیح بیشتر بود بفرمایید تا عرض کنم ).که درخواست مورد قبول واقع گشت و خان محمد پس از مدتی به ایران بازگشت و شد خان.-تقدیر را ببینید این کلمه و عنوان و آنچه بدان منسوب میشود همان چیزی بود که گل محمد را وادار کرد تفنگ بردارد انهمه مصیبت از سر بگذراند و در نهایت تن به گلوله سپارد اما نام و نشان و روانش را مصلوب این یکجور عافیت ( خان بودن و خان شدن ) ننماید.- خان محمد به ایران باز گشت و به روستای زعفرانیه نقل مکان کرد و شد خان.
خان محمد به ایران بازگشت و شد خان آن هم از نوع قلدرش.
اما ماجرایی که به آن می پردازم مربوط میگردد به انتقام گیری خان محمد از علی اکبر دهنه ای و پسرش (روستای دهنه واقع در کوه کلیدر یا سنکلیدر که از آن به قلعه چمن نیز یاد شده است. نام مستعار علی اکبر دهنه ای در رمان کلیدر بابقلی بندار می باشد.).
در اینجا ذکر این مطلب لازم به نظر میرسد.و آن این که من دقیقا نمی دانم خان محمد پس از منصوب شدن به سمت خان به این کار اقدام نمود یا بعد از آن.اما آنچه همگان در بیان و تعاریف خود از آن واقعه بیان میدارند شکه شدن علی اکبر دهنه ای است. و این شک در حدی بوده که به قول مردمان راوی او در جا خشکش میزند و حتی توانایی حرف زدن هم نداشته.و این حالت و نحوه غافل گیری او بیانگر این است که او به هیچ نوع ذهنیت و آمادگی در مواجهه و رو در رویی با خان محمد نداشته است.
خلاصه آنکه خان محمد پس از بازگشت به ایران -به روایت خود او -شبی گلمحمد را در خواب می بیند.گل محمد او را سرزنش کرده و به او می گوید او آنان را فراموش کرده و خون آنان پایمال گشته است.خان محمد سراسیمه از خواب برخواسته و به نزد چند تن از بزرگان کلمیشی ( علی خان و صبر خان) رفته و موضوع را با آنها در میان میگذارد و عنوان می کند که می باید انتقام گل محمد و برادران و عمویش را بستاند.
بسیاری اتفاق نظر دارند که الداغی(الاجاقی) در خیانت و مرگ گل محمد ها دست داشته و حتی بیشتر از علی اکبر دهنه ای اما آنچه واقع می شود تنها مرگ علی اکبر دهنه ای و پسر اوست و الداغی در این مجازات سهمی ندارد.شاید دلایل بسیاری بتوان ذکر کرد که چرا تنها اربا دهنه مجازات شد و الداغی نه.چند مورد را میتوان به شرح زیر ذکر کرد:
مصلما الداغی دارای قدرت و نفوذ بسیاری بود و همچنین او در سبزوار ساکن بود و این ها دسترسی به او را مشکل و یا شاید مرگ آور می نمود.و دیگر این که گل محمد ها هرگز الداغی را در میان سپاه حمله کننده به خود در آخرین نبرد ندیدند.و آنکس که رو در روی آنان ایستاد و تفنگ به رویشان کشید ارباب دهنه ای بود و این شاید دلیل موجهی بود تا خان محمد برای رهایی از خواب پریشانش و یا شاید خشم درونش علی اکبر دهنه ای و پسرش را مجازات کند.و دست از الداغی با تمام توجیهاتی که او نیز در آن خونریزی دست داشته بکشد.
خان محمد به همراه علی خان و صبر خان در گرگ و میش صبح به روستای دهنه سنکلیدر میروند. و یکراست به تلفن خانه روستا میروند. و تلفنچی را مجبور میکنند تا علی اکبر دهنه ای و پسرش را به تلفن خانه بکشاند. آنچه راویان در توصیف ورود علی اکبر دهنه ای و پسرش به تلفن خانه و مواجهه با خان محمد روایت کرده اند به شرح زیر است:
عل اکبر در پیش و پسر او در پس وارد تلفن خانه شده و علی اکبر از پله ها رو با بالا قدم بر میدارد که در آستانه در با هیبت خشمگین خان محمد مواجه شده و در جا خشکش میزند به طوری که حتی توانایی حرف زدن را هم از دست می دهد پسر او با دیدن خان محمد قصد فرار داشته که خان محمد گلوله ای به سمت او شلیک کرده و گلوله مماس با شکمش برخورد کرده و آن را میدرد به طوری که شکمش پاره شده و روده هایش بیرون میریزند.و نقل میکنند او در همان حال سعی داشت روده هایش را در دست گرفته و بگریزد که کلمیشی ها او و پدرش را گرفته و به خانه علی اکبر دهنه ای میبرند. در حیاط منزل ارباب خرمن بسیاز بزرگی از هیزم قرار داشته است که توسط مردم روستا برای مصرف ارباب ( به زور یا به اجرت نمی دانم.) جمع آوری گشته است.خان محمد خرمن را آتش زده و علی اکبر و پسرش را در میان آتش می اندازد تا زنده بسوزند و می گویند آنها از آتش بیرون پریده ولی خان محمد مانع می شده است.
