همین چند وقت پیش بود که رژیم صهیونیست روز به روز نسبت به غزه مظلوم وقیح تر می شد اما فکر می کنید چی شد که الان ورق برگشته؟
بعد از بازی لیورپول و منچستر یونایتد که منچستر با گل دیالو بازی رو برد، بورنو سوار بر اسبش به سمت مادرید راه افتاد تا نزد امام خوسلو کبیر برود.
اما وی چون وقت نداشت و باید به منچستر بر می گشت برای بازی بعدی وسط راه زنگ به کبیرنالدو تا جت شخصی اش رو براش بفرسته.
فردا اون روز بورنو کبیر، بزرگ مرد مستطیل سبز رسید مادرید مستقیم رفت سمت خانه پرز تا آدرس حضرت رو بگیر ولی حضرت خوسلو چون ساده زیست بودند شب رو در اسطبل پرز مخفیانه سر می کردند. زیرا حضرت ارتباط بسیار خوبی با حیوانات داشت.
بورنو رفت نزد پرز و آدرس حضرت رو خواست اما پرز هر چی گشت آدرس رو پیدا نکرد، چون اصلا حضرت مکانی برای خودشون نداشتن. پرز تعجب کرد که چطور مشخصات خوسلو کبیر بدون آدرس ثبت شده پس گفت بورنو جان من هم باهات می یام تا بریم دنبال امام.
تا از خانه زدند بیرون یکهو دیدند حضرت سوار برای اسب ترکمن در محوطه خانه پرز می تازد. پرز با هراس گفت:《حضرت، شما اینجا چه می کنی؟ چرا این اسب جفتک می پراند؟》
حضرت که سعی در رام کردن اسب داشتند فرمودند:《این حیوان از چیزی نگران است، این یک هشدار بزرگ است.》
حالا بروید تیتراژ مختارنامه دانلود کنید و با گوش جان گوش کنید، سپس منتظر قسمت ۲ بورنو نامه بمانید دوستان.