و نیز روایت است که خان محمد قصد سوزاندن تمام خانواده ارباب دهنه ای را داشته است ولی اطرافیان مانع این کار شده اند.
خان محمد پس از انتقام گیری از ارباب دهنه ای به روستای زعفرانیه نقل مکان کرد و شد خان.اما خان محمد اصولا انسان کج خلق و بد اخلاقی بود و به همین سبب کمتر کسی از افراد ایل کلمیشی رقبت همنشینی با او را میکرد.(برعکس گل محمد که در اوج قدرت هرگز فامیل و خویشان را از خود نرنجاند).
بازماندگان گل محمد کلمیشی
اما درمورد فرزندان بازمانده از گلمحمد باید بگویم از او تنها یک دختر بجا مانده است.این دختر از زنی از روستای سنگرد است.گو این که ممکن است گل محمد فرزندان دیگری در جایی دیگر داشنه باشد ولی این احتمال بسیار ضعیف است چرا که اگر این گونه می بود خان محمد حتما مطلع می بود.از بیگ محمد تنها یک پسر بجا مانده است.اما خان محمد فرزندان بسیاری دارد.از میان آنها یک فرزند او پسر است.
اما سرانجام خان محمد هم برای خود داستانی است. خان محمد انسان بد اخلاقی بود و او بعد از مرگ برادران و عمویش تنها شد.و از تمام خویشان برید و آنها را با رفتار و آزار خود از خویش می رهانید.گو اینکه خان محمد کینه هایی هم از بعضی کلمیشی ها داشت که در زمان حیات گل محمد هرگز آنها را بروز نداد. البته کسی نمی تواند دلیل خاص و خوبی برای این کینه به یاد بیاورد و تنها موضوعاتی را روایت میکنند که شاید دلیل کینه خان محمد باشند موضوعاتی که بطور خلاصه بیانگر ایند که از نظر خان محمد در برهه هایی از کارزار خان محمد دوشادوش برادرانش ،کلمیشی ها آن ها را یاری نکرده اند و یا کافی نبوده است. (مطالب اخیر فقط در جهت حفظ امانت در بیان رویداد آورده شد.)
خان محمد در زعفرانیه دور از تمام ایل و تبار خود ساکن شد و عده بسیاری پیرامون او را گرفتند که مشخصا دوستدار او نبودند.شبی خان میهمانی ترتیب داد و جمع کثیری در منزل او جمع شدند.بغیر کلمیشی ها در همین زمان عده ای از افرا دعوت شده دسیسه چیده و به خیال یغمای خانه ارباب بی رعیت بر سر او ریخته و در جمع میهمانان او را خفه می نمایند.و تمام اموال او را به یغما میبرند.
پس از مرگ خان محمد پدرش تلاش بسیاری نمود تا قاتل او را به سزای عملش برساند اما از میان آن جمع شخص مشخصی به عنوان قاتل و یا دزد اموال شناسایی نشد. گویی خان محمد خود خویشتن را خفه نموده و سپس تمام اموالش را با خود به آن دنیا برده است.
آنچه باقی مانده بود شامل املاک و زمین هایی بود که بیشتر آن ها مربوط به زمان حیاط گل محمد بود و گل محمد و برادرانش که از زندگی خود بیمناک بودند تمام اموال را به نام پدر خویش نموده بودند.اما پس از مرگ پدر گل محمد ها تنها خواهر آن ها که در تمام این سالها پس از ازدواج ( ازدواجی که خانواده ّبه آن رضایت ندادند)، خبری از او نبود به عنوان تنها وارث درجه یک و بازمانده از گرد راه رسید و تمام اموال را فروخت و پس از آن ناپدید گشت گویی سیلابی از گرد راه رسید و همه چیز را با خود برد.
در این میان یتیمان برادرانش با فقر و سختی بسیار بزرگ شدند.از جمله تنها دختر گل محمد که همسر خان محمد او را نزد خود نگهداری کرد دخترکی که مجبور بود همراه اعضای فقیر خانواده با رنج ها و مرارت های فراوان زندگی رو در رو گردد
به نقل از: حسن کلمیشی (kalmishi.persianblog.ir)
بسیارند کسانی که رمان زیبای کلیدر را خوانده اند و به پایان غم انگیز آن اندیشیده اند و شاید در ذهنشان اندیشیده اند که آیا بازمانده کلمیشی ها (خان محمد) اقدامی جهت انتقام گیری انجام داد یا نه و چه بر سر او آمد اعضای خانواده اش چه شدند.من قصد دارم برخی وقایع پس از مرگ گل محمد و نیز ماجراهائی از زمان حیات او را که شنیده و یا باز شنیده از زبان کلمیشی های سال خورده و یا مردم بومی منطقه است را برایتان بازگو نمایم.
عکس زیر مربوط به گل محمد کلمیشی و برادران و عمویش می باشد.این عکس در محل پاسگاه سبزوار گرفته شده است. اسامی افراد را درج نموده ام.
پس از کشته شدن گل محمد – بیگ محمد -خان عمو و علی جان . خان محمد تنها بازمانده معرکه از تاریکی شب استفاده نموده به روستای سوزنده پناه برد.نظامیان یا به قولی ژاندارم ها در تمام منطقه گسترده شده و تمام خانواده های کلمیشی را به زور به روستای سوزنده منتقل نمودند.( با توجه به وضعیت عشایر بودن کرد ها و کمبود چراگاه در این منطقه ایل کلمیشی به کلونی های کوچکتری تقسیم میشد تا چاگاه مکفی برای دامهای خود پیدا کنند)البته خانواده هایی هم بودند که در روستای سوزنده ساکن بودند.این عده عمدتا کسانی بودند که دامهای کمتری داشتند و چراگاه های نزدیک روستا جوابگوی نیاز دامهای آنان بود.
خان محمد به سوزنده گریخت و بعد از دیدار اقوام خویش برنامه خود را مبنی بر رقتن به عراق با آنها در میان نهاد.و از آنان خواست تا زن و فرزند او را در مکانی به او برسانند.پس از آن اهالی روستا تمامی احشام خود را به یک باره و به حرکت در آوردند و خان محمد توانست همرا با احشام از کمند ژاندارم ها بگریزد.و پس از آن به عراق رفت.ومدتی را در عراق سپری نمود.تا در نهایت پدر او کاری را که گل محمد هیچ گاه بدان تن در نداد را انجام داد و به تهران رفت – به دربار شاه – و برای پسرش به اصطلاح درخواست تامین نمود(این کلمه و کلمات مشابه دقیقا همان اصطلاحی است که از زبان گویندگان ماجرا شنیده ام اگر نیاز به توضیح بیشتر بود بفرمایید تا عرض کنم ).که درخواست مورد قبول واقع گشت و خان محمد پس از مدتی به ایران بازگشت و شد خان.-تقدیر را ببینید این کلمه و عنوان و آنچه بدان منسوب میشود همان چیزی بود که گل محمد را وادار کرد تفنگ بردارد انهمه مصیبت از سر بگذراند و در نهایت تن به گلوله سپارد اما نام و نشان و روانش را مصلوب این یکجور عافیت ( خان بودن و خان شدن ) ننماید.- خان محمد به ایران باز گشت و به روستای زعفرانیه نقل مکان کرد و شد خان.
خان محمد به ایران بازگشت و شد خان آن هم از نوع قلدرش.
اما ماجرایی که به آن می پردازم مربوط میگردد به انتقام گیری خان محمد از علی اکبر دهنه ای و پسرش (روستای دهنه واقع در کوه کلیدر یا سنکلیدر که از آن به قلعه چمن نیز یاد شده است. نام مستعار علی اکبر دهنه ای در رمان کلیدر بابقلی بندار می باشد.).
در اینجا ذکر این مطلب لازم به نظر میرسد.و آن این که من دقیقا نمی دانم خان محمد پس از منصوب شدن به سمت خان به این کار اقدام نمود یا بعد از آن.اما آنچه همگان در بیان و تعاریف خود از آن واقعه بیان میدارند شکه شدن علی اکبر دهنه ای است. و این شک در حدی بوده که به قول مردمان راوی او در جا خشکش میزند و حتی توانایی حرف زدن هم نداشته.و این حالت و نحوه غافل گیری او بیانگر این است که او به هیچ نوع ذهنیت و آمادگی در مواجهه و رو در رویی با خان محمد نداشته است.
خلاصه آنکه خان محمد پس از بازگشت به ایران -به روایت خود او -شبی گلمحمد را در خواب می بیند.گل محمد او را سرزنش کرده و به او می گوید او آنان را فراموش کرده و خون آنان پایمال گشته است.خان محمد سراسیمه از خواب برخواسته و به نزد چند تن از بزرگان کلمیشی ( علی خان و صبر خان) رفته و موضوع را با آنها در میان میگذارد و عنوان می کند که می باید انتقام گل محمد و برادران و عمویش را بستاند.
بسیاری اتفاق نظر دارند که الداغی(الاجاقی) در خیانت و مرگ گل محمد ها دست داشته و حتی بیشتر از علی اکبر دهنه ای اما آنچه واقع می شود تنها مرگ علی اکبر دهنه ای و پسر اوست و الداغی در این مجازات سهمی ندارد.شاید دلایل بسیاری بتوان ذکر کرد که چرا تنها اربا دهنه مجازات شد و الداغی نه.چند مورد را میتوان به شرح زیر ذکر کرد:
مصلما الداغی دارای قدرت و نفوذ بسیاری بود و همچنین او در سبزوار ساکن بود و این ها دسترسی به او را مشکل و یا شاید مرگ آور می نمود.و دیگر این که گل محمد ها هرگز الداغی را در میان سپاه حمله کننده به خود در آخرین نبرد ندیدند.و آنکس که رو در روی آنان ایستاد و تفنگ به رویشان کشید ارباب دهنه ای بود و این شاید دلیل موجهی بود تا خان محمد برای رهایی از خواب پریشانش و یا شاید خشم درونش علی اکبر دهنه ای و پسرش را مجازات کند.و دست از الداغی با تمام توجیهاتی که او نیز در آن خونریزی دست داشته بکشد.
خان محمد به همراه علی خان و صبر خان در گرگ و میش صبح به روستای دهنه سنکلیدر میروند. و یکراست به تلفن خانه روستا میروند. و تلفنچی را مجبور میکنند تا علی اکبر دهنه ای و پسرش را به تلفن خانه بکشاند. آنچه راویان در توصیف ورود علی اکبر دهنه ای و پسرش به تلفن خانه و مواجهه با خان محمد روایت کرده اند به شرح زیر است:
عل اکبر در پیش و پسر او در پس وارد تلفن خانه شده و علی اکبر از پله ها رو با بالا قدم بر میدارد که در آستانه در با هیبت خشمگین خان محمد مواجه شده و در جا خشکش میزند به طوری که حتی توانایی حرف زدن را هم از دست می دهد پسر او با دیدن خان محمد قصد فرار داشته که خان محمد گلوله ای به سمت او شلیک کرده و گلوله مماس با شکمش برخورد کرده و آن را میدرد به طوری که شکمش پاره شده و روده هایش بیرون میریزند.و نقل میکنند او در همان حال سعی داشت روده هایش را در دست گرفته و بگریزد که کلمیشی ها او و پدرش را گرفته و به خانه علی اکبر دهنه ای میبرند. در حیاط منزل ارباب خرمن بسیاز بزرگی از هیزم قرار داشته است که توسط مردم روستا برای مصرف ارباب ( به زور یا به اجرت نمی دانم.) جمع آوری گشته است.خان محمد خرمن را آتش زده و علی اکبر و پسرش را در میان آتش می اندازد تا زنده بسوزند و می گویند آنها از آتش بیرون پریده ولی خان محمد مانع می شده است.
و نیز روایت است که خان محمد قصد سوزاندن تمام خانواده ارباب دهنه ای را داشته است ولی اطرافیان مانع این کار شده اند.
خان محمد پس از انتقام گیری از ارباب دهنه ای به روستای زعفرانیه نقل مکان کرد و شد خان.اما خان محمد اصولا انسان کج خلق و بد اخلاقی بود و به همین سبب کمتر کسی از افراد ایل کلمیشی رقبت همنشینی با او را میکرد.(برعکس گل محمد که در اوج قدرت هرگز فامیل و خویشان را از خود نرنجاند).
بازماندگان گل محمد کلمیشی
اما درمورد فرزندان بازمانده از گلمحمد باید بگویم از او تنها یک دختر بجا مانده است.این دختر از زنی از روستای سنگرد است.گو این که ممکن است گل محمد فرزندان دیگری در جایی دیگر داشنه باشد ولی این احتمال بسیار ضعیف است چرا که اگر این گونه می بود خان محمد حتما مطلع می بود.از بیگ محمد تنها یک پسر بجا مانده است.اما خان محمد فرزندان بسیاری دارد.از میان آنها یک فرزند او پسر است.
اما سرانجام خان محمد هم برای خود داستانی است. خان محمد انسان بد اخلاقی بود و او بعد از مرگ برادران و عمویش تنها شد.و از تمام خویشان برید و آنها را با رفتار و آزار خود از خویش می رهانید.گو اینکه خان محمد کینه هایی هم از بعضی کلمیشی ها داشت که در زمان حیات گل محمد هرگز آنها را بروز نداد. البته کسی نمی تواند دلیل خاص و خوبی برای این کینه به یاد بیاورد و تنها موضوعاتی را روایت میکنند که شاید دلیل کینه خان محمد باشند موضوعاتی که بطور خلاصه بیانگر ایند که از نظر خان محمد در برهه هایی از کارزار خان محمد دوشادوش برادرانش ،کلمیشی ها آن ها را یاری نکرده اند و یا کافی نبوده است. (مطالب اخیر فقط در جهت حفظ امانت در بیان رویداد آورده شد.)
خان محمد در زعفرانیه دور از تمام ایل و تبار خود ساکن شد و عده بسیاری پیرامون او را گرفتند که مشخصا دوستدار او نبودند.شبی خان میهمانی ترتیب داد و جمع کثیری در منزل او جمع شدند.بغیر کلمیشی ها در همین زمان عده ای از افرا دعوت شده دسیسه چیده و به خیال یغمای خانه ارباب بی رعیت بر سر او ریخته و در جمع میهمانان او را خفه می نمایند.و تمام اموال او را به یغما میبرند.
پس از مرگ خان محمد پدرش تلاش بسیاری نمود تا قاتل او را به سزای عملش برساند اما از میان آن جمع شخص مشخصی به عنوان قاتل و یا دزد اموال شناسایی نشد. گویی خان محمد خود خویشتن را خفه نموده و سپس تمام اموالش را با خود به آن دنیا برده است.
آنچه باقی مانده بود شامل املاک و زمین هایی بود که بیشتر آن ها مربوط به زمان حیاط گل محمد بود و گل محمد و برادرانش که از زندگی خود بیمناک بودند تمام اموال را به نام پدر خویش نموده بودند.اما پس از مرگ پدر گل محمد ها تنها خواهر آن ها که در تمام این سالها پس از ازدواج ( ازدواجی که خانواده ّبه آن رضایت ندادند)، خبری از او نبود به عنوان تنها وارث درجه یک و بازمانده از گرد راه رسید و تمام اموال را فروخت و پس از آن ناپدید گشت گویی سیلابی از گرد راه رسید و همه چیز را با خود برد.
در این میان یتیمان برادرانش با فقر و سختی بسیار بزرگ شدند.از جمله تنها دختر گل محمد که همسر خان محمد او را نزد خود نگهداری کرد دخترکی که مجبور بود همراه اعضای فقیر خانواده با رنج ها و مرارت های فراوان زندگی رو در رو گردد.
آهنگ هایی که برای گل محمد خوانده شده اند:
1.
2.
3.
12 اردیبهشت 1403 | علی شیرمحمدی
تگ: خان کلمیشی | شیرین قادری | گلممد | گل ممد | گلمحمد | گل محمد | کل میشی | Gol mohammad kalmishi | golmamad | گلممد | رمان کلیدر محمود دولت آبادی | ماجرای آهنگ ننه گلممد چیست؟ | ننه گلممد کیست؟ | nane golmamad | ohk ;gldad | advdk rhnvd | 'glln | 'g lln | 'glpln ;gldad | 'g lpln | vlhk ;gdnv lpl,n n,gj hfhnd | kki 'glln | رضا شاه | محمد رضا شاه | کرمانج | کورمانج | کورد | کرد | kormanj | Kurd | عکس واقعی گل محمد کلیدر | دختر گل محمد کلمیشی قبر گل محمد کلمیشی عکس واقعی گل محمد کلیدر ننه گل ممد سبزواری عکس گل ممد سبزواری فاطمه کلمیشی آهنگ خان کلمیشی شیرین قادری متن اهنگ کرمانجی خان کلمیشی دختر گل محمد کلمیشی عاقبت خان محمد کلمیشی فیلم خان کلمیشی قبر گل محمد کلمیشی اهنگ کرمانجی خان جانو داستان خان کلمیشی